«من به هیچ چیزی اعتماد ندارم.» این جمله را یک مردِ قزاق در مارس ۲۰۲۲ در هنگام بحث دربارهی اخبار و تصاویرِ مربوط به حملهی روسیه به اوکراین به دخترخالهاش میلا سانینا، روزنامهنگارِ مقیم آمریکا، گفت.
رسانههای دولتیِ روسیه از سالها پیش، و بهویژه پس از تهاجم به اوکراین، بهطور مداوم در برنامههایشان خواستار کشتار اوکراینیها، و محو اوکراین از روی نقشه شدهاند. آنها دائماً از اوکراینیها انسانیتزدایی میکنند، آنها را نازی و فاشیست میخوانند و میگویند که باید پاکسازی شوند.
در خلال تهاجم روسیه به اوکراین، چند نظامی روس برای مدتی در خانهی یک خانوادهی روستایی اوکراینی ساکن شدند. تجربهی این همزیستی اجباری و غیرعادی میتواند به ما نشان دهد که برای خاتمه دادن به این جنگ چه مسیری را باید پیمود.
علاقهی توکویل به نهادهای آمریکایی بازتاب چیزی بیش از کنجکاوی بود: در موطن او، فرانسه، انقلابی که با آرمانهای والای مشابهی دربارهی برابری و دموکراسی آغاز شده بود پایان تلخی داشت. در موجی از خشونت که پس از رویدادهای سرنوشتساز سال 1789 به راه افتاد، چیزی نمانده بود که والدین توکویل با گیوتین اعدام شوند. برعکس، دموکراسیِ آمریکایی کارآمد بود ــ و توکویل میخواست علتش را بفهمد.
روسیه بعضی کشورها ــ و در صدر آنها اوکراین ــ را به حمله، اشغال، اِعمال فشار و مهار تهدید میکند؛ لحن رئیسجمهور روسیه، ولادیمیر پوتین، و دستگاه پروپاگاندای روسیه دربارهی این کشورها به گونهای است که گویی از شدیدترین اختلافات خانوادگی در دنیا حرف میزنند.
چهطور میتوانیم به شناختِ واقعی از آزادی رسیده باشیم، وقتی در این محیط مجعول سیر میکنیم؟ وقتی دولتها و شرکتها به شدت درگیر هدایت رفتارهای ما هستند، وقتی اغلب امکان ندارد بین اطلاعات و اطلاعات کاذب تمایز بگذاریم؟ به چه کسی میتوانیم اعتماد کنیم؟