تب‌های اولیه

در سوگ غزاله‌ی قصه‌خوان

هوشنگ گلشیری

به یاد غزاله علیزاده، داستان‌نویس پیشرو و توانایی که روز ۲۱ اردیبهشت سالروز مرگ اوست، متنی از هوشنگ گلشیری را منتشر کرده‌ایم که روز بعد از خاکسپاری غزاله، درباره‌ی او، خودکشی او و داستاننویسی او نوشته بود و پیش از این، منتشر نشده است.

«آن قدر عزا بر سر ما ریخته‌اند که فرصت زاری کردن نداریم»

هوشنگ گلشیری

هوشنگ گلشیری در زمستان ۱۳۷۷، پس از قتل‌های سیاسی آن سال، نخست این‌ها را می‌نوشته تا بعد مصالح کارش کند، چنانکه خود نوشته «این که می‌نویسم واقعاً کار نیست. این تنها یادداشتی است، مادهٔ خامی که باید با همۀ آن اعماق ترکیب شود، یا تصاویری از آن اعماق را تزیین کند، واقع‌نما کند.» اما بعد تصمیم می‌گیرد که آن را مقاله‌ای کنَد و به نشریۀ The New York Review of Books برای انتشار بسپارد.

بامداد خمارِ تیراژ میلیونی؛ نگاهی به وضعیت تیراژ کتاب در ایران

هادی کی‌کاووسی

اوائل دهه‌ی هفتاد شمسی و در جدال میان ادبیات جدی و ادبیات رسمی که از سوی حکومت تبلیغ می‌شد ادبیات سومی زاده شد که با یک تیر دو نشان زد. عام و خاص را مخاطب خود کرد و توانست به فروش بالایی برسد. بامداد خمار با این شگرد آغازگر نوعی از ادبیات عامه‌پسند شد که محصول پیوند ادبیات خاص و ادبیات عام بود و بعدها از آن به عنوان «ادبیات میانه» یاد شد.

حضور پررنگ کافکا در ادبیات داستانی ایران

سیروس علی‌نژاد

بختِ کافکا بلند بوده است که در ایران به وسیله‌ی مشهورترین نویسنده‌ی ما، صادق هدایت، به خوانندگان معرفی شد، و بخت ما، خوانندگان فارسی‌زبان، بلند بوده است که از طریق هدایت با کافکا آشنا شدیم.

زالنامه، اثری ناتمام‌مانده از هوشنگ گلشیری

«... دارم کاری روی شاهنامه می‌کنم که اسمش را گذاشته‌ام "شاهنامه‌‌ی منثور" که ظاهراً خلق دوباره‌ی شاهنامه به اضافه‌‌ی اساطیر ماقبل اسلام خواهد بود. کار به نثر کهن است که البته دستوپای آدم را می‌بندد. قالب نقالی گرفته‌ام و راوی البته زال است در قفس که هر روز چیزهایی می‌گوید. شنوندگان کودکانند و سربازان و سرهنگان دربار، بهمن اسفندیار و نیز دخترش هما. آنها می‌خواهند که قصه‌ی بیژن و منیژه و مثلاً کیومرث را بگوید و زال می‌خواهد از مرگ رستم بگوید و زنده بر دارکردن فرامرز.»