تاریخ انتشار: 
1398/05/20

چرا ون‌گوگ عاشق گل‌های آفتابگردان شد؟

تس تاکارا

wikipedia

در اواخر سال 1887، هنرمندی تنگدست به نام ونسان ون‌گوگ تعدادی نقاشی روی دیوارهای غذاخوری شاله در پاریس آویخت. بالای میزهای عریضی که پاریسی‌های کم‌درآمد برای خوردن غذاهای ساده و همیشگی دورشان جمع می‌شدند، آثار ونگوگ در کنار آثار هنرمندانی همچون آنری دو تولوز-لوترک، امیل برنارد و دیگر هنرمندان آوانگارد دیوارها را تزئین کرده بودند. آویخته‌شدن نقاشی‌ها موقتی و کوتاه‌مدت بود و توجه اندکی را به خود جلب کرد. (به گفته‌ی برنار، ون‌‌گوگ با صاحب رستوران به جر و بحث پرداخت و در نهایت نقاشی‌ها را درون چرخ‌دستی گذاشت و آنجا را ترک کرد). نمایشگاه اما دست‌کم روی یک هنرمند تأثیر داشت. وقتی پل گوگن برای تماشای آثار به غذاخوری آمد، توجه‌اش به چند تابلوی روغنی ون‌‌گوگ جلب شد ــ به‌ویژه نقاشی‌های سرهای گل آفتابگردان در نمای نزدیک، دانه‌های پرتعدادشان، بافت مخمل‌مانند و تاج‌های گل‌برگ‌های پلاسیده که همچون شعله‌های رقصان بودند. او خواهان دو تابلو شد، و ون‌‌گوگ آن‌ها را از طریق دوست نقاشِ نمادپرداز خود با یکی از آثار گوگن معاوضه کرد.

به عقیده‌ی نینکه باکر، مسئول نمایشگاهی تازه در موزه‌ی ون‌‌گوگ که به گل‌های مشهور آفتابگردانِ این هنرمند اختصاص دارد، علاقه‌ی گوگن به تمرکز هنرمند جوان‌تر روی این سوژه، سبب شد تا ون‌‌گوگ انگیزه‌ی بیشتری برای نقاشی از گل‌های آفتابگردان پیدا کند. او در مجموع 11 تابلوی گل آفتابگردان کشید، که بعضی از آنها گوگن را مجذوب کردند و زینت‌بخش اتاق خوابش در خانه‌ی زرد واقع در شهر آرل شدند، همان خانه‌ای که این دو هنرمند در پاییز 1888 دو ماه را در آنجا با یکدیگر سپری کردند. (گوگن بعدها درخواست کرد که یکی از نقاشی‌ها را نزد خود نگه دارد: تابلوی دیدنی گلدان گل‌های آفتابگردان با نقطه‌نقطه‌های زردرنگ، گلدانی که مملو از گل‌، و سرشار از شور زندگی و درخشندگی است.)

Artsy


با وجود این، ویژگی‌ها و بی‌همتاییِ گل‌های آفتابگردان بود که ون‌‌گوگ را به کشیدنشان ترغیب می‌کرد. باکر می‌گوید: «ون‌گوگ به این رنگ مشعشع گل‌ها و همچنین شکل آنها علاقه داشت. گل آفتابگردان گیاهی بسیار قوی و تنومند است. ظریف و لطیف نیست. او آنها را "روستایی" می‌نامید. زمختی و خامیِ حومه‌ی شهر را با خود داشتند و این چیزی است که ون‌ گوگ قویاً در مورد گل‌ها احساس می‌کرد.»

وقتی ون‌گوگ وارد دوره‌ای تلخ و ناامیدکننده شد، مدتی را در آسایشگاه روانی سپری کرد. او در دوران اقامتش در آسایشگاه، برای روستای دوران کودکی‌اش در هلند ابراز دلتنگی می‌کرد.

همان‌طور که باکر در کاتالوگ نمایشگاه اشاره کرده، ونسان به برادرش، تئو، گفت که در مدت بیماری‌اش، خانه‌ها و باغ‌های واقع در زوندرت را در خیالاتش می‌دیده است. پیشتر، او این خاطرات را نقاشی کرده بود، در تابلویی که نشان می‌دهد مادر و خواهرش در باغی مملو از گل‌های کوکب و آفتابگردان غوطه‌ور شده‌اند.

او بعدها به این فکر افتاد که پرتره‌ی مادام رولن ــ معروف به لالایی (89-1888) – را در کنار دو اثر از گل‌های آفتابگردان قرار دهد. این نقاشی، که پرتره‌ی همسر یکی از دوستانش بود، زنی را نشان می‌دهد که متین و آرام نشسته و در پس‌زمینه‌ی تصویر، الگوهایی چشم‌نواز از گل‌ها به چشم می‌خورد. ونگوگ مایل بود که مادام رولن به صورت سه‌لتی در میان دو نقاشی گل آفتابگردان قرار بگیرد، همچون مریم مقدس که توسط دسته گلی پرشکوه احاطه شده باشد.

Artsy


گل آفتابگردان که ون‌گوگ زمانی آن را تزئینی می‌پنداشت، به عنصری تقریباً مقدس تبدیل شد، نمادی که نمایانگر نور بود، تصویری آرمانی از زندگی صادقانه در دل طبیعت. گابریل-آلبر اوریه، شاعر نمادگرا و منتقد در مرکور دو فرانس در مورد «اشتیاق وسواس‌گونه‌ی ون‌ گوگ به قرص خورشید» نوشت: «گل‌ها ایده‌ی مؤثری را بیان می‌کنند و ونگوگ دوست داشت که آنها در آسمانش بدرخشند، و بر همین اساس، آن خورشیدِ دیگر، آن گیاه ستاره‌ای، آن آفتابگردان ارزشمند را، همچون عاشقی شیدایی، بارها و بارها بدون خستگی نقاشی کرد.» البته ون‌گوگ هم به علت نقاشی از آفتابگردان‌ها اشاره کرده است. به نظر او، آنها واقعاً نمایانگر مفهوم «قدردانی» بودند.

ون‌ گوگ در سال 1890 به خواهرش نوشت که نقاشی‌هایش « فریاد غم و اندوه هستند، و در عین حال، نمادی از قدردانی در قالب گل‌های آفتابگردان روستایی به شمار می‌روند». تصویری که برایش آرامش خاطر به همراه داشت، و همچنین، آن‌طور که می‌توان فهمید، درخشش و شکل حیاتی منحصر‌به‌فردی داشت که می‌توانست در اوقات ناخوشی موجب تسلی خاطرش باشد.

 

برگردان: فرهاد نیک‌اندیش


تس تاکارا روزنامه‌نگار حوزه‌ی فرهنگ و هنر است. آن‌چه خواندید برگردان این نوشته‌ی او با عنوان اصلیِ زیر است:

Tess Thackara, ‘Why Van Gogh Fell in Love with Sunflowers’, Artsy, 20 June 2019.