تب‌های اولیه

فیلم مستند زام (زخم) ــ زندگی در زمین‌های مین‌گذاری‌شده

سوما نگه‌داری‌نیا ــ منصور محمدی

در دوران جنگِ ایران و عراق، میلیون‌ها مین در هر دو طرف مرزِ دو کشور کاشته شد که هنوز هم بعد از بیش از سه دهه که از پایان جنگ می‌گذرد، همچنان زیر خاک در کمین انسانها نشسته‌اند و از اهالی این مناطق قربانی می‌گیرند. در این فیلم داستان عمر را می‌بینیم که در نوجوانی در یکی از روستاهای کردستان بر اثر انفجار مین دست‌هایش قطع شده.

کولبری، رنج دیگری

غزل صدر

من از کودکی کولبری کرده‌ام. پدرم هم کولبر بود. در کردستان، جایی که من به دنیا آمده‌ام، این‌ها جمله‌های غریبی نیستند. هر خانواده در شهر من، مریوان، کسی را دارد که یا دیرزمانی کولبری کرده یا همین حالا مشغول کولبری‌ست. کولبری بخشی از زندگی ماست که برای خودمان عادی شده. حتی احتمال مرگ در حین بر دوش کشیدنِ بارها هم برای ما تکراری است.

در جستجوی جان‌های از دست رفته

رسول بابکری

من پروست را بسیار دوست داشتم. در جوانی گمان می‌کردم شبیه او هستم. بیشتر عمر معلم بودم و در جایی زندگی کردم که کسی پروست را نمی‌شناخت. اگرچه کسی برای گفتگو درباره‌ی پروست نبود، او گویی در چشم‌های من نشسته بود. تصویر یگانه‌ی من از معلمی هم به یک روز جهنمی باز می‌گردد. کمتر از یک ماه از شروع مدرسه می‌گذشت...

قربانیان یک جنگ خاموش: گزارشی درباره‌ی قربانیان مین در ایران

سوما نگهداری‌نیا

مین‌ها سربازان خاموشی هستند که بی توجه به صلح و آتش‌بس، حتی بعد از گذشت بیش از سه دهه از جنگ، همچنان زیر خاک در کمین انسانها نشسته‌اند. عمر دختر سه سالهاش را با دستهایی که بر روی مین جا گذاشته در آغوش میگیرد. نگاهی به من میاندازد و می‌گوید: من به این زندگی عادت کرده‌ام اما همیشه میترسم.