از منظر تاریخی، به نظر میرسد که فلسفه، در مقایسه با علم، به پیشرفتهای زیادی دست نیافته است. اما چنین تصوری واقعاً نگرانکننده نیست. فلسفه آیندهی گستردهای پیش رو دارد. فلسفه حتماً میتواند در آینده، و به یاری علم، برای پرسشهای قدیمی خود پاسخهای تازهای پیدا کند.
وقتی در برخی کشورهای غیردموکراتیک، مقامات رسمی یا پیشین یک کشور تهدید به افشاگری دربارهی رفتارهای خلاف قانون و فساد در نهادهای دولتی میکنند، هدف این نوع تهدیدها اغلب دستیابی به منافع شخصی و حزبی، یا دست کم تضعیف موقعیت سیاسی رقیب است. نمونههای این پدیده را به سادگی میشود با جستوجو در اینترنت پیدا کرد: بسیاری از آنها به ایران و افغانستان مربوط میشود.
ونزوئلا ذخایر نفتی سرشاری دارد که تا مدتی برای مردم این کشور رفاه فراوانی به ارمغان آورده بود. با این حال، وضعیت کنونی کشور به شدت وخیم است و عمدهی جمعیت آن به فقر گسترده و کمبود شدید مواد خوراکی و دارویی دچار شده است. دولتهای اقتدارگرای چاوز و مادورو، با بیکفایتی و استبداد سیاسی خود، چه بر سر این مملکت و مردم آن آوردهاند؟
جان استوارت میل، فیلسوف بریتانیایی، دید مثبتی نسبت به سرشت بشر داشت، و احتمالاً درک محدودی نسبت به شرارت بشر. او در دوران ویکتوریایی میزیست، زمانی که «تلاش جامعه برای محدود کردن آزادی افراد» بزرگترین مشکلِ موجود بود و، به همین دلیل، او بر آزادی فردی تأکید میکرد. شاید اگر امروز در میان ما میزیست، موضوع تأکیدش تفاوت داشت: مشکل دوران ما آزادی بسیار زیاد و همبستگی بسیار کم است.
دستیابی زنان به «حق رأی» در دورهی شاه، از بسیاری جهات، محصول دههها تلاش جنبش زنان ایران بود. برخوردار شدن زنان از حق رأی راه را برای تصویب قوانین دیگری به نفع زنان نیز باز کرد. با انقلاب اسلامی، قوانینی که در پی حق رأی زنان برقرار شده بود از بین رفت، اما زنان از اصل حق رأی محروم نشدند: «حق رأی»، در کنار «حق آموزش»، از ماندگارترین دستاوردهای جنبش زنان ایران بود.
راههای متعددی برای توضیح علت محبوبیت اردوغان در بین مردم ترکیه وجود دارد. از شکوفایی اقتصادی کشور در دوران او گرفته تا احساس قربانی بودن خودش و طرفداران سنتیاش. اما چهرهی کاریزماتیک و حتی قهرمانگون او نیز در به قدرت رسیدنش به عنوان رئیس جمهور ترکیه نقش دارد: اردوغان خود را حامی ستمدیدگان در برابر ستمگران معرفی میکند.