لبنان، جمع اضداد
architectural-review
لبنان هم قلب جهان است و هم ته دنیا. دهکدهی کوچکى است در سیارهاى بیمار. کشورى است که در آن زیبایى و خونگرمى مردمانش، دائماً در تلاش است تا در میانهی آشوب و هواى آلوده و فساد بىحد و حصر راهى بیابد. توصیف دلزدگی و در آنِ واحد شیفته شدن کار سختى است. وقتى در مرکز شهر در پیادهروهایی به عرض نیممتر قدم میزنید، احساس میکنید که شلوغى ساختمانها و ترافیک از همه طرف به سویتان حملهور شده و در عین حال که بین جذابیت دریا از یک طرف و بوى گند زباله از طرف دیگر گیر افتادهاید، ناگهان شاخهی زیباى پیچکى آویزان از بالکنى قدیمى، رقص چشمنواز نور آفتاب روى دیواری سنگى و یا حتى خود بالکن، نگاهتان را مىرباید.
در ادامهی مسیر کودکان پناهجو را مىبینید که با چشمانشان از شما خوراکى میطلبند و ناشکیبایىتان جایش را به احساس اندوه و گناه مىدهد. با عجله وارد مغازهاى مىشوید تا چند عدد قرقرهی نخ بخرید و این آغاز سفرتان است. فروشندهای که شما را نمىشناسد چنان به شما خوشآمد مىگوید که گویى از دیروز منتظر رسیدنتان بوده است. به شما قهوه تعارف مىکند، دربارهی اخبار جدید با شما به گفتگو مىنشیند و سفرهی دلش را براى شما مىگشاید و در حالى که قرقرهها را روى میز شلوغش کنار هم میچیند، داستان زندگىاش را برایتان تعریف مىکند.
هنگام ترک مغازه احساس میکنید که انگار رمان جالبی با عنوان «تفاوتی ظریف» را خواندهاید. البته این ویژگی مشترک کشورهای مدیترانهای است اما لبنان سرآمد آنهاست. صمیمیت آنقدر خالصانه و در عین حال بیشرمانه است که ناگهان عرصهی اجتماعی تبدیل به صحنهی تئاتر میشود. ترکیب عجیبی از رفتار بچهگانه و بالغانه، احساسی را برمیانگیزد که وصفناپذیر است.
مبالغهآمیز نیست که بگوییم در لبنان همه چیز قابل توضیح است و هیچ چیز قابل فهم نیست. همهی تصمیمات مهم مربوط به این کشور بیرون از اینجا گرفته میشود و هر آنچه که اینجا رخ میدهد، تجلیِ جهان پیرامون است: ترکیب جمعیتهای مختلف، ناامنی مرزها، دروغگویی سیاسی به بدترین شکل خود، ساختنِ حال با تخریب گذشته و فقدان چشمانداز. لبنان با جمعیتی در حدود ۴ تا ۵ میلیون نفر پناهگاه یک و نیم میلیون پناهجو است. بین یک سوم تا یک چهارم از جمعیت خارجی هستند: فلسطینیهایی که در طی جنگهای سال ۱۹۴۸ و ۱۹۶۷ نقل مکان کردند، سوریها و فلسطینیهایی که از سرکوب و جنگی که از سال ۲۰۱۱ آغاز شد، فرار اختیار کردند و عراقیهایی که در دو جنگ خلیج فارس ترک وطن کردند. میزان پذیرش و مهماننوازی لبنان تقریباً متناسب با نابردباری آن است. تضاد در همه جا و در همه چیز وجود دارد.
ما تا حدودی میدانیم که لبنان از چه تشکیل شده است اما نمیدانیم که چطور کار میکند. اگر قرار بود که کشوری را به فضا بفرستیم که نمایندهی کل جهان باشد، بهترین کشور لبنان بود. اگر قرار بود کشوری را بفرستیم که عناصر لازم برای ساخت یک کشور واقعی را نداشته باشد، باز هم لبنان بهترین انتخاب بود.
رئیس جمهور لبنان، ژنرال میشل عون که یک مسیحی مارونی است برای حفظ قدرت متکی به حمایت حسن نصرالله، رهبر حزبالله است- هرچند که نیروهای نظامیِ این حزب شیعه تهدیدی بالقوه برای اقتدار ارتش لبنان به شمار میروند. لبنان محل آزمایش راهحلهای موقت برای مسائل لاینحل است. همانطور که اسرائیل همیشه نگران صلح کردن است، طبقهی سیاسی لبنان نیز همواره اقدام در جهت خیر عمومی را تهدیدی برای خود میبیند.
از نظر حاکمان لبنان، نجاتِ حال مستلزم تخریب آینده است و بقای خودشان در گروی تداوم منازعات داخلی. بقای رهبران سیاسی که از حمایت قبیلهی خود بهره میبرند از طریق مبارزه بین قبایل تضمین میشود. هر چند فاصلهی بین محدودهی شیعهنشین بیروت با محلهی عمدتاً مسیحینشین اشرفیه تنها چند صد متر است اما شکافی که این دو منطقه را از هم جدا میکند بیشباهت به گسلهای میانقارهای نیست.
حافظهی فردى قوى است اما اثری از حافظهی جمعى به چشم نمیخورد. هر لبنانىای براى خودش یک کشور لبنان ساخته که وجود خارجى ندارد.
لبنان با وجود مهماننوازی منحصربهفرد خود، بدترین شکل نژادپرستی را هم دارد. از یک طرف کافی است که فقط در یک دهکده قدم بزنید تا توسط مردمانی که در بالکن نشستهاند به خوردن قهوه دعوت شوید و از طرفی هر چند هفته یک بار در اخبار میشنوید که یک پیشخدمت خارجی که اغلب هم مهاجری اتیوپیایی است، خودش را از پنجرهای مرتفع به بیرون پرت کرده است. این رویداد سریعاً یک اتفاق یا حادثه تلقى مىشود و بیآنکه اقدام خاصى براى جلوگیرى از آن صورت گیرد، کمکم از اهمیت مىافتد. اخیراً در ورودى بسیارى از روستاهای کشور بیلبوردهاى بزرگی نصب شده که روى آن نوشته شده «تردد کارگران خارجى و خانوادهی آنها در خیابانهاى شهر ممنوع است». فعالان اجتماعى، روزنامهنگاران و هنرمندان براى حفظ آبروى کشور سعى مىکنند تا مردم را از زشتىِ چنین نژادپرستى و بیگانههراسىای آگاه سازند اما بارِ این شرمندگى همچنان بر دوش ملت سنگینی میکند.
حدود ٣۶٠ هزار نفر از مردم لبنان در فقر مطلق زندگى مىکنند در حالى که سیاستمداران صدها میلیون دلار را با رشوه و فساد به جیب مىزنند. همگان خواستار این هستند که دزدى و غارت منابع توسط رهبران سیاسى پایان پذیرد. تنها اقلیتى کوچک براى حفظ وضع موجود تلاش مىکند. شرایط فعلى سبب خشم مردم شده اما به تظاهرات یا اعتراضات گسترده هم نمیانجامد.
اعداد و ارقام نمىتوانند واقعیت لبنان را به خوبى نشان دهند؛ زندگى دائماً در حال تحریف آنهاست. هر چند مساحت کشور کم است -در حدود ١٠ هزار کیلومتر مربع- اما داراى ارتفاعات زیادى است. معجون فیزیکى و ذهنىِ پیچیدهاى است از باورها، خلاقیت، رمز و راز، وحشت و اضطراب و لحظات سرنوشتساز. افراط و تفریط همه با هماند. شبیه دستمال شعبدهبازى است: یک سرش را مىپوشانید و از سمت دیگر تا بىنهایت آن را بیرون مىکشید. حافظهی فردى قوى است اما اثری از حافظهی جمعى به چشم نمیخورد. هر لبنانىای براى خودش یک کشور لبنان ساخته که وجود خارجى ندارد.
پس از دوران جنگ داخلى لبنان که از سال ١٩٧۵ شروع شد و تا ١٩٩٠ ادامه یافت، جوامع دینى که هجده تا از آنها در لبنان وجود دارد، تعیینکنندهی هویت افراد بوده است. اکثر جهان عرب ابتدا مسلمان شد و سپس به فرقههاى مختلف انشعاب یافت اما لبنان در این زمینه هم پیشگام بوده و هست. مردم پیش از آن که خود را فقیر یا مظلوم به حساب آورند، خود را شیعه، سنى، مارونى، دروزى یا ارتدوکس یونانى مىدانند. آنها بیش از آن که خود را مسلمان و از یک دین بدانند، خود را شیعه، سنى یا دروزى مىشمارند. بنابراین، اهرم شورش اجتماعى به واسطهی عملکرد جوامع متشتت از کار میافتد.
هر چه دولت ناکارآمدتر و فاسدتر باشد رابطهى مردم با خدایشان انحصارطلبانهتر و وابستهتر است. نشانههاى مذهبى را در همهجا مىتوان دید و همه زیر لب به دعا مشغولند. هنگام پرسیدن نشانی در خیابان یا حتی هنگام خرید چند کیلو پیاز هم مردم به مسیح و محمد متوسل مىشوند. موسى هم البته خیلى دور نیست. بر اساس قرآن، موسى مستقیماً و بدون واسطه با خدا مکالمه داشته است. مسلماً تا این سه پیامبر سر جاى خود ننشینند این منطقه نفس راحتى نخواهد کشید.
براى کسانى که نیم قرن پیش را به یاد دارند، یعنى زمانى که زنان پایان حجاب اجبارى را جشن مىگرفتند و سکولاریسم در ذهن مردم بیشترین اهمیت را داشت، بازگشت مذهب ضربهی شدیدى است. به جز چند مورد استثنائى، قدرت به طور کلى چه در بدنهى حکومت و چه در داخل خانه در دست مردان است. میزان اطاعت و فرمانبردارى زنان بسته به طبقهی اجتماعى آنان بسیار متفاوت است. ریّا الحسن وزیر کشور، یک زن سُنى است که اخیراً طرح مشروعیت بخشیدن به ازدواج محضرى را دوباره مطرح کرد، هرچند که این لایحه رأى نیاورد. بدون شک این زنان جامعه هستند که در آینده الهامبخش تغییرات در افکار و اذهان خواهند بود. اما در حال حاضر وضعیتشان در برخى از محیطها نگرانکننده است، بهویژه در بسیارى از اردوگاههای پناهجویان در سراسر کشور که در آن تحقیر و توهین به مردان، به سوءاستفادهی جنسى و خشونت خانگى علیه زنان میانجامد.
همانطور که کشور بیش از پیش چندپاره مىشود، دین هم روز به روز محدود و به شاخههاى مختلف منشعب مىشود. این معادلهى پیچیده در همهجاى دنیا در حال گسترش است و لبنان هم در ارتباط با بروز مشکلات و راهحلهاى ناامیدکننده طبق معمول پیشگام است. در زبان عربى معادل «تفاوت ظریف» عبارت است از «فرقٌ صغیر». و واضح است که لبنان در «تفاوتهاى ظریف» سرآمد همه است.
لبنانىها رکورد همهى انشعابها، انشقاقها و تناقضات را شکستهاند. ... براى خانواده و دوستانشان حاضرند هر کارى بکنند اما حاضر نیستند براى اتحاد کشورشان قدمی بردارند.
لبنان مرکز این تفاوتهاى ظریف و کاریکاتورگونه و خاستگاه دائمى بحثهاى بیهوده و موشکافانه است زیرا منافع شخصى بعضیها وابسته به تداوم و ماندگارى نابرابرىها است. لبنانىها رکورد همهى انشعابها، انشقاقها و تناقضات را شکستهاند. آنها بدبین و در عین حال پر از عواطف و احساسات هستند، خستهاند و پر از انرژى، براى خانواده و دوستانشان حاضرند هر کارى بکنند اما حاضر نیستند براى اتحاد کشورشان قدمی بردارند.
سرعت، عادتی غیرارادی است. رانندهاى که در ترافیک گیر افتاده است، قبل از این که پایش را روى پدال گاز فشار دهد دستش سریعتر روى بوق مىرود. وقتى اوضاع نابسامان است، به جاى تلاش براى حرکت رو به جلو، بیشتر بر تسلیم نشدن در برابر سختى تأکید مىشود. تفاوت ظریف در واقع بیانگر خط باریکى است که بین معایب و محاسن لبنانىها وجود دارد: هرج و مرج و بىنزاکتى از یک طرف و شجاعتى شکستناپذیر از طرف دیگر.
این ویژگى در مورد مناظر لبنان هم صادق است- گویى عملکرد فضاهاى فیزیکى و ذهنى شبیه به هم است و مشخصهی آن جمع اضداد است. به محض این که از شهر خارج مىشوید، احساس مىکنید که انگار هر پنج دقیقه از گرما وارد سرما میشوید. ساختمانهاى نامرتب، از شمال تا جنوب، منظرهى ساحل دریا را بدریخت کرده است. بعضی از نشانههاى بهجامانده از آن بهشت قدیمی، خاطرات زمانى را زنده مىکند که هنوز دیوارهاى بتنى منظرهى دریا را کور نکرده بود. بیرون از شهر، ترکیب نور و مناظر طبیعى بىنظیر است اما تپه ها پر شده است از کاخهاى تازه به دوران رسیدهها، ساختمانهاى بدترکیب و خانههاى بلوک سیمانىِ ناتمامی که شما را مجبور مىکند چشم از دشت و صحرا بردارید و به تلّى از زباله نگاه کنید.
در جاهایی که هنوز جنون توسعه به آن راه نیافته است، خانههاى قدیمى سنگى و پوشش متنوع گیاهى پیوندى نزدیک و رمزآلود بین طبیعت و تاریخ ایجاد مىکند. جایی که بیلبوردهای غولآسای چهرهی سیاستمداران آنجا را مخدوش نساخته است، یک درخت قدیمی بلوط یا زیتون ناگهان قرنهای سکوت و گفتگو را در خاطر زنده میسازد. دربارهی هر یک از این آبادیها در کتاب مقدس چیزی هست. هنگام غروب همه چیز به رنگ طلایی در میآید. با نگاه به آسمان که انگار کوههای مواج آن را تراش داده است، کوچکیِ این کشور را فراموش میکنید. در این لحظه قلبتان مملو میشود از عشق به جایی که تا همین یک ساعت پیش، از آن متنفر بودید.
برای این که این جمعیت متشتت و پریشان به موجودیتی واحد تبدیل شود چیز زیادی لازم نیست. تقریباً هیچی: گفتوگویی بداهه در یک مغازه، یا اتاق انتظار، یا فرودگاه، یا تاکسی، یا جلسهی یادبود، یا گوشهی خیابان یا داخل آسانسور، هر یک از این تماسها میتواند همهی تفاوتهایی را که گفتم در چند ثانیه محو کند. شاید هم لازم است که تفاوتها به نحوی با هم ادغام شوند تا وضعیتی یا توافقی یا شباهتی یا کل به هم پیوستهای را تشکیل دهند که میتوان نام آن را معجزهی لبنانی گذاشت. نوعی لذت مشترک که به شیوههای متفاوت بیانگر یک چیز است.
اگر همین سناریو را به کل جهان تعمیم دهیم صلح جهانی دستیافتنی است. اما فاجعه اینجاست که معجزهی لبنان به بمب ساعتی متصل است.
برگردان: وفا ستودهنیا
دومینیک عدّه رماننویس لبنانی است. عنوان جدیدترین کتاب او «تفکر ادوارد سعید همچون یک رمان» (2019) است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او با عنوان اصلیِ زیر است:
Dominique Edde, ‘The Compatibility of Opposites: A Portrait of Lebanon’, NYR Daily, 19 June 2019.