آیا لقاح سرآغاز زندگی است؟
در بحثها دربارهی زمان آغاز زندگی، یکی از پاسخهای متداول این است که «لقاح سرآغازِ زندگی است.» اسپرم به تخمک نفوذ میکند و سپس انسانی شکل میگیرد. با این حال، لقاح را باید از پاسخهای خود کنار بگذاریم. حتی اگر بتوان نشان داد که زندگی انسانها در همان مراحل ابتدایی آغاز میشود، مرحلهی لقاح بیش از اندازه زود است.
اولین مواجههی من با استدلالهای مرتبط با این رویکرد، متنی شگفتآور بود: کتابی جذاب به نام من کی به وجود آمدم؟ (۱۹۹۱) نوشتهی کشیشی یسوعی به نام نورمن فورد. او با بررسی دقیق فکتهای زیستشناختی دربارهی رویانزایی، این برداشت را که آغاز کار ما تک-یاختهی تخم (سلول-تخم بارورشده) است زیر سؤال میبرد. دیدگاههای فورد برای برخی از فیلسوفان متقاعدکننده بوده است، اما به نظر میرسد این دیدگاهها به مباحثات اصلی دربارهی سرآغاز زندگی راه نیافتهاند.
فهم این مسئله ضروری است که لقاح سرآغازی بیش از اندازه زود برای زندگی است، به ویژه در دوران کنونی. پیشرفتهای اخیر در ویرایش ژن (با استفاده از فناوری کریسپر-کَس ۹) احتمالاً در نهایت به افزایش کمکباروریها، افزایش رویانهای (جنینهای) تولیدشده در آزمایشگاه، و تشویشهای بیشتری دربارهی پسماندهای رویانی منجر خواهد شد. اگر این پسماندهای رویانی انسانهای آینده باشند، دور انداختن آنها بحثبرانگیز خواهد بود. اما اگر آنها انسانهای آینده نباشند، خیالمان آسوده خواهد شد و در برابر دور ریختن رویان همان اندازه خونسرد خواهیم بود که در برابر دور ریختن اسپرم و تخمک.
تصور کنید شما پسری به نام لَری دارید، و به این احتمال فکر کنید که زندگی او با نفوذ اسپرم به تخمک آغاز شده است. یکی از دلایلی که باعث میشود این لحظه را سرآغاز لری ندانیم به وضعیت رویانزایی در چند روز نخست مربوط میشود. برای آن که سرآغاز این فردِ واحد، یکپارچه، و متداوم (لری در سن پنج سالگی) همان چند روز نخست باشد، باید در آن چند روز فردی واحد و یکپارچه وجود داشته باشد. یاختههایی که با سرعت تکثیر میشوند (دو، بعد چهار، سپس هشت، و ...) بیشتر شبیه به تیلههایی داخل یک کیسهاند (شکل ۱)، و این کیسه همان پردهی شفافی است که زمانی دیوارهی تخمک بوده است. فورد میگوید این تنها وحدتی است که یاختهها دارند: با هم بودن در داخل یک کیسه. یاختهها هنوز جزئی از یک موجود زندهی چندیاختهای نیستند، زیرا برای انجام کارهای معمولِ موجودات زنده، مانند کسب مواد غذایی از محیط، همکاری ندارند. یاختهها تقسیم میشوند و در نتیجه تعداد آنها بیشتر میشود، اما حجم این مجموعه افزایش نمییابد. بری اسمیت و بریت بروگور دو فیلسوفی هستند که تأکید دارند این مجموعه یک نظامِ دفاعی برای حفظ توازن و ثبات ندارد: اگر یکی از یاختهها را برداریم، دیگر جایگزینی برای آن وجود نخواهد داشت.
با این حال، ممکن است یاختهها وحدتی بیش از کیسهی حاوی تیلهها داشته باشند. پژوهشهای اخیر در رویانزایی نشان میدهد که تقسیم یاختهها احتمالاً امری نامنظم و آشفته نیست. در واقع، حتی ممکن است مجموعهی یاختهها دارای محورهای متعدد (پشت و رو و بالا و پایین) باشند. یکی از پژوهشگران بر این عقیده است که محل دقیق نفوذ اسپرم به تخمک تعیینکنندهی این محورها است. با این حال، چنین وحدتی احتمالاً برای آن که مجموعهی یاختهها را به یک موجود زندهی یکپارچه مبدل کند کافی نیست. در این مرحله، وحدت توته مانند وحدت دستهای از پرندگان است (شکل ۲)، و نه وحدت کارآمدِ یک موجود زنده که تغذیه و رشد میکند و پایداری خود را حفظ میکند. این امر چندان شگفتآور نیست زیرا، هرچه باشد، یاختهها خصوصیات بسیار ویژهای دارند. هر یک از آنها، درست مانند یاختهی تخم ابتدایی، میتواند آغازگر شکلگیریِ یک جنین باشد. اگر چنین اتفاقی زمانی روی دهد که دو یاخته وجود دارند، نتیجهی آن یک دوقلو خواهد بود؛ اگر زمانی روی دهد که چهار یاخته وجود دارند، نتیجهی آن چهارقلو خواهد بود.
دلایل متقنی وجود دارد که لری به شکل توتهی دو، چهار، هشت، یا شانزده یاختهای وجود ندارد، زیرا توته مجموعهای از چیزها است و نه فردی واحد؛ در نتیجه، او در مراحل ابتداییتر، به شکل یاختهی تخم، نیز وجود ندارد. اما کمی بعدتر چطور، مثلاً در روزهای چهارم، پنجم، یا ششم؟ برای این که بتوانیم در این باره بیاندیشیم، به واقعیتهای بیشتری دربارهی رویانزایی نیاز داریم. خوشهی یاختهها در داخل پردهی شفاف دیوارهی تخمک تقسیم میشود و نمیتواند گسترش زیادی بیابد. در نتیجه، یاختهها رفته رفته کوچکتر میشوند. سپس، تقریباً در روز چهارم پس از لقاح، بیرونیترین لایهی یاختهها (حدود صد یاخته) به هم فشرده میشوند، و سپس طی تحولاتی توته به بلاستوسیست (شکل ۳) تبدیل میشود. سپس در روز پنجم تغییر عمدهی دیگری روی میدهد: بلاستوسیست از داخل پردهی شفاف دیوارهی تخمک خارج میشود. بلاستوسیست، که اینک از آن کیسهی محدودکننده خارج شده است، بلافاصله شروع به رشد میکند و تودهی یاختههای درونی شروع به متمایز شدن میکنند. در روز ششم، بلاستوسیست به انتهای مسیر خود در لولهی رحم میرسد و در دهانهی رحم جای میگیرد.
حال، با در نظر گرفتن این اطلاعات، آیا میتوان گفت که یکپارچگیِ بلاستوسیت آن اندازه هست که آن را یک موجود زنده در نظر بگیریم و بگوییم این نخستین تجسمِ لری است؟ بیشک، بلاستوسیست وحدتی بیش از کیسهی تیلهها دارد، اما تمام ویژگیهای یک موجود زنده را ندارد: هنوز رشد نمیکند (به علت وجود پردهی شفاف تخمک)، و راهی برای حفظ ثبات خود ندارد. با این حال، حتی اگر مسئلهی وحدت را کنار بگذاریم، دلایلی دیگری وجود دارند که بلاستوسیست را سرآغاز لری ندانیم. بلاستوسیست حاوی تمام محتویات رویان و ساختارهای حمایتیِ آن است. در واقع، ۸۵ درصد بلاستوسیست به ساختارهای حمایتی و ۱۵ درصد آن به جنین تبدیل خواهد شد. بلاستوسیست در روز چهارم مجموعهای از جنین و ساختارهای حمایتی آن است (شکل ۴) و صرفاً تداومِ جنین نیست. اگر بتوان منشأ لری، پسر پنج سالهی شما را صرفاً در جنین بالغ نه ماهه، هشت ماهه، شش ماهه، و .... جست، و منشأ این جنین بالغ در کلیت بلاستوسیست نباشد، در این صورت کلیت بلاستوسیست منشأ لری نیست.
آیا نمیتوان گفت که بخشی از بلاستوسیست (یعنی تودههای یاختهایِ بلاستوسیست) منشأ رویانِ بالغ است؟ نه، و علت آن جغرافیای این تودهها است. بخشی از این توده به جنین و بخشی به ساختارهای حمایتی آن تبدیل میشوند، و در نتیجه آنچه در روز چهارم وجود ندارد تمایز کامل میان یاختهها است. تمایزی نسبی وجود دارد، اما این تمایز کامل نیست. با وجود این تمایز نسبی، جنین در حالت ابتدایی و ساختارهای حمایتی در حالت ابتدایی هنوز تا اندازهای در هم آمیختهاند و نمیتوان چیزی را به عنوان نخستین تجسمِ جنین مشخص کرد؛ و در نتیجه، چیزی که بتواند لری خوانده شود وجود ندارد. به این ترتیب، برای آن که روز چهارم را سرآغاز لری بدانیم بسیار زود است؛ تا روز چهاردهم، وضع به همین قرار است. در تمام این روزها، تمایزی بین جنین و ساختارهای حمایتی وجود ندارد.
در این استدلال، منشأ لری صرفاً جنین بالغ است و نه جنین به علاوهی ساختارهای حمایتی. هرچند این استدلال در ابتدا موجه به نظر میرسد، ممکن است شما برای دفاع از دیدگاهی که سرآغاز لری را بلاستوسیست در روز چهارم، یا روز پنجم (بیرون آمدن از پردهی شفاف)، یا روز ششم (قرار گرفتن در دیوارهی رحم) میداند، بگویید که منشأ لری جنین بالغ و ساختارهای حمایتی آن است. ممکن است بگویید لری این اجزای خارجی را در هنگام زایمان از دست میدهد، درست همانطور که در آینده ناخن، مو، و یاختههای پوستی از دست خواهد داد. این دیدگاه ممکن است با فهم عمومی همخوانی نداشته باشد اما نامربوط نیست.
حدود چهارده روز پس از لقاح، زمانی که شیار اولیه (نخستین نشانههای ستون فقرات) پدید میآید، تمایز کامل به وقوع پیوسته است: بخشی مجزایی از رویان به جنین و سایر بخشها به ساختارهای حمایتی تبدیل شدهاند. این بخش جنینی از رویانِ چهارده روزه منشأ جنین بالغ، به عنوانی امری مجزا از ساختارهای حمایتی، است. اگر شما لری، به عنوان یک جنین بالغ صرف، را در نظر بگیرید و باور داشته باشید که ساختارهای حمایتی هرگز جزئی از او نیستند، منشأ او را میتوانید در روز چهاردهم بیابید و نه زودتر از آن. پیش از آن روز، رویان ترکیبی از ساختارهای حمایتی و جنین است و در نتیجه هیچ جزئی از آن را نمیتوان به عنوان شکل ابتداییِ لری مشخص و تعیین کرد.
در نتیجه، به نظر میرسد با دو روایت منسجم روبهرو هستیم. روایت نخست: لری زمانی به وجود میآید که یک بلاستوسیست یکپارچه (حدود روز چهارم یا پنجم)، به همراه اجزایی موقتی که بعداً از دست خواهند رفت، به وجود میآید. روایت دوم: لری به عنوان جزئی از رویانِ جایگیرشده در دهانهی رحم در روز چهاردهم موجودیت پیدا میکند و هیچگاه اجزای دیگری ندارد. اما دربارهی این که لری در روزهای اول، دوم، یا سوم موجودیت پیدا میکند، روایت منسجمی وجود ندارد.
البته، گفتن این که زندگی لری در روز چهارم یا پنجم یا شاید روز چهاردهم آغاز میشود تفاوت چندانی با باوری ندارد که میگوید لقاح سرآغاز زندگی است؛ زیرا، از نظر برخی، حقیقت این است که زندگی بسیار بعدتر از این زمان آغاز میشود. اما حتی اگر همین نیز پذیرفته شود (یعنی این که زندگی پیش از روز چهار یا پنجم آغاز نمیشود)، تبعات مهمی در پی میآورد. در لقاح مصنوعی (آیویاف) از رویانهایی استفاده میشود که تنها چندروزه اند (رویانهایی که به دور ریخته میشوند حداکثر ممکن است چهار روزه باشند). در فناوری ویرایش ژنها، رویانها سن کمتری دارند زیرا فرآیندهای آن در مرحلهی یاختهی تخم انجام میشود. به این ترتیب، با توجه به این فرآیند و با در نظر گرفتن روایتی که منطقیتر به نظر میرسد (آغاز زندگی در روز چهارم یا پنجم، یا در روز چهاردهم) مسئلهی پسماندهای رویانی دیگر یک معضل نخواهد بود.
این که زندگی با لقاح آغاز نمیشود، برای پدرها و مادرهایی که مایل به استفاده از اینگونه فرآیندها هستند خبر خوبی محسوب میشود. به سبک چارلز دیکنز میتوان گفت، ممکن است داستان زندگی ما با «من به دنیا آمدم» آغاز شود (بنا بر استدلالهایی قویتر، زندگی دیرتر از این زمان آغاز میشود)، یا شاید زندگی من بسی زودتر از این زمان آغاز شود. حتی شاید داستان زندگی ما با «من یک رویان چهار (یا پنج) روزه هستم» آغاز شود. اما این داستان سرآغاز زودتری ندارد. زندگی با لقاح آغاز نمیشود.
برگردان: هامون نیشابوری
جین کازز پژوهشگر و آموزگار فلسفه در دانشگاه متودیست در آمریکا است. آنچه خواندید برگردان بخشهایی از این نوشتهی اوست:
Jean Kazez, ‘Life Doesn’t Begin at Conception,’ The Philosopher’s Magazine, 3 November 2017.