راههای متعددی برای توضیح علت محبوبیت اردوغان در بین مردم ترکیه وجود دارد. از شکوفایی اقتصادی کشور در دوران او گرفته تا احساس قربانی بودن خودش و طرفداران سنتیاش. اما چهرهی کاریزماتیک و حتی قهرمانگون او نیز در به قدرت رسیدنش به عنوان رئیس جمهور ترکیه نقش دارد: اردوغان خود را حامی ستمدیدگان در برابر ستمگران معرفی میکند.
یک قرن است که دولت ترکیه «هویت ملی» قاطعی را بر شهروندانش تحمیل کرده است، هویتی که قومیت را نادیده میگیرد و به ترکِ «خالص» بودن ارزش میگذارد. اما ترکها تنوع قومیتی خود را درک کردهاند، و ایدهی «پاکی نژادی» که دولت آن را ساخته و تحمیل کرده بود، در حال فروپاشی است.
اندیشههای ایوان ایلین، فیلسوف سیاسی و متفکر دینی روسی، در روزگار خودش چندان اثرگذار نبودند. اما با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و از هم پاشیدن ایدئولوژی کمونیسم، آموزههای ایلین در باب اقتدارگرایی، میهنپرستی، و جایگاه ویژه ملت روسیه مورد توجه گستردهی حاکمان این کشور، و به ویژه شخص ولادیمیر پوتین، قرار گرفته است. ایلین چه افکاری در سر داشت، و چرا تا به این حد به آموزههای او استناد میشود؟
هویت ملی امری اتفاقی و تصادفی است. من دخالتی در بریتانیایی به دنیا آمدن خودم نداشتهام، هرچند از نظر فرصتهای زندگی و برخورداری از حقوق سیاسی بسیار خوششانس بودهام. در نتیجه، این امر صرفاً همان اندازه غرورآفرین است که مثلاً زاده شدن در میانهی قرن بیستم.
امروزه، نگاهی به رسانهها میتواند ما را واقعاً از وضع «دموکراسی» مأیوس کند. دموکراسیهای نوین و نویدبخش در لهستان، مجارستان، و ترکیه دچار نالیبرالیسم و شبهاقتدارگرایی شدهاند، و دموکراسیهای باسابقهی غربی زیر حملات احزاب پوپولیستی قرار گرفتهاند. چرا کار به اینجا رسیده است و راه حل آن چیست؟
در تاریکترین روزهای جنگ جهانی دوم، گاندی گفت: «باید با نگاهی آرام و مهربان، چشم در چشمِ جهان بدوزیم، هرچند امروز دیدگان دنیا خونین است.» این همان جانِ کلام آشیل در نمایشنامهی «الاهگان انتقام» است: دنیا عمدتاً بر مدار خشم و تلافیجویی چرخیده، اما بگذارید چیز بهتری بیافرینیم، هم در خود و هم در فرهنگ سیاسیمان. بیایید از راه و رسم کنونیِ جهان پیروی نکنیم.