کیوان صمیمی را اولین بار در زندان رجاییشهر دیدم. مشی و منشِ باوقار و باطمأنینهاش، تجربهی وسیع و دیرینهاش در مبارزه با استبداد و بیعدالتی که احترام گروههای مختلف سیاسی را به خود جلب میکرد، و البته شوخطبعی زیرکانهاش، از ویژگیهای برجستهای بود که از همان روزهای اولِ همنشینی با او در زندان به خاطر تداعی میشود. او اکنون برای هشتمین بار راهی زندان شده است. متن زیر، مصاحبهای است که چند روز پیش از شروع دور جدید زندان کیوان صمیمی با او انجام شده است.
لادن برومند اهمیت یافتن مسئلهی حقوق بشر نزد فعالان مدنی و سیاسی را یکی از بزرگترین شانسهای فرهنگ سیاسی ایران میداند و میگوید که نگرانیاش در مورد آیندهی ایران این است که ناسیونالیسم روی یک موج هیجانی سوار است و مبتنی بر اندیشهی فلسفی جدی نیست.
چند روز بعد از ساقط شدن هواپیمای اوکراینی و کشته شدن ۱۷۶ مسافر و خدمهاش، توی ماشین بودیم و داشتیم از جلوی صف نامنظم پلیس ضدشورش، اسلحههایی که برای به رخ کشیدن توی دستشان گرفته بودند، و ماشینهای سیاهشان میگذشتیم. روی چهرههایشان دقیق شده بودیم که یکی از بچهها گفت «تجمعی که نیست، اینا چرا هنوز هستند؟» یکی دیگر جوابش را داد که: «برای همین، برای اینکه بگن ما هستیم، چه شما باشید چه نباشید. آینده از آن ماست.»
ایران برای من به عنوان یک زنِ کُرد جدا از تعریف جغرافیایی و موقعیتی آن که با مفاهیمی از جمله تابعیت رسمی و مرزهای سیاسی قابل تشخیص است، دارای ساختارهای همگون اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و جنسی نیست. بلکه کلیتی است ناهمگون و آکنده از تنوع و گوناگونی
من یک سوم عمرم را در ایران گذراندهام. آنجا به دنیا آمدم، بزرگ شدم، و مدرسه و دانشگاه رفتم. هر چند بیش از دو سوم عمرم را در آمریکا زیستهام، به طور روزمره هنوز با ایرانیتام زندگی میکنم.
سازمانهای غیردولتی در دورهی اصلاحات در مرکز توجه فعالان مدنی و سیاسی قرار داشتند و بسیاری از آنها توانستند منشأ تغییرات کوچک و بزرگی در سطوح مختلف محلهای تا کشوری باشند اما مهمترین دستاوردشان برداشتن نخستین گامها برای ایجاد جامعهی مدنی به معنای نهاد واسط بین مردم و حکومت بود.