زیر آسمان برلین
شصت و هفت سال پس از نمایش «ربکا»ی آلفرد هیچکاک در افتتاحیهی اولین دورهی برلیناله در برلین غربی، این جشنواره با گذر از رویدادهای تاریخی، فرهنگی و سیاسی فراوان به جایگاه مهمی در سینمای جهان دست یافته است. امسال نیز برلیناله با نمایش ۴۰۰ فیلم از سراسر دنیا و در بخشهای مختلف برای ۱۰ روز برلین را به مرکز توجه سینمادوستان تبدیل کرده است. برلیناله هر سال صدها هزار تماشاگر دارد و از این نظر یکی از مردمیترین جشنوارههای سینمایی است. سپهر عاطفی در این یادداشت و در حالی که برلیناله به نیمهی خود رسیده است به معرفی چند فیلم دیدنی این جشنواره میپردازد.
«جزیرهی سگها[1]» - وس اندرسون
برای اولین بار در تاریخ برلیناله، این جشنواره با یک فیلم انیمیشن افتتاح شد. وس اندرسون ۹ سال بعد از «آقای فاکس شگفتانگیز» دومین انیمیشن خود را هم با تکنیک استاپ موشن ساخته است. جزیرهی سگها در ژاپنِ آینده اتفاق میافتد. شهردار فاسد شهر میگازاکی که یک گربهدوست واقعی است، به بهانهی یک بیماری همهگیر و با حمایت افکار عمومی تصمیم میگیرد که سگها را به جزیرهی آشغالها تبعید کند. سگها که برای زمانی طولانی بهترین دوست انسان بودهاند و در ناز و نعمت رشد کردهاند حالا باید بر سر پسماندهی فاسد غذاها با هم دعوا کنند. اما «آتاری»، نوجوان ۱۲ سالهای که با یک هواپیمای تک نفره و برای نجات سگ نگهبانش به جزیره سفر کرده است امیدی تازه به سگهای مفلوک جزیره میبخشد. جهان تخیلی، پر از جزئیات شگفتآور و طنز بینظیر، با اشارههای آشکار و نهان به وضعیت امروز جهان، همان چیزی است که از اندرسون انتظار میرود و پیش از این در فیلمهایی مانند «هتل بزرگ بوداپست» دیدهایم. علاوه بر کیفیت بصری بالای «جزیرهی سگها»، الهامگیری اندرسون از نقاشیها و هنر ژاپنی (برای مثال، نقاشی «موج عظیم کاناگاوا» اثر هوکوسائی) نیز در فیلم جلب توجه میکند. این فیلم که با استقبال منتقدان مواجه شده است، میتواند علاقهمندان سینمای وس اندرسون را نیز راضی کند.
«انقلاب خاموش[2]» - لارس کرامه
درام تاریخی جذابی بر اساس یک رویداد واقعی در بخش ویژهی برلیناله. داستان فیلم چند سال قبل از بنا نهادن دیوار میان آلمان شرقی و غربی میگذرد. در شهر کوچک استالیناشدات در شرق برلین، دانشآموزان یک کلاس به طور تصادفی از اعتراضات مردمی در مجارستان آگاه میشوند. خبر کشته شدن صدها نفر از معترضان در بوداپست و شایعهی مرگ فرانس پوشکاش، فوتبالیست افسانهای مجار، آنها را متأثر میکند. قبل از شروع کلاس، دانشآموزان تصمیم میگیرند تا به احترام کشتهشدگانِ اعتراضات دو دقیقه سکوت کنند. سکوتی که از سوی معلم، مدیر و مسئولان شهر تحمل نمیشود و در سال سرنوشتسازِ اخذ دیپلم پیامدهای مهمی برای دانشآموزان دارد. موفقیت در بازسازی فضای برلین غربی و شهر کوچک استالیناشدات، به همراه روایت قصهی پیچیدهی دانشآموزانی که بر خلاف والدینشان حقیقت را در پای مصلحت قربانی نمیکنند، «انقلاب خاموش» را به فیلمی دیدنی تبدیل کرده است.
«شاهزادهی خوشبخت[3]» - روپرت اورِت
اولین فیلم سینمایی روپرت اورت، بازیگر بریتانیایی، به دورهی تراژیک زندگی اسکار وایلد، نویسندهی ایرلندی، میپردازد. در اواخر قرن نوزدهم، وایلد در لندن محبوبیت بینظیری داشت. با وجود این، در آن زمان همجنسگرایی ممنوع بود و آشکار شدن گرایش جنسی وایلد به زندانی کردن و تبعید او انجامید. در بریتانیای قرن نوزدهم، گرایش جنسیِ متفاوت نه تنها از نظر قانونی جرم بود بلکه امری «غیراخلاقی» و نوعی «انحراف» به شمار میرفت و به محبوبیت وایلد به شدت صدمه زد. این فیلم دوران تبعید وایلد در فرانسه را روایت میکند، دورانی که او با نامی مستعار در گمنامی و فقر روزگار میگذراند، اجازه نداشت که همسر و فرزندانش را ببیند، بیماریاش شدت یافته بود و معشوقش او را ترک کرده بود. اورِت که همزمان در نقش اسکار وایلد نیز بازی میکند از ایفای نقش پیچیده و گریم سنگین وایلد بهخوبی برآمده است. نام فیلم نیز اشاره به داستانی از وایلد دارد، داستان مجسمهای طلایی در مرکز یک شهر بزرگ که همهی وجودش را به کودکان فقیر شهر میبخشد، همان داستانی که او تا روز آخر برای کودکان فقیر حومهی پاریس تعریف میکند.
«پروفایل[4]» - تیمور بکمامبتوف
موضوع داعش، بردههای جنسی و جذب زنان مسلمان به سوریه آنقدر غمانگیز و در عین حال جذاب است که میتواند صدها نفر را در سرمای ۹ صبح برلین به سینما بکشاند. پروفایل بر اساس کتابِ پرفروش «زیر پوست یک جهادگر[5]»، داستان واقعی یک خبرنگار زن فرانسوی است که با ساختن حسابی جعلی در فیسبوک و تظاهر به ایمان به اسلام با جهادگران داعش ارتباط برقرار میکند. فیلم نشان میدهد که داعش چگونه از طریق فعالیت در شبکههای اجتماعی و فریب دختران مسلمان ساکن اروپا (یا هر کجای جهان) آنها را به سوریه جذب میکند. برای مثال، استفاده از گیفهای گربه در گفتگویهای آنلاین، وعدهی خانه و زندگی راحت در قلمرو تحت سیطرهی دولت اسلامی، ارائهی تصویر یک مرد قدرتمند و مؤمن و … ظاهراً دختران زیادی را به سوریه کشانده است. «پروفایل» اما در شیوهی روایت بسیار هوشمندانه عمل میکند. کل ۱۰۵ دقیقهی فیلم روی صفحهی نمایشگر رایانهی خبرنگار میگذرد، جایی که امروز بخش بزرگی از زندگی مدرن و آنلاین در آن میگذرد. تیمور بکمامبتوف کارگردان روسی فیلم که پیش از این با تولید دو فیلم آنفرند و جستجو به گفتهی خودش «زندگی روی نمایشگر» را به تصویر کشیده بود، در این شیوهی روایت یا به قول خودش «زبان فیلمی» مهارت یافته است. پروفایل نه تنها نمونهای عالی از روزنامهنگاری تحقیقی بلکه فیلمی پرکشش و درامی فوقالعاده است.
«دَوْلاتوف[6]» - الکسی ژرمن
الکسی ژرمن که پیش از این با فیلمِ «زیر ابرهای الکتریکی» خرس نقرهای برلین را به روسیه برده این بار با فیلمی دربارهی سرگئی دولاتوف، نویسنده و روزنامهنگار یهودی-ارمنی اهل شوروی، و با سودای خرس طلایی به برلین بازگشته است. داستان فیلم در سال ۱۹۷۱ میگذرد. دولاتف هنوز نویسندهای ناشناخته است، کتابهایش در شوروی اجازهی چاپ ندارند و نمیتواند به عضویت اتحادیهی نویسندگان شوروی درآید. فیلم که در فضایی رؤیاگونه و وهمناک و در روزهای سرد و خاکستریِ نوامبرِ لنینگراد میگذرد، روایتی هنرمندانه از فضای فرهنگی و روشنفکری شوروی است و نشان میدهد که چگونه یک نظام تمامیتخواه بهترین اندیشمندان و هنرمندان خود را به تبعید و افسردگی میراند یا به قول دولاتوف، «ادبیات غنی روسیه را نابود میکند.» در صحنهای از فیلم دولاتوف برای نوشتن گزارشی به پشت صحنهی فیلمی تبلیغاتی میرود که به منظور گرامیداشت سالگرد انقلاب اکتبر تهیه میشود. بازیگرانی که به شکل نویسندگان بزرگ تاریخ روسیه (داستایوفسکی، تولستوی، پوشکین و…) گریم شدهاند روبهروی دوربین از حکومت کمونیستی و انقلاب اکتبر تجلیل میکنند. گویا ایدئولوژی به تاریخ و فرهنگ هم رحم نمیکند و تا همه را مطیع و ستایندهی خود نبیند، آسوده نمیشود. هشت سال پس از زمانی که قصهی فیلم در آن میگذرد دولاتوف به نیویورک مهاجرت کرد و به هنگام مرگ در ۴۹ سالگی در وطنش ناشناخته بود. امروز او یکی از مهمترین نویسندگان دوران خود به شمار میرود و در روسیه محبوبیت کمنظیری دارد.
«ترانزیت[7]» - کریستین پتزولد – آلمان
آلمان نازی در ادامهی اشغال اروپا به پاریس رسیده است. بسیاری از آلمانیهای تحت تعقیب حکومت نازی قصد مهاجرت به آمریکای جنوبی و ایالات متحده دارند. مارسی هنوز از دسترس نازیها دور و پر از پناهندههایی است که بین سفارتخانههای کشورهای مختلف سرگرداناند. کریستین پتزولد در فیلم «ترانزیت» دست به کار عجیبی زده است. او رمان تاریخی «آنا زگرس[8]» را به زمان حال انتقال داده است. ارتش نازی، پلیس آلمان است و قصهی فیلم در مارسی امروز اتفاق میافتد. این ریسک بزرگ از فیلمی که میتوانست یک درام تاریخی و اقتباسی ساده باشد، اثر روشنفکرانهی کمنظیری ساخته است. با توجه به موج پناهجویانی که در سالهای اخیر راهی آلمان و اروپا شدهاند، یادآوری چنین رویدادی (فرار از نازیها) بُعد جدیدی به داستان بخشیده است. «ترانزیت» علاوه بر قصهای جذاب از نقشآفرینی هنرمندانهی گروه بازیگران، بهویژه فرانتز روگوفسکی (در نقش گئورگ) بهره میبرد و از بختهای اصلی کسب خرس طلا است.
* سپهر عاطفی روزنامهنگار و عکاس ساکن آلمان است.