آیا ما انسانها میتوانیم بر سر ارزشهایی توافق کنیم که به ما اجازه خواهند داد با خطرات فراوانی که خود و سیارهمان با آن مواجهایم مقابله کنیم؟ منظورم همهی ما است، زیرا هیچ گروه یا ملتی از این مشکلات در امان نیست.
بعد از آوریل ۱۹۹۸ که دو آمریکاییِ جوان (و حالا بسیار ثروتمند) به نامهای پیج و برین در کنفرانسی در بریزبِین مقالهای با عنوان «کالبدشناسی یک موتور جستوجوی اینترنتیِ اَبَرمتنیِ کلان» را ارائه کردند، «گوگل» را داشتهایم که در ۲۵ سال گذشته توانسته در کسری از ثانیه به همهی پرسشهای ما دربارهی تقریباً هر موضوعی پاسخ دهد.
خلأهای قانونی در آمریکا این امکان را به پلیس میدهد تا دادههای بسیاری را دربارهی افراد جمعآوری کند، با این استدلال که احتمالاً آنها روزی به کار خواهند آمد. اما دربارهی کارآمدی فنون و ابزارهای جمعآوری این دادهها چه میدانیم و چگونه میتوان خطرات آنها را مهار کرد؟
ما در ابتدای تاریخ نوع بشر ایستادهایم. بهازای هرکسی که امروز زنده است، ده نفر در گذشته زندگی کرده و درگذشتهاند. اما اگر گونهی انسان بهاندازهی میانگین دیگر گونههای پستاندار باقی بماند، بهازای هر نفری که امروز زندگی میکند، هزار نفر در آینده زندگی خواهند کرد. ما مردمان باستان هستیم. در مقایسه با زندگیِ یک شخص معمولی، بشریت امروز از نوزادی که نخستین گامهای خود را برمیدارد، بزرگتر نیست.
موضوع این کتاب، دوراندیشی است: این ایده که یکی از اولویتهای اخلاقیِ اصلیِ زمانهی ما بر جای نهادن تأثیری مثبت بر آیندهی بلندمدت است. دوراندیشی یعنی جدی گرفتن عظمت آینده، و اهمیت نقش خودمان در شکل دادن به آن. این کتاب حاصل بیش از یک دهه کارِ تماموقت است، که تقریباً دو سال از آن صرف راستیآزماییِ دادهها شده است.
این روزها علوم کامپیوترى، بهویژه هوش مصنوعى، حسابى مىدرخشد. روزى نمیگذرد مگر اینکه رسانهها با اشتیاق فراوان خبر از شگفتى جدیدى دربارهی ماشینهاى هوشمند ندهند. پیشگامان این حوزه قدر دیدهاند و ظاهراً از منزلت و جایگاهى بهرهمندند که کمتر کسى از دانشگاهیان از آن برخوردار بوده است.