گلنار شهیار: روایت زن و بدن و موسیقی جاز
golnarshahyar
هرچند موسیقی جاز (Jazz) در برلین دیگر به اندازه دهههای ۷۰ و ۸۰ میلادی محبوب نیست، اما هنوز کلوبهای جاز (Jazzclub) بخشی از هویت شهر محسوب میشوند. این کلوبها کارکردی دوطرفه دارند: از یک طرف به هنرمندان جوانتر که هنوز وارد عرصهی پررقابت و رسمی موسیقی جریان اصلی (Mainstream) نشدهاند فرصت میدهند که صدایشان شنیده شود و از طرف دیگر به دوستداران موسیقی جاز این شانس را میدهند که صداهایی متفاوت بشنوند. یکی از این صداها، که هر از گاهی در یکی از کلوبهای برلین روی صحنه میرود، گروه موسیقی «گلنار-ماهان» است. گلنار شهیار، ماهان میرعرب و امیر وهبا اعضای این «تریو» -گروه سهنفره- هستند. ماهان میرعرب، علاوه بر آهنگسازی، گیتار نیز مینوازد و امیر وهبا، نوازندهی سازهای بادی، اهل مصر است و کمی بعد از تشکیل «گلنار-ماهان» به گروه اضافه شده است. بخش اصلی بار موسیقی اما بر دوش گلنار است که علاوه بر خوانندگی، گیتار هم مینوازد. گلنار خود را «ووکالیست» میخواند و میگوید بیش از آن که خواننده باشد، «راوی» است.
در آرزوی خواندن
آغاز آشنایی گلنار با موسیقی به ۱۱ سالگیاش برمیگردد، زمانی که شروع به یادگیری پیانوی کلاسیک کرد. اما سنت موسیقی در خانوادهاش ریشهدارتر از اینهاست. خودش میگوید: «در خانوادهی مادریام، مادربزرگم عاشق آواز خواندن بود. همینطور فرزندان بستگان دورتر مادریام سازهای سنتی میزدند. به این ترتیب آرزوی آواز خواندن در خانوادهی ما همیشه بوده است و من هم این چیزها را میدیدم. یادم هست مادربزرگ مادریام وقتی من کلاس ارگ میرفتم میگفت "موزیک برای من بهترین چیز است. آرزوی من بود که موسیقی کار کنم." خالههایام صدای خوبی دارند و در جمعهای خانوادگی آواز میخوانند. ولی در میان اطرافیانم هیچ کس هرگز به عنوان کار و حرفه سمت موسیقی نرفت.»
گلنار در حالی در ۱۷ سالگی به همراه خانوادهاش به کانادا مهاجرت کرد که فکرش را هم نمیکرد که موسیقی میتواند آنقدر جدی باشد که بتوان با آن زندگی گذراند. اولین مواجههی حرفهای او با موسیقی در یک خیریه بود: «در ۱۹-۲۰ سالگی فرصت پیش آمد که در یک کنسرت خیریه به عنوان خوانندهی آماتور روی استیج بروم. بازخورد خوبی گرفتم و خوشم آمد.»
گلنار ماهان در حالی که در تورنتو دانشجوی زیستشناسی بود، شروع به یادگیری موسیقی کلاسیک کرد. خودش میگوید تنها سبکهای موسیقیای که میتوانسته به آنها فکر کند کلاسیک غربی و سنتی ایرانی بود: «موسیقی سنتی ایران برای من زیادی شقورق بود و جذبم نکرد.» اما حمایتهای معلم آواز کلاسیک او باعث شد به این سمت کشیده شود. همان سالها در یک مسابقهی آواز شرکت کرد و کسب مقام اول باعث شد باور کند که از پساش برمیآید.
از سنتی فارسی تا کلاسیک غربی
زندگی در محیط باز و آزاد تورنتو اعتماد به نفس گلنار را افزایش داد: «در تورنتو با هیپیها میگشتم. این ارتباطها باعث شد خودم و بدنم را آنطور که هست بپذیرم و خود را قبول کنم. شجاعتی که این فضا به من داد باعث شد شروع کنم به کارهای خلاق: رقص، خوانندگی و نقاشی. در این محیط بود که توانستم سدهای ذهنیام را که در محیط اجتماعی ایران ساخته شده بودند بشکنم. صحبت از ۱۷سال پیش است، زمانی که اینترنت وجود نداشت و فضای ایران خیلی بستهتر از امروز بود.» گلنار بعد از پایان تحصیلات زیستشناسیاش از کانادا به اتریش رفت تا موسیقی کلاسیک را در یکی از قطبهای اصلیاش در جهان به شکل آکادمیک دنبال کند. اما خیلی زود دوباره مسیرش را تغییر داد: «بعد از شش ماه فعالیت و تحصیل در فضای موسیقی کلاسیک، فهمیدم اینجا دنیای من نیست. پر از رقابتهای ناسالم بود. همهچیز مشخص بود و جایی برای خلاقیت نداشت. محیطی نبود که من بتوانم زبان موسیقیایی مورد علاقهام را ارائه بدهم. به دلیلی که من میخواستم موسیقی کار کنم ربطی نداشت.»
بدن اولین و شاید تنها خانه هرکسی است. وقتی سانسور میشود، از خودت بیرون میشوی، انگار خانه و ریشه نداری. خودت رو نمیشناسی.
کار کردن با یک معلم موسیقی به گلنار این فرصت را داد که از صدایش استفاده کند و به سمت موسیقی جاز جلب شود. در وین با گروههایی آشنا شد که مانند او تازهکار بودند و به دنبال فرصتی میگشتند که بتوانند روی استیج بروند. در سال ۲۰۰۹ رشته تحصیلیاش را به «تعلیم و تربیت از طریق آواز» (Vocal pedagogy) تغییر میدهد، دو سال بعد کار با پروژههای مختلف را آغاز کرد و آهنگهایی که خودش مینوشت را اجرا میکرد. در آن دوره در گروههای مختلف موسیقیهای جاز و World را امتحان میکند: «هیچ تصور دقیقی نداشتم که چه میشود. روش من یادگیری از طریق انجام دادن (Learning by doing) بود. فقط انجام دادم تا الان که اینجایم.»
از جاز تا روایت موسیقی
اگر اصرار به طبقهبندی داشته باشیم، آنچه گلنار شهیار و گروهش میسازند و مینوازند و میخوانند، در ردهی جاز قرار میگیرد. اما خودش با این تقسیمبندی مخالف است: «من اسم موسیقیام را جاز نمیگذارم، اسمش را میگذارم روایت معاصر از ایران یا صدای ایران. البته که خودم را نمایندهی ایران یا ایرانیان نمیدانم. اما این صدا، این موسیقی من است که از رپتوار ایرانی و موسیقی فولکولوریک ایران تأثیر گرفته است.» هرچند معتقد است موسیقیاش با موسیقی مدرن و کلاسیک غربی هم تلفیق میشود و ایرانی خالص نیست.
متن ترانههای گروه گلنار-ماهان غالباً فارسی هستند و به گفتهی خودش بخش مهمی از قطعههای او: «ما دو دسته کار داریم: یکی جاز که در آن بداهه و ساز نقش اصلی را دارند و یکی موزیک خودمان که در آن متن هم مهم است. داریم به سمتی میرویم که متن و موسیقی به یک اندازه مهم باشند. بهخاطر همین هم به آن میگوییم روایت.»
او در مورد روند کارش میگوید: «اول آهنگ را میسازیم. بعد میبینم چه حسی به من میدهد. اگر این حس آنقدر قوی باشد که چیزی برای گفتن داشته باشد، روی متن کار میکنم. اما اگر ملودی طوری باشد که بتوانم از شاعران دیگر چیزی به عاریه بگیرم، میروم دنبال شعری که محتوا و حالوهوایش به احساسی که از کار میگیرم بخورد و سعی میکنم تطبیقش بدهم.»
جز سرودههای خودش، شعرهای شاعران معاصر مانند احمد شاملو و فریدون مشیری هم در کارهای گلنار شنیده میشوند.
گلنار معتقد است بعد از ۱۷ سال زندگی در غرب فهمیده که ذهنیتی که از ایران داشته کامل نبوده، بلکه یکطرفه و بیش از تلخ بود: «سعی میکنم فهم جدیدم از ایران را در موزیکم روایت کنم، روایتی که برای خودم هم تازه است.»
او در مورد این فهم جدید میگوید: «ما تلخیها و زخمهای زیادی با خودمان از ایران آوردهایم. رها شدن از این زخمها و درمان آنها زمان میخواهد. وقتی آدم زخمخورده است، اولین واکنشش خشم است. اما فاصله باعث شد من بتوانم ایران را طور دیگری ببینم، این برداشت جدید از ایران و موسیقیاش، درواقع فهم جدیدی از خودم بود. متنهایی که من مینویسم خیلی شخصی و بازتاب مشغولیتهای خود من هستند.»
موسیقی به مثابهی مقاومت
«سیاست برای من مهم است، اما به سیاست روزمره نمیپردازم، بلکه سعی میکنم چیزی بنویسم که بدون زمان باشد.» گلنار فعالیت موسیقی در فضای ایرانی - چه در داخل و چه در خارج از کشور - را یک مقاومت میداند، «مقاومت در برابر قضاوتهایی که در مورد ایران، فرهنگ ایران و انسان ایرانی در غرب وجود دارد و البته مقاومت در برابر سانسور، حذف موسیقی و حذف زن.»
او که در سال ۲۰۱۷ در جشنوارهای در برلین به عنوان مربی در کنار زنان ایرانیای که میخواهند در حوزهی موسیقی فعالیت کنند بوده، میگوید: «این که فضای نسبتاً بازی را که مردان دارند، زنان ندارند، دلیل نمیشود که بگوییم زنان ایرانی کار نمیکنند و توسریخور هستند. زنان ایرانی به کارشان ادامه میدهند و استقامت زیادی پشت این فعالیتها نهفته است. بله، زنان ایرانی تلاش خیلی خیلی بیشتری باید بکنند تا محیط برایشان باز شود. اما مقاومت وجود دارد.» او یکی از این شکلهای مقاومت را دختران و زنانی میداند که در شبکههای اجتماعی مثل اینستاگرام میخوانند و موزیکشان را منتشر میکنند: «اینترنت نه فقط دریچهای برای دریافت اطلاعات، بلکه پنجرهای برای ارائه و نمایش (Exposure) هم هست.»
از بیگانگی با بدن تا هیپیهای تورنتو
گلنار اولین زخمی را که از ایران با خود به همراه آورده، «بیگانگی» از بدنش میداند: «برای من اولین زخمی که من در ایران خوردم، تنفر و انزجار از بدن خودم و نشناختن بدن خودم بود. در ایران توجهی به بدن نمیشود، بدن سانسور میشود. نمیبینیاش. انگار وجود ندارد. بدن اولین و شاید تنها خانه هرکسی است. وقتی سانسور میشود، از خودت بیرون میشوی، انگار خانه و ریشه نداری. خودت رو نمیشناسی. مسئلهی سکسوالیته در ایران، یک تابوی بزرگ است، در موردش صحبت نمیشود، سرپوش رویش میگذارند و نمیگذارند چیزی که قدرتی به این بزرگی در بدن است و انرژی زیادی دارد، رها شود. نگه داشتن این انرژی در بدن، تمام نظام انسان را به هم میریزد. من از بدنم خیلی انزجار داشتم و از آن شرمنده بودم. و فکر نمیکنم تنها زن ایرانیای بودم که چنین حسی داشتم. از زن بودنم هم متنفر بودم. چون زن بودن برایم ضعیف بودن و توسری خوردن بود. در کانادا این فرصت را پیدا کردم که بفهمم لازم نیست مثل مردها رفتار کنم. آشنایی با هیپیها به من این فرصت را داد که بدنم را بشناسم.»
زن و موسیقی
«مردها هنوز وقتی میخواهند در مورد موزیکی که من ساختهام و من خواندهام و من نوشتهام حرف بزنند، رو به همکارم که مرد است حرف میزنند.» این تجربهی گلنار از زن بودن در فضای موسیقی است. او ضمن این که تبعیضها و پیشداوریها را میبیند و با آنها مواجه شده، اما معتقد است: «اگر توانایی داشته باشی و بدانی چهکار میکنی، جایگاه خود را پیدا میکنی. اما اگر دانش و تواناییات کافی نباشد، یا مورد تبعیض نژادپرستانه قرار میگیری، یا قربانی نگاههای اگزوتیک میشوی.»
نگاه گلنار نگاهی انتقادی به قربانی انگاشتن زن ایرانی در غرب دارد: «در اینجا در بیشتر موارد تصمیمشان را در مورد من به عنوان قربانی گرفتهاند و قضاوتشان را کردهاند. در بهترین حالت این است که چیزی در مورد ما نمیدانند. کم پیش میآید به عنوان فرد متخصص با ما برخورد شود. هویت ما همیشه به پیشزمینهی سیاسی و اجتماعیمان گره خورده. من در اینجا خودم را قربانی شکلی از نژادپرستی مثبت میدانم.»
بحران موسیقی جاز ایرانی
موسیقیِ جاز مورد پسند همه نیست و به این علت که کلاممحور نیست، گوش باید برای شنیدن آن تربیت شود. جاز در ایران موسیقیای مهجور است و تنها در سالهای اخیر با تلاشهایی در خارج از کشور دوباره دارد پا میگیرد: «در ایران قبل از انقلاب جاز به شکل تجربی داشت شروع میشد، اما با انقلاب متوقف شد. شاید اگر فضا باز میماند، امروز میتوانستیم موسیقی جاز قدرتمندی داشته باشیم. چون ما از نظر ماده خام این سبک در ایران چیزی کم نداریم. اگر این چهل سال توقف اتفاق نمیافتاد، میتوانستیم جای دیگری باشیم.» در ایران امروز هیچ مدرسهای برای آموزش موسیقی جاز وجود ندارد و فعالان موسیقی جاز غالباً به تنهایی آن را آموختهاند.
گلنار همچنین به موانع تجاری و مالی گسترش موسیقی جاز اشاره میکند: «خارج شدن از موسیقیهای مرسوم و پرطرفدار، ریسک مالی و خطر کردن کل زندگی است. کمتر کسی تحمل چنین ریسکی را دارد.»
گلنار شهیار بعد از تور کنسرت در کانادا در تابستان، کنسرتهایی هم در اروپای غربی برگزار کرد. او به همراه ماهان میرعرب، دیگر عضو گروه، به تازگی به برلین که نسبت به وین زمینهی بیشتری برای رشد هنرمندان جوان ایجاد میکند، نقل مکان کرده است.