اسلاوی ژیژک: به پناهجویان نباید نگاه ترحمآمیز یا رمانتیک داشت
اسلاوی ژیژک، فیلسوف اسلوونیایی، نگران نگرش اروپا به پناهجویان است. نگرانی او از احزاب پوپولیست راست افراطی – از «یوکیپ» در بریتانیا تا «جبههی ملی» در فرانسه – نیست، احزابی که موجی از بیگانههراسی را در سراسر این قارهی کهن به راه انداختهاند. لیبرالها هستند که او را نگران کردهاند.
این فیلسوف پرهوادار، در تازهترین کتاباش، ترور و درگیریهای دیگر با همسایگان، که ماه آینده در آمریکا منتشر خواهد شد، به بحران جاری مهاجران و پناهجویان در اروپا نظر میافکند و وجوه آزارندهی آن را برجسته میکند: تضاد بین ارزشهای غربی و ارزشهای هزاران پناهجویی که از آفریقا و خاورمیانه خود را به اروپا میرسانند، تهدیدات تروریستی از جانب مهاجران، و تنشهای ناگزیری که از رقابت برای دستیابی به مشاغل و منابع به وجود میآیند.
ژیژک به خوانندگان ما میگوید: «جناح چپ سعی دارد این مسئله را نادیده بگیرد. چپها، برای مثال، سعی میکنند مشکلات ناشی از حضور مهاجران را کمتر از واقعیت موجود آن منعکس کنند. کتاب من، خیلی ساده، فراخوانی رسا و نومیدانه به این است که در این باره ساکت نمانیم.» ژیژک، که در آثارش به هر موضوعی از روانکاوی تا مطالعات سینمایی پرداخته، چهرهی برجسته و تأثیرگذاری در نقادی فرهنگی معاصر بوده، و مجلهی فارین پالیسی لقب «فیلسوف سلبریتی» را به او داده، دیدگاههای بتشکنانهای در باب دموکراسی و سرمایهداری، خویشتنداری بیانی (political correctness) و میل جنسی عرضه کرده است. شخصیت رک، مخالفخوان، و جنجالیاش او را به چیزی چون یک چهرهی آیینی مبدل کرده، و «برادران مارکسیست» دلباختهی او شدهاند.
به دنبال حملات پاریس در سال 2015، ژیژک هشدار داد که لیبرالها باید خود را از شر تابوها خلاص کنند؛ تابوهایی که مانع از بحث آزاد در خصوص مسائل ناشی از پذیرفتن افراد متعلق به فرهنگهای متفاوت در خاک اروپا، و به ویژه مسئلهی انکار خطرات امنیتی ناشی از حضور پناهجویان، شدهاند.
به عقیدهی ژیژک، سکوت چپها در یک عقیدهی اشتباه ریشه دارد. او میگوید: «من هیچ وقت علاقهای به این رویکرد انساندوستانه نداشتهام که مدعی است: اگر واقعاً با آنها وارد مکالمه شوید، کشف میکنید که ما همه آدمهای همسانی هستیم. نه! نیستیم. تفاوتهای اساسی داریم و همبستگیِ حقیقی، به رغم همهی این تفاوتها است.»
به گفتهی این فیلسوف، درک کردن و اذعان کردن به اختلافات فرهنگی بین اروپاییها و کسانی که برای پناهجوی به اروپا میآیند نکتهای است که برای پذیرش واقعی پناهجویان اهمیت اساسی دارد. به همین دلیل، از پناهجویان با عنوان «همسایگان» یاد میکند. ژیژک میگوید: «در مسیحیت، همسایه همنوع نیست، کسی مثل ما نیست؛ همسایه دقیقاً آن کسی است که فکر میکنید به شما نزدیک است، و ناگهان اتفاق غیر منتظرهای میافتد و آن وقت به خودتان میگویید: خدای من! من اصلاً این آدم را این طور نشناخته بودم. به همین خاطر است که شعار مسیحی "همسایهات را همانند خود دوست بدار" به آن سادگی که به نظر میرسد، نیست.»
ژیژک به خوانندگان ما میگوید: «جناح چپ سعی دارد این مسئله را نادیده بگیرد. چپها، برای مثال، سعی میکنند مشکلات ناشی از حضور مهاجران را کمتر از واقعیت موجود آن منعکس کنند. کتاب من، خیلی ساده، فراخوانی رسا و نومیدانه به این است که در این باره ساکت نمانیم.»
مشکل دیگر این فیلسوف با چپها، چنان که در کتاباش نوشته، گرایش پرمخاطرهی آنها به این است که به پناهجویان چهرهای اسطورهای ببخشند و از آنان به خاطر رنجی که کشیدهاند، چهرههایی بسیار بانجابت و باشرافت به تصویر بکشند. ژیژک میگوید: «من علاقهای به این ایدهی رمانتیکِ اشتباه ندارم که رنج کشیدن، شما را تطهیر و تهذیب میکند، و از شما شخص شریف و نجیبی میسازد. نه این طور نیست. رنج و مشقت شما را مجبور میکند به خاطر بقا به هر کاری دست بزنید.»
با این حال، این به معنی آن نیست که اروپا باید کمتر دغدغهی حمایت از درماندگانِ پناهجو را داشته باشد؛ بلکه به این معنی است که، اروپاییها باید نگاه واقعبینانهتری به نوع تلاشهای لازم برای انجام چنین کاری داشته باشند. ژیژک میگوید: «اگر اصل اعتقادتان این باشد که دیگرانی که به آنها کمک میکنیم آدمهای خوب و صمیمی و مثبت اند، خیلی ساده میشود رویکرد انساندوستانه داشت. اما اگر این طور نباشند چه؟ منظور من این است که حتی اگر این طور نباشد، ما باید به آنها کمک کنیم.»
ژیژک در کتاب خود مینویسد: «پناهجویان بهایی هستند که بشریت به خاطر اقتصاد جهانی میپردازد»، و به این نتیجه میرسد که تنها راه حل واقعی این مشکل در درازمدت «یک تحول اقتصادی اساسی است که شرایط ایجادکنندهی پناهجویی را از میان بردارد»، راه حلی که البته وضعیت اضطراری کنونی را برطرف نمیکند. به گفتهی او، تنها گزینهی فعلیِ اروپا التزام آن به تضمین بقای آبرومندانه برای تمام پناهجویانی است که خود را به سواحل این قاره میرسانند.
ژیژک احساس میکند که خودداری چپها از مواجهه با تفاوتهای فرهنگی بین پناهجویان و اروپاییها عملاً به نارواداری دامن میزند. او مینویسد: «تنها کسانی که علناً از این مسئله حرف میزنند دست راستیهای ضدمهاجران اند، و ما در حال واگذاری این صحنه به آنان ایم.» چپ اروپایی، به جای «ممنوع کردن هر بحثی از اسلام به عنوان نمونهای از "اسلامهراسی"»، باید این شهامت را پیدا کند که علناً از تفاوتهای موجود بین مجموعه ارزشهای متفاوت بحث کند. ژیژک مینویسد: «این واقعیت آشکاری است که اکثر پناهجویان از فرهنگی میآیند که با برداشتهای اروپایی از حقوق بشر سازگار نیست. مسئله این است که آن راه حلِ آشکارا روادارانه (احترام متقابل به حساسیتهای یکدیگر) به شکلی به همان اندازه آشکار، قابلیت و کارآیی خود را از دست داده است.»
ژیژک پا را از این نیز فراتر میگذارد و میگوید که موج ورود پناهجویان به اروپا – و ظهور جنبشهای پوپولیستی که به دنبال متوقف کردن یا پس زدن این موج اند – باید ما را به بازنگری در نفس مفهوم دموکراسی وادارد. «حامیان پناهجویان میگویند: "ما باید پذیرا و دموکراتیک باشیم،" اما منظورشان از دموکراسی واقعاً چیست؟ اکثریت مردم که علناً با مهاجران مخالف اند.» با این حال، ژیژک میگوید که: «ما باید، به اتکای یک معیار اخلاقی برتر، از مهاجران حمایت کنیم، حتی اگر اکثریت مردم با مهاجران مخالف باشند.» به گفتهی او، نکتهی اساسی این است که اذعان کنیم این نگرش نه یک تصمیم دموکراتیک بلکه یک انتخاب اجباری است.
آنالیزا مرلی در رشتههای ارتباطات و نشانهشناسی تحصیل کرده و به عنوان گزارشگر با نشریهی کوارتز همکاری میکند. این مطلب برگردان این گزارش از اوست:
Annalisa Merelli, ‘Marxist philosopher Slavoj Žižek explains why we shouldn’t pity or romanticize refugees,’ Quartz, 9 September 2016.