هنر کیمیا کردن خاک
hormoz.ir
جری پولاک آرتیست چکتبار وقتی اولینبار جزیرهی هرمز را میبیند میگوید: «اگر خداوند همهی دنیا را رنگ کرده باشد، آخرسر به جزیرهی هرمز آمده و پالت رنگش را اینجا گذاشته است». در تاریخ هزارسالهی هرمز بسیاری هستند که جزیره آنان را مرعوب این پالت کرده است. مارکوپولوی ونیزی و آلبوکرک دریاسالار پرتغالی و قشون کمپانی هندشرقی از معروفترین مسخشدگان این جزیرهی اسرارآمیزند. اما جری پولاک اولین کسی است که به این خاک به چشمی دیگر مینگرد. او که در اوایل دههی پنجاه شمسی به دعوت مسئولان وقت مملکتی برای ساخت فیلمی دربارهی جنوب به ایران سفر میکند، در هرمز به نقطهی پایانی سفر اکتشافیاش میرسد. فیلمسازی را رها میکند و به نقاشی یعنی هنر اول خود برمیگردد. نیمه برهنه در جزیره میچرخد، شعر میگوید و سعی میکند به زبان بومیها سخن بگوید. با اینکه معمار نیست اما یک مدرسه و میهمانسرا و محلی برای سکونتش میسازد. ساختمانهایی که بعد از سالها هنوز از برجستهترین یا تنها آثار ماندگار جزیره پس از قلعهی پرتغالی هستند.
پس از انقلاب ۵۷ پولاک به ناچار دل از جزیرهی اسرارآمیزش میکند و به پاریس برمیگردد و خیلی زود در بخش روانی بیمارستان «سنآن» پاریس بستری میشود. عطا امیدوار از دوستان وی میگوید که او از عشق به جزیره کارش به جنون کشید. در آسایشگاه نام خود را عوض میکند و به جری هرمز تغییر میدهد و تمام دیوارهای اتاقش را به شکلی غریب مملو از نقاشیها و عکسهایش از جزیرهای میکند که ۷ سال تمام با آن زیسته است. آخرین آرزوی وی این بود که بتواند دوباره با خاک و در خاک هرمز هنرش را عرضه کند. سی سال بعد این زنان هرمزی بودند که به آرزوی پولاک جامهی عمل پوشاندند. خاکی که در این سالیان تنها با معدن خاک سرخش شناخته میشد ناگهان با یک اتفاق شهرهی دوستداران هنرهای محیطی شد. آذرماه سال ۱۳۸۷ بزرگترین فرش خاکی جهان به وسعت ۱۲۰۰ متر مربع و با بهکارگیری بیش از ۷۰ نوع خاک رنگی موجود در جزیره توسط انجمن هنرهای تجسمی استان هرمزگان طراحی و اجرا میشود.
زنان هرمزی که آن روز با فاصله به تماشای رونمایی از فرش نشسته بودند هیچ فکر نمیکردند خود روزی جای هنرمندان محیطی را بگیرند. آنچه سبب ظهور نقاشان زن هرمزی شد تا حد زیادی بسته به حضور یک نفر است. احمد نادعلیان. هنرمند سرشناس محیطی که به دعوت جشنوارهی هنرهای محیطی به جزیرهی هرمز میآید و آنچه برای جری پولاک اتفاق افتاد برای او هم رخ میدهد. در همان روز نخست خاکهای رنگی او را به خود جذب میکنند: «در اولین روز سفرم در جزیره پرسه میزدم و هر کجا که رنگ بود مرا به طرف خود میکشاند. این شگفتانگیز بود که رنگ قرمز، زرد، آبی و سبز ملایمی را در طبیعت یک جا ببینی. سالها قبل با خاکهای معدنی که از کشورهای خارجی به ایران آورده بودم نقاشی میکردم، این بار قصد داشتم با خاک هرمز بر روی بوم نقاشی کنم. جزیرهی هرمز جایی است در کمترین مقیاس بیشترین تنوع رنگ و بافت را در طبیعتِ آن میبینی. من که به گوشه و کنار دنیا سفر کردهام حق دارم که بگویم این جزیره یکی از زیباترین نقاط دنیاست.»
فعالیتهای احمد نادعلیان تا پیش از مواجهه با هرمز در روستای پلور متمرکز بود. او از سال ۱۳۷۶ بر طبیعت متمرکز میشود و در زمینهی هنرهای محیطی نمایشگاههای مختلفی در سراسر دنیا برگزار میکند. اما با دیدن هرمز تصمیم میگیرد که خانهتکانی مهمی انجام بدهد. خانهای متروکه خریداری میکند و تصمیم به اقامت در جزیره میگیرد. خانهای که باعث میشود بومیان به او لقب گنوغ بدهند. یعنی دیوانه. نادعلیان در جزیرهی هزار کنچیل یا هزار کوچه هر روزه زنانی را میبیند که در کوچهها گلابتوندوزی میکنند و قلیان میکشند و با صدف اشیاء تزئینی درست میکنند.
آرزوی او این است که هرمزیها بتوانند با کار هنری شرایط اسفناک معیشتی خود را دگرگون سازند. اما بومیها هنوز به او اعتماد ندارند. تاریخ هرمز به آنها نشان میداد که هر کس به سودای خاک رنگی به جزیره آمده قابل اعتماد نخواهد بود. آخرین آنها کسی بود که معدن خاک سرخ را به نام خود ثبت کرده بود. تنها زمانی که نادعلیان به مخالفت با پروژهی فرش خاکی برمیخیزد یخهای بین او و بومیها آب میشود. در چهارمین اجرای فرش خاکی نادعلیان در نامهای عمل هنرمندان هرمزگانی را تلف کردن خاک میداند و اعلام میکند که هیچ فرقی با نابودی جزیره توسط معدن خاک سرخ ندارد: «انجام فرش خاکی در مقیاس بزرگ حتی از ریختن زباله در طبیعت بدتر است. زیرا زبالهها را میتوان در آینده جمع کرد اما کوههای رنگی اگر از حجمشان کم شود در آینده به حالت اول خود باز نمیگردند. در نتیجه ما حق نداریم خاک کوهها را روانهی دریا کنیم.»
ISNA
نادعلیان تلاش میکند تا ایدهی اصلی خود را به اثبات برساند. آرزویی که در ابتدای امر ناممکن به نظر میرسید. اینکه بتوان با بهرهبرداری حداقلی از خاک شرایطی فراهم کرد تا در جزیره اشتغال ایجاد شود و آدمها از تمام ایران و جهان برای دیدن هنرِ خاک به هرمز بیایند. اما تنها زنان به پیشنهاد او جامهی عمل میپوشانند. مردان جزیره با فاصله و مأیوس، به پیشنهادات او دخیل نمیبندند. به نظر آنان عجیب میرسد که مردم جزیره با موادی که در کوی و برزن موجود است بتوانند درآمدزایی کنند. کنیز از اولین زنانی است که مشتاق یادگیری میشود. او در اینباره میگوید: «اول نقاشی نمیکشیدم. ماهی خشک میکردم، نان میپختم و سمبوسه درست میکردم، صدف جمع میکردم، دنبال هر کاری رفته بودم که شکم هفت فرزندم را سیر کنم تا اینکه چشمم به خاکهای هرمز افتاد. با خاک هرمز و چسب چوب روی کوزه نقاشی کشیدم. یکی از اهالی جزیره که در سازمان میراث فرهنگی کار میکرد کوزهی مرا برداشت و به دکتر نادعلیان نشان داد. این اتفاق باعث شد که من با دکتر نادعلیان آشنا شوم. دو سه ماه بعد دیدم که دکتر پشت شیشه با خاکهای هرمز نقاشی میکشید. من به دکتر گفتم حالا که به دیگران یاد میدهی به من هم یاد بده که چطور روی شیشه با خاک نقاشی بکشم. بعد از آن ما با دکتر نادعلیان شروع به کار کردیم و با کمک استاد داستان زندگی خودم را کشیدم.»
زنان هرمز با دیدن نقاشیهای پشت شیشهی کنیز آن را به عنوان صنایعدستی جدید جزیره میپذیرند. اولین نقاشیها در قلعهی پرتغالیها توسط مسافران نوروزی خریداری میشود. نقاشی پشت شیشه میرود تا جایگزین صید صدف و حلزون شود اما نقاشیها هنوز قادر به تأمین معیشت خانوادهها نیست. تنها یک چیز میتواند کنیز و زنان هرمزی را به ادامهی کار امیدوار سازد: نمایشگاه نقاشی که در اردیبهشت ۸۸ در نگارخانهی «ماهمهر» تهران برای اولینبار آثار آنان را برای فروش ارائه میکند. نمایشگاه برای زنان راضی کننده است و باعث روی آوردن افراد بیشتری به نقاشی پشت شیشه میشود تا زنان هرمزی با هنر خود تا حدی از پس مشکلات جامعهی بحرانزدهی جزیره برآیند. نادعلیان در مورد کنیز میگوید: «گاهی اوقات کنیز سعی میکرد که طراحیهای مرا تقلید کند. اما موجوادت تخیلی به وجود میآمدند و من سعی کردم از نگاه بدوی او بهره ببرم و در کارهایم استفاده کنم. شاید هر دوی ما نفع میبریم. من نیازمند نگاه بدوی کنیز بودم. کنیز از طرح من تقلید کرد ولی خیلی بدوی شد. و بعد در تهران من از کنیز تقلید کردم.»
هرمز طبق گفتهی مردمانش جزیرهای فراموش شده است. جزیرهای که هفتصد سال پیش به عنوان مروارید خلیجفارس خطاب میشد مدتهاست که در حلقهی فقر و بیکاری و اعتیاد دست و پا میزند. تعطیلی معدن خاکسرخ هرمز ضربهای کاری بر پیکرهی جامعهی کوچک جزیره بود. آنها صدها سال است که خاک سرخ را «اریتره» مینامند. اسطورهای نیمانسان-نیمماهی که از آبهای خلیج فارس سر برآورده و شروع به آبادانی منطقه کرده است. نجات اریتره هر چند مایهی خوشحالی دوستداران محیط زیست بود اما هیچ شادی برای هرمزیها نداشت زیرا اشتغال خود را از دست رفته میدیدند. اما خاک سرخ تنها رنگ جزیره نبود. زنان هرمزی که تا پیش از آن تنها با این خاک غذا درست میکردند- نوعی چاشنی محلی به نام سوراغ- خیلی زود توانستند با هنر خود پای گردشگران را به جزیره باز کنند. با افتتاح موزه و هنرسرا زنان بیشتری به سمت نقاشی کشیده شدند تا عاقبت انجمن مستقل زنان نقاش هرمز تشکیل شود. این زنان در موزهی بیست و چهار ساعته، آموزش نقاشی با خاکهای رنگی دیده بودند تا رؤیای ایجاد اشتغال سازگار با محیطزیست به وقوع بپیوندد. آنها علاوه بر خاک از اجزای دیگر طبیعت هرمز نیز استفاده میکنند. جوهر سیاه کیسهی ماهیمرکب و شنهای سرمهای ساحل. به جای قلم مو نیز چوب کبریت به کار میبرند؛ روشی که در در دورههای گذشته برای نقش حنا از آن استفاده میشده است. هر چه بیشتر میگذرد زنان هرمزی تجربهگراتر میشوند و توانستهاند نقاشی را به صنعتی خانگی بدل کنند.
زهره نساجی از اعضای نقاشان جزیره میگوید: «من این روش نقاشی را نمیدانستم، هنگام کشیدن لرزشِ دست کارم را خراب میکرد ولی با تلاشهای بیشتر و راهنماییهای استاد نادعلیان یاد گرفتم. اوایل از آن به عنوان منبع درآمد برای مخارج معیشتی و تحصیلی فرزندانم نگاه میکردم و بهترین شغلی در منزل میدانستم برای یک مادر که هم به تحصیل فرزندانم رسیدگی کنم و هم از لحاظ مال حامی خوبی برای آنها باشم اما با گذشت زمان و پیشرفت در این امر به آن به دیدهی هنر بومی مینگرم و به آن افتخار میکنم.»
ISNA
انجمن زنان نقاش جزیرهی هرمز اولین هدفش توانمندسازی جامعهی زنان است تا جایی که در مواجهه با کاستیهای اقتصادی و فرهنگی و عاطفی آسیب نبینند. آنها تا بدینجا موفق به برگزاری چندین نمایشگاه شدهاند که مهمترین آن در خانهی هنرمندان تهران بوده است.
با وجود این مشکلاتی هم برای آنان وجود داشته است. احمد نادعلیان عنوان یکی از نمایشگاهها را «زخمها» گذاشته است. کنایهای از مشکلات زنان نقاش هرمزی. او نسبت به نامهربانیها به کار زنان میگوید: آنها به موفقیت این کارآفرینی حسادت میکردند.
چندی پس از برگزاری هفتهی «زنان هرمز» در تهران و بازاریابی موفق آثار، زنان بیشتری به هنرمندسرا مراجعه میکنند و متقاضی آموزش میشوند. حجم آثار تولید شده چنان زیاد است که نمیتوان همه را به تهران برد. پس گزینهی مناسب خانهی جری پولاک تشخیص داده میشود. مردی که هرمز را پالت خداوند میدید و کارش از این خاک به جنون کشید حالا خانهاش میرفت تا نگارخانهی نقاشی زنان هرمزی شود. خانهای که سالهاست متروکه مانده و در حال پوسیدن است. اما چنین اجازهای به زنان داده نمیشود مگر به شرط عدم همراهی نادعلیان. بدین ترتیب زنان از این مکان چشم میپوشند و آثار خود را به کنار ساحل میبرند. اما مزاحمتهایی برای آنها ایجاد میشود و سرانجام ۳۰ اثر توسط مزاحمان شکسته میشود.
احمد نادعلیان در رنجنامهای که در خبرگزاریها منتشر میشود میگوید: «در اسکلهی هرمز بیش از ۳۰ اثر نقاشی زنان جزیرهی هرمز که با خاکهای رنگی این جزیره کار کرده بودند، شکسته شدند. مزاحمت چند نفر همه چیز را به هم ریخت. یکی از آنها که خود را خبرنگار یکی از خبرگزاریهای مطرح کشور معرفی میکرد با خشونت به من توهین کرد. آنها به موفقیت این کارآفرینی حسادت میکردند. زمانی که در بخشداری بودم همان کسی که مدعی بود خبرنگار است، در حضور بخشدار هرمز سیلی محکمی به صورت من نواخت به شکلی که خون از صورتم جاری شد.»
بهرغم همهی این اتفاقات نادعلیان معتقد است که هنرمند زمانی که از انزوای کارگاه خارج میشود هم بهای سختی باید بپردازد و هم دستاورد آن شگفتانگیز خواهد بود. دستاوردی که نتیجهاش را امروز میتوان در آثار زنان هرمز دید. آنها دیگر چشم به بازگشایی معدن خاکسرخ ندوختهاند. وقت خود را مانند قدیم در خانه یا هزارتوی کوچهها به نقش خاک بر شیشه میگذرانند. دیوارهای جزیره به هر مناسبت نقاشی میشود و حتی بقالی کوچکی نیز با رنگهای چشمنواز به جای تابلو نقاشی میشود. زنانی که در ابتدا به دلیل مصائب معیشتی به نقاشی روی آوردند اکنون مشغول رنگآمیزی تمام جزیره هستند. آنها تاکنون پنجبار در خارج از استان هرمزگان، نمایشگاه گروهی برگزار کردهاند که در این میان، دو بار در خانهی هنرمندان تهران کارهایشان ارائه شده است. آنان نام هرمز را دوباره زنده کردهاند. جزیرهای که به فقر و اعتیاد شهره بود حالا توسط این زنان به چنان شهرتی رسیده که خسرو سینایی کارگردان سینما فیلمی بر این اساس ساخته به نام «جزیرهی رنگین» که زنان نقاش هرمزی نقشآفرینان آن هستند. نقشآفرینانی که نقشهای واقعی خود را همانند رنگهای طبیعت هرمز به روی پردهی سینما میبرند.