در تاریکترین روزهای جنگ جهانی دوم، گاندی گفت: «باید با نگاهی آرام و مهربان، چشم در چشمِ جهان بدوزیم، هرچند امروز دیدگان دنیا خونین است.» این همان جانِ کلام آشیل در نمایشنامهی «الاهگان انتقام» است: دنیا عمدتاً بر مدار خشم و تلافیجویی چرخیده، اما بگذارید چیز بهتری بیافرینیم، هم در خود و هم در فرهنگ سیاسیمان. بیایید از راه و رسم کنونیِ جهان پیروی نکنیم.
پاکستان در محافظت از اقلیتهای دینی خود سابقهی درخشانی ندارد، اما وقتی پای «احمدیها» به میان میآید، ما واقعاً سنگ تمام میگذاریم: اعضای این آیین اصرار دارند که خودشان را مسلمان بدانند و ما، که به شاخهی اصلی اسلام تعلق داریم، اصرار داریم که با آنها به عنوان بدترین نوع ملحدان رفتار کنیم.
هم مدافعان و هم مخالفان اردوغان، رئیس جمهور کنونی ترکیه، مقایسهی او با عبدالحمید، آخرین سلطان عثمانی، را درست میدانند. از نظر منتقدان، عبدالحمید یک مستبدِ واپسگرا بود، اما هوادارانِ اردوغان او را آخرین فرمانروای بزرگ مسلمان میدانند. برداشت مشابهی دربارهی اردوغان رواج دارد: بسیاری او را مردی مقتدر میدانند که به دنبال احیای روح امپراتوری عظیم ...
نیمهی اول دههی شصت، یا باید میرفتی جبهه، یا میبردنت زندان، یا مخفی میشدی، یا میرفتی تبعید، یا مثل مورچه این ور و آن ور میزدی که آذوقهای فراهم کنی تا پایان فصل سرما. من مورچهی امیدواری بودم که تردید نداشتم زمستان میگذرد، «وز پیاش پیک بهار، با هزاران گل سرخ، بیگمان میآید!»
زبان فارسی، با وجود ریشههای عمیقش در شبهقارهی هند، عملاً در این سرزمین دچار مرگ تدریجی شده است. در حال حاضر، اکثر دستنوشتههای فارسی در کتابخانهها و بایگانیهای هند، در پشت درهای بسته، بدون استفاده رها شدهاند. یک پژوهشگر ایرانی و آموزگار زبان فارسی دلیل این اتفاقات را در کلکته جستوجو کرده است.
در دورانِ پس از جنگ داخلی اسپانیا، به نظر میرسید مشکل اصلی این کشور در مورد ملیگراییِ محلی به جداییطلبان ایالت باسک مربوط میشود. اما همانطور که رویدادهای اخیر نشان میدهند، اکنون بارسلونا – مرکز ایالت کاتالونیا – کانون مهمترین مسئلهای است که کشور اسپانیا با آن مواجه است: مسئلهای با ریشههای عمیق تاریخی.