تجربههای جامعهی مدنی در ایران (۳): درخشش جامعهی مدنی در دههی سوم انقلاب
جامعهی مدنی و سازمانهای غیردولتی به عنوان یکی از پایههای اصلی آن، چه تاریخچهای در ایران دارند و در گذر یک قرن اخیر و به ویژه دهههای گذشته، چه تحولاتی را پشت سر گذاشتهاند؟ این پرونده مروری بر پیشینهی انجمنهای مردمی و تلاشهای مدنی از دوران قاجار تا کنون است. در این مجموعه، روند شکلگیری و سپس رکود سازمانهای غیردولتی در سالهای نخست پس از انقلاب، تجدید حیات آنها در دهههای ۷۰ و ۸۰ و آنچه جامعهی مدنی ایران پس از وقایع ۱۳۸۸ تجربه کرده نیز بررسی شده است.
تجربههای جامعهی مدنی در ایران (۱): اولین گامها، از مشروطه تا انقلاب ۱۳۵۷
تجربههای جامعهی مدنی در ایران (۲): فرود و فراز در دهههای ۶۰ و ۷۰
نهادهای مدنی در ایران، از اواخر دههی ۷۰ به مدت تقریباً یک دهه، دست به فعالیتهایی زدند که از بعد از انقلاب بیسابقه بود: اعضای دهها سازمان غیردولتی که به فاصلهی کمی پس از زلزلهی بم در دیماه ۱۳۸۲ گردهم آمدند تا یک حرکت جمعی برای کمک به بازماندگان زلزله سازماندهی کنند. فعالان مدنی با فراخوان انجمن حمایت از حقوق کودکان به مجلس ختم دختر ۹ سالهای رفتند که در اثر خشونت پدر و برادرش کشته شده بود، و پس از آن برای اصلاح قانون حضانت در خیابانها تظاهرات کردند. فعالان محیطزیست در اعتراض به ساخت جادهی تهران-شمال و آسیبهای محیطزیستیِ این طرح، جلوی بولدوزرهایی نشستند که قصد تخریب جنگلها را داشتند. هزاران نفر با دعوت گروههای زنان، در مقابل دانشگاه تهران به خیابان آمدند و خواستار تغییر قوانین تبعیضآمیز در قانون اساسی بودند، و دهها حرکت دیگر در شهرها و روستاهای مختلف که گامی به سوی تغییر بودند.
روی کار آمدن دولت محمد خاتمی با شعار ایجاد و گسترش جامعهی مدنی دورهای طلایی برای سازمانهای غیردولتی بود. دورهای که تعداد سازمانهای غیردولتی به هفتهزار رسید،[1] شبکههای ارتباطی موضوعی و منطقهایِ سازمانهای غیردولتی شکل گرفتند، دامنهی نفوذ نهادهای مدنی از تهران و شهرهای بزرگ به شهرهای کوچک و روستاها گسترش پیدا کرد.
منصوره شجاعی، که تجربهی فعالیت در گروههای زنان و محیطزیستی را دارد، میگوید که به دلیل فاصلهی کمتری که بین مردم و دستگاههای دولتی در شهرستانها وجود داشت و روابط خانوادگی و دوستی بین مسئولان دولتی و فعالان مدنی، کار ثبت و گرفتن مجوز برای سازمانهای غیردولتی در شهرهای کوچکتر راحت بود. از سوی دیگر گروههایی مثل رابطان بهداشت، مددکاران جهاد کشاورزی و دستاندرکاران نهضت سوادآموزی نیز توانسته بودند فعالان مدنی و بهویژه، زنان را در شهرستانها به مشارکت اجتماعی علاقهمند کنند.[2]
او معتقد است جامعهی مدنیای که هگل فاصلهی بین خانواده و دولت معرفی میکرد در آن دوره در ایران در حال شکلگیری بود. از دیدگاه او جامعهی مدنی در آن سالها توانست به مطالبات مردم جهت دهد و ریشهی مطالبهمحوری را در جامعه بدواند، بهگونهای که وارد یک دوران مدرن شدیم و توانستیم حکومت را خطاب قرار دهیم.
سوسن طهماسبی، که سابقهی کار در زمینهی ظرفیتسازی سازمانهای غیردولتی را دارد نیز این نظر را تأیید میکند. او میگوید: «در نشستهایی که سازمانهای غیردولتی در سالهای نخست دولت خاتمی داشتند، اگر حتی یک مقام دولتی از وضعیت انتقاد میکرد، مردم مدام نگران میشدند که او تند صحبت میکند و الان بازداشتش میکنند اما در کمتر از دو سال رویکرد فعالان مدتی عوض شد و در موقعیتهای مشابه به نمایندگان دولت میگفتند که شما نباید بیایید اینجا که خودتان دولت را نقد کنید، بلکه باید به مردم پاسخگو باشید و جواب نقدهای ما را بدهید.»[3]
بر اساس آمارگیری از سازمانهای غیردولتی در سال ۱۳۸۳، فعالیت در زمینهی «پولی، مالی و قرضالحسنه» و «نیکوکاری و خیریه» رتبههای اول و دوم فعالیت سازمانهای غیردولتی بودند[4] و تعداد زیادی از این نهادهای مدنی نیز بر فعالیتهای خدماترسانی تمرکز داشتند. جامعهی ایران هم در آن سالها فرصتی برای مشارکتِ جمعیِ مدنی پیدا کرده بود. در این دوره برای نخستین بار، انجمنهای مردمی در سطح گسترده، خارج از محدودهی نخبگان و بدون آنکه تحت سلطهی کامل و مستقیم گروههای سیاسی و حکومت باشند، پا به عرصه گذاشتند.
در سه دورهی اوج فعالیتهای مدنی در ایران ــ دورهی مشروطه، سالهای بین سقوط رضاشاه و کودتای ۲۸ مرداد، و سالهای اول بعد از انقلاب، نهادها و انجمنهای مدنی عموماً به ابتکار نخبگان و طبقات بالای اجتماعی تأسیس و اداره میشدند، و یا بیشتر زیر سایه و نفوذ احزاب و گروههای سیاسی بودند.
حرکتهای مدنی دورهی اصلاحات بر تجربهای تکیه داشت که از اوایل دههی ۷۰ و پس از پایان جنگ آغاز شده بود، و در دورهی اصلاحات، اقشار مختلف جامعه، از جوانان تازهکار گرفته تا دگراندیشانی که نزدیک به دو دهه خانهنشین شده بودند به عرصهی عمومیِ جامعه آمدند و این تجربه از دایرهی خودیهای نزدیک به حکومت و محدودهی امن موضوعات محیطزیستی، کودکان، و توسعه فراتر رفت. حتی در همان حوزههای امن نیز گروههای بیشتری شکل گرفت و سازمانهای غیردولتی موجود هم توانستند با بهرهگیری از فرصت و فضایی که پیش آمده بود، شیوهی کار خود را تغییر دهند و تأثیرگذارتر حرکت کنند.
شهریور ۱۳۷۶: اولین کمپین موفق نهادهای مدنی برای اصلاح قوانین کودکان
کمپینی که «انجمن حمایت از حقوق کودکان» در شهریور ۱۳۷۶ در اعتراض به کودکآزاری و محرومیت مادران از حق حضانت کودکانشان به راه انداخت، یکی از اولین و موفقترین حرکتهای مدنی در آن دوران بود.
شیرین عبادی در دادگاه خواستار حق برابر حضانت برای مادران شد و گفت خونبهای آرین، اصلاح قانون است.
آرین گلشنی، دختر ۹ سالهای که پس از طلاق والدینش، حضانت او به پدرش واگذار شده بود در اثر شکنجههای پدر، برادر، و نامادریاش کشته شد. شیرین عبادی، وکالت مادر آرین را برعهده گرفت و انجمن حمایت از حقوق کودکان با انتشار فراخوانی، از همگان خواست که در مجلس ختم این دختربچه، به قانون نابرابری که حضانت را بدون چونوچرا به پدر میداد، اعتراض کنند. شیرین عبادی در یک حرکت نامتعارف پشت میکروفن مسجد ــ که منحصراً در اختیار مردان است ــ رفت و علیه قانون حضانت سخنرانی کرد. به دنبال آن، شرکتکنندگان در مجلس ختم شعار دادند: «قانون باید اصلاح گردد» و سپس به طرف بیمارستانی که آرین در آن بستری بود، راهپیمایی کردند. شمار زیادی از اعضای انجمن حمایت از حقوق کودکان در دادگاه آرین نیز حاضر شدند و پلاکاردهای اعتراضی بالا بردند، که اینها همه، به جلب توجه و رسانهای کردن این اعتراض کمک کرد.[5]
شیرین عبادی در دادگاه خواستار حق برابر حضانت برای مادران شد و گفت خونبهای آرین، اصلاح قانون است.[6] نتیجهی این تلاشها، اصلاح قانون حضانت در سال ۱۳۸۲ بود. بر اساس این اصلاحیه، پس از جدایی پدر و مادر، حضانت کودکان تا هفت سالگی به مادر و پس از آن به پدر واگذار میشود و در صورت اختلاف، تصمیمگیری دربارهی حضانت با دادگاه است.[7] همچنین بر اساس قانون مصوب در سال ۱۳۸۱، کودکآزاری جرمی عمومی شناخته شد که بدون نیاز به شاکیِ خصوصی قابل پیگیری و پیگرد قانونی است. این نخستین بار پس از انقلاب بود که اعتراضات فعالان مدنی به ثمر رسید و منجر به اصلاح قانون شد.
انجمن حمایت از حقوق کودکان همچنین از سال 1379 خط تلفنی ویژهای راهاندازی کرد، به نام «صدای یارا» تا کودکان و کسانی که شاهد کودکآزاری هستند بتوانند با آن تماس بگیرند و درخواست کمک کنند. این انجمن در گام بعدی پروژههایی برای آموزش کودکان و حمایت از کودکان در مناطق محروم راهاندازی کرد.
در سالهای بعد سازمانهای غیردولتیِ بیشتری در حوزهی کودکان و بهویژه حمایت و آموزش کودکان کار ایجاد شدند و با راهاندازی خانههای کودک در مناطق فقیرنشین تهران و شهرهای دیگر، اقدام به ارائهی خدمات آموزشی، بهداشتی، درمانی و اقتصادی به کودکان افغانستانی ساکن در ایران، کودکان کار، و کودکانِ در معرض خطر کردند. این فعالیتها در سال 1382 منجر به شکلگیری شبکهای از سازمانهای غیردولتیِ فعال در حوزهی کودکان با عنوان «شبکه یاری کودکانِ کار و خیابان» شد. این شبکه ۱۶ سال است فعالیت میکند، ۳۶ سازمان در آن عضویت دارند و حدود ۱۰ هزار کودک را در سازمانهای عضو پوشش داده است، اما هنوز موفق به کسب مجوز از وزارت کشور نشده است.
کمی پیشتر از آن نیز در سال ۱۳۸۰، حدود ۳۰ سازمان غیردولتی در حوزهی کودکان شبکهای با عنوان «شورای گسترش فرهنگ صلح در بین کودکان» را تأسیس کرده بودند. این شورا که به همت توران میرهادی راهاندازی شد هدفش را ایجاد فرصتهایی برای زندگی کودکان در محیطی امن تعیین کرده بود و با همکاری نهادهای دولتی، دفاتر سازمان ملل و بخش خصوصی همچنان به برنامههای فرهنگی در راستای گسترش فرهنگ صلح و دوستی در بین کودکان ادامه میدهد.
سازمانهای غیردولتی در حوزهی کودکان تا اوایل دههی ۸۰ همچنان فضایی برای فعالیت مدنی نیروهای مستقل و دگراندیش بودند و پس از آن بود که برخی فعالان در این سازمانها اقدام به تأسیس و عضویت در گروههای زنان و حقوقبشری کردند.
سازمانهای غیردولتیِ زنان، فضایی برای بیرون آمدنِ زنان از خانه و محافل خانگی
سازمانهای غیردولتی پس از اجلاس جهانی پکن در سال ۱۳۷۴ در ایران مورد توجه قرار گرفته بودند، اما تا سال ۱۳۷۶ تعداد سازمانهای غیردولتی زنان از همان ۵۵ تشکلی که برای اجلاس پکن سازماندهی شده بود و اغلبِ آنها از خیریههای قدیمی یا نزدیکان به حکومت بودند، فراتر نرفت.
در دورهی خاتمی بود که با فعالتر شدن دفتر امور مشارکت زنان در نهاد ریاست جمهوری و بودجههایی که برای گسترش سازمانهای غیردولتی زنان قرار داده شد، بسیاری از زنان تشویق به فعالیت در نهادهای مدنی شدند. به گونهای که تا پایان سال 1383 تعداد سازمانهای غیردولتی زنان به بیش از 450 تشکل رسید.
از سوی دیگر، فعالانِ زنِ مستقلی که در محافل خانگی یا نهادهای کودکان و محیطزیست فعال بودند نیز کمکم و با قدمهای آهسته فعالیت در حوزهی زنان را شروع کردند. ایجاد «جمع زنان ناشر» که بانیاناش خارج از حلقهی حاکمیت و قدرت بودند، و برگذاری «نمایشگاه کتاب زنان ناشر» در اسفند ۱۳۷۶ یکی از این اولین گامها بود. در ادامهی این حرکت، «مرکز فرهنگی زنان» در سال ۱۳۸۰ به عنوان اولین گروه از زنان مستقل و سکولار، در قالب یک سازمان غیردولتی اعلام موجودیت کرد. پس از آن بود که بسیاری دیگر از زنان که تا پیش از این در حوزههای دیگر اجتماعی فعالیت میکردند تحت عنوان سازمان غیردولتی، متشکل شدند. با این حال تعداد گروههایی که به صورت مستقیم در زمینهی حقوق زنان کار میکردند، همچنان اندک بود. براساس گزارشی که سهیلا بابامرادی، کارشناس سازمانهای غیردولتی در نهاد ریاست جمهوری، در سال ۱۳۸۴ منتشر کرد، تنها ۱۲ سازمان غیردولتی زنان در زمینهی حقوقی-ترویجی فعال بودند.
در دورهی خاتمی بود که با فعالتر شدن دفتر امور مشارکت زنان در نهاد ریاست جمهوری و بودجههایی که برای گسترش سازمانهای غیردولتی زنان قرار داده شد، بسیاری از زنان تشویق به فعالیت در نهادهای مدنی شدند. به گونهای که تا پایان سال 1383 تعداد سازمانهای غیردولتی زنان به بیش از 450 تشکل رسید.
بر اساس همین گزارش بیش از ۳۲ درصد از تشکلهای زنان در حوزهی خدمات اجتماعی فعال بودند و پس از آن خدمات خیریهای با ۱۸ درصد در رتبهی دوم قرار داشت. فعالیت در حوزههای توسعه و حرفهآموزی، محیط زیست، بهداشت و درمان و مداخله در بحران نیز در رتبههای بعدی قرار داشتند.[8] آخرین حوزهای که سازمانهای غیردولتی در آن فعال بودند، حوزهی سیاستگذاری بود، چه در حوزهی قوانین مربوط به زنان و چه در رابطه با تدوین قوانین مربوط به سازمانهای غیردولتی.[9]
در این میان برخی افراد فعال در محافل زنان همچنان ترجیح میدادند که در قالب سازمان غیردولتی ثبت نشوند و به فعالیت محفلی خود ادامه دهند. برخی همچون اعضای سایت «زنان ایران» نیز ترجیح دادند به جای ثبت در قالب سازمان غیردولتی به شکل غیررسمیتر و حول محور یک رسانهی اینترنتی فعالیت کنند. شماری دیگر نیز به سراغ ایجاد تعاونیهای زنان رفتند. تعاونیهایی که در کنار اشتغالزایی برای زنان کمدرآمد، ارائهی خدمات فرهنگی و جذب آنها به فعالیتهای اجتماعی را نیز هدف قرار داده بود.
تعاونی حامیان نگاه سبز که در سال ۱۳۷۸ با هدف ترویج فرهنگ زیست محیطی و توانمندسازی زنان از طریق آموزش و ایجاد اشتغال در رشتههای سازگار با محیط زیست راهاندازی شد یکی از این نمونهها بود. این تعاونی طرحهای اشتغالزایی برای زنان بهویژه زنان سرپرست خانوار در جنوب شهر تهران را به اجرا گذاشت. شیوهی کار هم به این صورت بود که پس از ایجاد یک تعاونی زنان، طی یک تا دو سال آموزش و کار به عنوان تسهیلگر، به زنان شاغل در تعاونی کمک میکردند تا ادارهی امور را خودشان برعهده بگیرند و با خرید سهم، در سرمایهگذاری مالی تعاونی نیز سهیم باشند.[10] راهاندازی کتابخانه در محل تعاونیها و برگزاری کلاسهای بهداشت و مشاوره از دیگر فعالیتهای جانبی بود که اینگونه تعاونیها را از یک مرکز اقتصادی متفاوت میکرد.[11]
در چنین شرایطی، تشکیل جلسات هماندیشی زنان یکی از نقاط عطفی بود که توانست سازمانهای غیردولتی زنان را گردهم آورد و آنها را در حوزهی سیاستگذاری و اعتراض به تبعیضهای جنسیتی فعالتر کند. این جلسات در پی فراخوان ۲۰ سازمان غیردولتی زنان برای استقبال از شیرین عبادی پس از کسب جایزهی صلح نوبل، شکل گرفت و برای چند سال ادامه داشت.
اگرچه «شبکه ارتباطی سازمانهای غیردولتی زنان» از سال ۱۳۷۴ تشکیل شده بود، اما آن شبکه ترکیبی شبهدولتی داشت. اعضای آن یا گروههای نزدیک به حکومت و گاه دارای سِمتهای دولتی بودند و یا گروههایی که تغییرات اجتماعی کلان را در برنامهی خود نداشته و اغلب به کارهای خیریه و خدماترسانی مشغول بودند.
اما گروههای زنان متشکل در «هماندیشی زنان» عموماً مستقل بودند و به تدریج شماری از زنان نزدیک یا همسو با حکومت نیز در جلسات ماهانهی این هماندیشی که ورود عموم فعالان زن در آنها آزاد بود، شرکت کردند. اعضای این هماندیشی توانستند طی سالهای ۸۲ تا ۸۴ کمپینهایی در اعتراض به برنامههای ضد زن در صدا و سیما، فیلترینگِ نام زنان در اینترنت، تهدید و بستن سازمانهای غیردولتی، حذف عدالت جنسیتی از متن برنامهی دوم توسعه، جلوگیری از ورود زنان به استادیوم برای تماشای فوتبال، سازماندهی کنند. اما مهمترین اقدام مشترک آنها، برنامهریزی و سازماندهی تجمع اعتراضی ۲۲ خرداد ۱۳۸۴، درست یک روز قبل از برگذاری انتخابات ریاست جمهوری بود. این بزرگترین تجمع اعتراضی زنان پس از تظاهرات پنج روزهی اسفند ۱۳۵۷ در اعتراض به اجباری شدن حجاب بود و توانست نقطهی شروعی برای حرکتهای تأثیرگذار زنان در سالهای بعد باشد.
سازمانهای غیردولتی زنان اگرچه در دورهی هشت سالهی ۱۳۷۶-۱۳۸۴ توانستند مشارکت اجتماعی زنان را گسترش دهند و خواستههای زنان را در عرصهی عمومی مطرح کنند، اما همچون بسیاری دیگر از نهادهای مدنی در ایران، هنوز در مرحلهی تأسیس و تولد بودند و قدرتی برای ایجاد تغییرات گسترده و ماندگار در وضعیت زنان نداشتند.
دستگاههای دولتی گروههای مستقل و فمینیستی زنان را که توانایی بسیج داشتند، غیرخودی محسوب میکردند و بخش عمدهی سازمانهای غیردولتی زنان در محدودهای که حکومت تعیین کرده بود باقی ماندند و از کارهای خیریه فراتر نرفتند.
سازمانهای غیردولتی جوانان، ترویج فرهنگ مشارکت
در اواخر دههی ۷۰ فضای تازهای باز شده بود و جوانان پرشوری اینجا و آنجا گردهم میآمدند، همایش و کارگاه برگزار میکردند، نشریهی داخلی خودشان را داشتند، با مسئولان دولتی برای تغییرات کوچک در محله و شهرشان چانه میزدند و برای فعالیتهای جمعی آموزش میدیدند.
تشویق جوانان به مشارکت در فعالیتهای اجتماعی از جمله برنامههای دولت خاتمی بود که از راههایی همچون تأسیس سازمان ملی جوانان، دادن مجوز به سازمانهای غیردولتی جوانان و تخصیص امکانات و تسهیلات ویژه به این نهادهای مدنی دنبال میشد. سازمان ملی جوانان از سال ۱۳۷۹ شروع به صدور مجوز برای سازمانهای غیردولتی جوانان کرد و در همان سال تعداد ۱۱۹ سازمان غیردولتی جوانان مجوز فعالیت گرفتند. این آمار تا پایان سال ۱۳۸۴ به بیش از دو هزار تشکل رسید. حدود یک چهارمِ این تشکلهای برای فعالیت در حوزههای علمی و پژوهشی ثبت شده بود و پس از آن فعالیتهای «هنری و ادبی» با 18 درصد، فعالیتهای «میراث فرهنگی و گردشگری» با 15 درصد و فعالیتهای «اعتقادی-مذهبی» با نزدیک به 13 درصد در رتبههای بعدی قرار داشتند. در این میان فقط ۴ درصد از این تشکلها علاقهمند به فعالیت در حوزهی محیطزیست بودند و دو درصد در حوزهی زنان فعالیت میکردند. البته تعداد جوانان علاقهمند به فعالیت در حوزهی زنان و محیطزیست محدود به این ارقام نمیشد و بیش از ۴۰۰ گروه زیستمحیطی که اکثریت آنها را جوانان تشکیل میدادند از سازمان حفاظت از محیط زیست مجوز گرفته بودند، و ۴۹ تشکل جوانان در مرکز امور مشارکت زنان ثبت شده بودند.[12]
سازمان ملی جوانان از سال ۱۳۷۹ شروع به صدور مجوز برای سازمانهای غیردولتی جوانان کرد و در همان سال تعداد ۱۱۹ سازمان غیردولتی جوانان مجوز فعالیت گرفتند. این آمار تا پایان سال ۱۳۸۴ به بیش از دو هزار تشکل رسید.
بسیاری از این سازمانهای غیردولتی جوانان بیش از هرچیز به دنبال برگزاری سمینارها و نشستهای مختلف بودند و عمده فعالیتشان در حوزههای آموزش، تبلیغات و اطلاعرسانی بود. با این حال، برخی از آنها و بهویژه تشکلهای محلی، اهداف مشخصتری را تعریف کرده و قدمهایی برای ایجاد تغییرات کوچک در منطقهی خود برمیداشتند. «جمعیت جوانان فرهیخته» که سال ۱۳۷۷ در اردبیل تأسیس شد یکی از این نمونهها بود. این جمعیت توانست، کتابخانه، طرح امانتِ خانه به خانهی کتاب و مرکز توانمندسازی سازمانهای غیردولتی اردبیل را راهاندازی کند و با فعالیتهایی همچون اولین کنسرت موسیقی پاپ در اردبیل و برنامهی ملی پاکسازی سبلان تلاش کند فضایی آزادتر برای زندگی روزمرهی جوانان و مشارکت آنان در کارهای اجتماعی فراهم شود.
بسیاری از جوانان فعال در این نهادهای مدنی بیشتر از هرچیز به دنبال فضایی برای تمرین مشارکت و معاشرت بودند و بهویژه در شهرهای کوچکتر مرزها و ممنوعیتهای معاشرت دختران و پسران را عقب میراندند. سوسن طهماسبی دربارهی این کارکرد سازمانهای غیردولتی میگوید: «انجمنهایی بودند که جوانها را میبردند کوه و من فکر میکردم که پس اینها فقط یک انجمن گردشگری هستند اما بعدها متوجه شدم که یک معضل بسیار جدی این بود که دخترها هیچجا نمیتوانستند به تنهایی بروند و اینکه دخترها را در گروههای مختلط با پسران به کوه میبردند یک فضایی برای آنها فراهم میکردند که اصلاً در دسترسشان نبود.» به گفتهی او نتیجهی این فضاسازیها حتی در همان سالهای اوایل دههی ۸۰ نیز قابل مشاهده بود و از مدیر یکی از سازمانهای غیردولتی در اردبیل مثال میآورد که به او گفته بود: «وقتی ما چند سال پیش کار را شروع کردیم اصلاً خانوادهها اجازه نمیدادند که زنان و دختران در این فعالیتهای مدنی شرکت کنند، ولی الان انجمن ما را زنها میگردانند.»
سازمانهای غیردولتی جوانان اگرچه ابتکار مؤثری برای تشویق جوانان به مشارکت مدنی بود و میتوانست زمینهساز تشکیل نهادهای مدنی پایدارتری شود اما رویکرد سیاسی دولت در برخورد با این سازمانها، دادن مجوزهای موقت دو ساله و قطع یا کمرنگ شدن حمایتهای دولتی پس از دورهی اصلاحات از جمله موانع برای تداوم آنها بودند. به گفتهی سوسن طهماسبی: «دولت سیاسیترین رویکرد را با سازمانهای غیردولتی جوانان داشت و با آنها به بدترین شکل عمل کرد. در واقع یک حرکت سیاسی را شروع کرد اما آنقدر عمیق و فکر شده نبود که این گروهها ثبات و حیات داشته باشند.»
در چنین شرایطی، برخی از جوانان عضو این تشکلها برای داشتن فعالیت جدیتر و مؤثرتر به سازمانهای غیردولتی در حوزههای دیگر پیوستند، برخی از آنها جذب احزاب سیاسی و تشکلهای دانشجویی شدند و بسیاری دیگر نیز پس از چند سال آزمون و خطا و تجربهی کار جمعی، با ناامیدی از نتیجهبخش بودن چنین فعالیتهایی، به دنبال کار و زندگی خود رفتند و مشارکت اجتماعی جمعی را کنار گذاشتند.
از محیطزیستیها تا تشکلهای علمی و حقوق بشری
تاریخچهی شکلگیریِ سازمانهای غیردولتی محیط زیستی اگرچه به سالها پیش برمیگردد اما آنهایی که فعالیت خود را از اوایل دههی ۷۰ شروع کرده بودند، نیز پس از سال ۷۶ فعالیتهای خود را توسعه دادند. برخی از آنها شعبههایی در شهرهای مختلف ایران ایجاد کردند و تعداد زیادی سازمان غیردولتی جدید هم در این حوزه تشکیل شد.
بسیاری از این سازمانها برنامههای آموزشی و ترویجی خود را با مشارکت دستگاههای دولتی برگزار میکردند. جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیطزیست که توانست ۲۰ شعبه در شهرهای مختلف ایران ایجاد کند، یکی از این نمونهها است.[13] جمعیتی که برخی کارمندان عالیرتبه سازمان محیط زیست، وزارت کشاورزی و دیگر دستگاههای دولتی از اعضای هیئت مدیرهی آن بودند[14]و با همکاری دستگاههای دولتی دستاوردهای مهمی داشت. مثلاً تصویب دو واحد درسی اختیاری «آشنایی با محیط زیست و مشکلات آن» برای دانشجویان؛ تصویب آموزش محیط زیست به کودکان در مهد کودکها؛ آموزش دادن به میانجیگران بهداشت (بانوان خانهدار) برای حفظ محیط زیست؛ آموزش مدیران تعاونیهای دولتی در روستاهای حاشیه کرج و شیروانکلا؛ آموزش مدیران ارگانهای دولتی در زمینه محیط زیست.[15]
سازمانهای غیردولتی محیطزیستی همچنین در برخی نهادهای مشورتی دولتی عضویت داشتند. به عنوان مثال جبههی سبز، از معروفترین سازمانهای محیط زیستی در دههی ۷۰ و ۸۰ نمایندهی سازمانهای غیردولتی در کمیتهی سیاستهای زیست محیطی در برنامهی سوم توسعه، شورای برنامهریزی برنامهی چهارم توسعهی کشور و کمیتهی ملی توسعه پایدار بود.
راهاندازی مرکز مشارکتهای زیست محیطی که جبههی سبز و شهرداری مشترکاً ادارهاش میکردند، نظارت بر حفظ محیطزیست در پروژههای صنعتی و جلوگیری از آلودگیهای صنعتی و بیمارستانی از طریق گزارش و پیگیری دستگاههای دولتی، از جمله برنامههای این گروه بود. فعالیتهای جبههی سبز پس از مهاجرت سیامک معطری، مدیرعامل و از مؤسسان این گروه، به شدت کاهش پیدا کرد و در نهایت از سال 1385 به بعد دیگر خبری از فعالیتهای جبههی سبز در دست نیست.
اما بسیاری از سازمانهای غیردولتی محیطزیستی که در این دوره تشکیل شدند، توانستند با وجود همهی فشارها و موانع، پایدارتر از بسیاری سازمانهای غیردولتی دیگر عمل کنند و همچنان در حال فعالیت هستند.
در نتیجهی این نوع نگاهِ دولت به سازمانهای غیردولتی و تبدیل موضوع جامعهی مدنی به یک برنامهی انتخاباتی و سیاسی، گروههای محافظهکار و راست به کلیت حرکت جامعهی مدنی بدبین شدند و گمان کردند که این انجمنها قرار است در راستای منافع سیاسی اصلاحطلبان فعالیت کنند.
از دیگر انجمنهای ماندگاری که در آن سالها تشکیل شدند، میتوان به انجمنهای علمی به ویژه در حوزهی علوم اجتماعی اشاره کرد. ناصر فکوهی، نایب رئیس انجمن انسانشناسی ایران، در مصاحبهای در سال ۱۳۸۳، تشکیل انجمنهای علمی را یکی از بهترین اتفاقات آن دوره دانسته و گفته بود: «این انجمنها با وجود عمر کوتاهشان، ثمراتی دارند که خیلی از نهادهای دولتی و قدیمی، در طول دهها سال به آن دست نیافتهاند.»[16]
فعالیتهای انجمن جامعهشناسی و به ویژه گروه مطالعات زنان این انجمن شاهدی بر این مدعاست. این انجمن و جلسات ماهانهی آن در دورهی پس از سرکوبهای ۱۳۸۸، از جمله معدود صداهای جنبش مستقل زنان بود که نظرات و دیدگاههای دانشگاهیان و فعالان مدنی را در رابطه با مسائل زنان بازتاب میداد و همچنان محلی برای انعکاس دیدگاههای متفاوت و مستقل در حوزهی جامعهشناسی است. برخی از اعضای این انجمن در اوایل دههی ۸۰ گروههایی مثل «انجمن محققان مستقل مسائل زنان» نیز تشکیل داده بودند، اما این گروههای پژوهشی مستقل نیز مثل سایر سازمانهای غیردولتی که ایجاد تغییرات در جامعه را در دستور کار داشتند، متوقف شدند و دیگر صدایی از آنها شنیده نمیشود.
سازمانهای غیردولتی که صریح و آشکار در پی ایجاد تغییر و اعتراض بودند، با مشکلاتی بیشتر از توقف نیز مواجه شدند. «کانون مدافعان حقوق بشر» و «سازمان حقوق بشر کردستان» که در سالهای ۱۳۸۱ و ۱۳۸۴ تأسیس شده بودند، نه تنها مجوزشان لغو شد، بلکه برخی از اعضایشان بازداشت و به حبسهای طولانی محکوم شدند و بسیاری دیگر به اجبار از ایران رفتند.
بسیج جامعهی مدنی برای کمک به زلزلهزدگان
سازمانهای غیردولتی با همهی این فراز و نشیبها، توانستند در آن سالها خواستهها و اعتراضهای بخشی از جامعه را نمایندگی کنند و به وقت نیاز، فرصتی برای انسجام و اقدام مشترک جمعی باشند. سازماندهی این نهادهای مدنی برای کمکرسانی به بازماندگان زلزلهی بم در دیماه ۱۳۸۲ یکی از نمونههای موفق این اقدامات مشترک بود.
نمایندگان ۴۴ تشکل مدنی زنان، بعد از زلزلهی بم برای کمک به بازماندگان و بهویژه زنان بم دور هم جمع شدند، و قرار بر این شد که هر تشکلی کمکهای فوری شامل رساندن دارو، غذا و کمک مالى را خودش سازماندهی کند، کمکهای میانمدت همچون ایجاد آرایشگاه، خیاطخانه، مهد کودک، کتابخانه با همکاری مشترک همهی نهادهای غیردولتی سازماندهی شوند، و در طرحی بلند مدت، یک مجتمع فرهنگی، هنری، ورزشی و تفریحی برای زنان بم در این شهر ساخته شود. فعالان زن با باز کردن حساب بانکی به نام شیرین عبادی که به تازگی برندهی جایزه صلح نوبل شده بود، شروع به جمعآوری کمکهای مالی برای ساخت این فرهنگسرا کردند، با این تفکر که در رخدادهایی همچون زلزله نیازهای بلندمدتِ زنانِ آسیب دیده همواره نادیده گرفته میشود و با ساخت و تجهیز این فرهنگسرا و تحویل آن به سازمانهای غیردولتی محلی و شورای شهر، میتوان برای نیازهای فرهنگی زنان آسیبدیده از زلزله برنامهریزی کرد. فعالان مدنی توانستند با گرفتن یک هکتار زمین از شهرداری و جمعآوری ۳۶۰ میلیون تومان کار ساخت این فرهنگسرا را جلو ببرند.[17]
سازمانهای غیردولتی جوانان نیز از همان روز وقوع زلزله شروع به برنامهریزی برای کمک به زلزلهزدگان کردند، در اصفهان، ۳۶ سازمان غیردولتی اقدام به برپایی ۱۲ چادر در سطح شهر برای جمعآوری کمکهای مردمی کردند و این کمکها را به همراه ۱۰ تیم عکاسی و اکیپهای روانشناسی و خدمات مشاورهای به بم فرستادند. در تهران ستاد امدادرسانی سازمانهای غیردولتی جوانان اقدام به راهاندازی وبسایت اطلاعرسانی کرد که علاوه بر پوشش آخرین اخبار مربوط به زلزله، امکان جستجوی نام مجروحین بستری شده در بیمارستانهای تهران را فراهم میکرد. در استانهای قم، کرمانشاه، آذربایجان، یزد، چهارمحال و بختیاری و فارس، سازمانهای غیردولتی جوانان علاوه بر جمعآوری و ارسال کمکهای مردمی و اهدای خون، با حرکتهایی مثل برگزاری نمایشگاه عکس و شبهای شعر سعی میکردند همدلی و توجه عمومی را به نیازهای بازماندگان زلزله جلب کنند. همچنین یک ماه پس از وقوع زلزله، سازمانهای غیردولتی جوانان از ۱۰ استان کشور با شرکت در یک هماندیشی دو روزه در کرمان و بم به تبادل تجربیات خود در این زمینه و تدوین برنامههایی برای ادامه کمکرسانیها پرداختند.[18]
گروههای فعال در زمینهی کودکان نیز از چند روز پس از زلزله به منطقه رفتند و برخی از آنها تا چند سال در شهر بم باقی ماندند. به گفتهی رؤیا اخلاصپور، عضو انجمن دوستداران کودک: «در بم برای اولین بار بود که سازمانهای غیردولتی فضایی مدنی ایجاد کردند که بسیاری از مسائل مربوط به کودکان و زنان مطرح شود. چیزهایی که قبل از زلزله اصلاً مطرح نبود، نه در بم و شاید نه در کل استان کرمان یا به عبارتی در کل ایران.»
تشکیل «شورای هماهنگی تشکلهای مردمیِ یاری به بم» به ابتکار ۲۰ سازمان غیردولتی در دی ۱۳۸۲، تأسیس «دفتر هماهنگی سازمانهای غیردولتی»، به فاصلهی سه ماه پس از زلزله از سوی شهرداری بم که البته عمری کوتاه داشت، از دیگر حرکتهای جمعی مدنی پس از زلزله بم بود.[19]
در این میان «همیارانِ غدا (غیر دولتی ایران)» و «خانهی سازمانهای غیردولتی کرمان» نیز نقش هماهنگی سازمانهای غیردولتی محلی در منطقهی زلزلهزده را بر عهده گرفتند، در زمان وقوع زلزله دستکم ۱۰۰ سازمان غیردولتی در استان کرمان فعال بودند و پس از زلزله نیز چندین انجمن محلی با هدف کمک به بازماندگان زلزله تأسیس شد.[20]
با این حال بسیاری از این تلاشها به دلائلی همچون بی تجربگی سازمانهای غیردولتی، کمبود نیروهای آموزشدیده برای مواقع بحرانی و ناهماهنگی و عدم اعتماد بین دستگاههای دولتی و سازمانهای غیردولتی به سرانجام نرسید.
رؤیا اخلاصپور یکی دیگر از دلایل نیمهتمام ماندن این طرحها را در این میداند که پیگیری آنها از دست سازمانهای غیردولتی خارج بود و دولت نیز آنها را ادامه نداد. او میگوید که یک مشکل دیگر این بود که دولت نگاهی سیاسی به فعالیتهای سازمانهای غیردولتی داشت و گروههایی را که مورد تأییدش نبودند حمایت نمیکرد.[21]
چالشهایی که نوع رابطهی دولت و سازمانهای غیردولتی یکی از دلایل اصلی آن بود، محدود به دوران پس از زلزله نبود و در بسیاری موضوعات دیگر نیز ردپای آن دیده میشد. محبوبه عباسقلیزاده، مداخلهی دولت در روند تأسیس و فعالیت سازمانهای غیردولتی را قیممابانه میداند و میگوید: «دولت مثل پدر یا مادری بود که بچههایش را غذا داده، بزرگ کرده، رشد داده و خواسته یک بازوی غیررسمی برای خودش درست کند.»
در نتیجهی این نوع نگاهِ دولت به سازمانهای غیردولتی و تبدیل موضوع جامعهی مدنی به یک برنامهی انتخاباتی و سیاسی، گروههای محافظهکار و راست به کلیت حرکت جامعهی مدنی بدبین شدند و گمان کردند که این انجمنها قرار است در راستای منافع سیاسی اصلاحطلبان فعالیت کنند. و مهمتر اینکه در نگاه گروههای اصولگرا جامعهی مدنی تبدیل به یک مسئله امنیتی شد و حساسیتها و فشارهای امنیتی به جامعه مدنی شدت گرفت.
علاوه بر این، ثبت سازمانهای غیردولتی صوری که صرفاً برای منافع فردی و جناحی تشکیل شده بودند و فقط روی کاغذ وجود داشتند و کار مشخصی نمیکردند، فضای حاکم بر جامعهی مدنی را غبارآلودتر میکرد. سهراب رزاقی، رشد سازمانهای غیردولتی کاغذی و انحراف جامعهی مدنی از مسیر خود را از صدمات این نوع رابطهی بین دولت و تشکلهای مردمی میداند و میگوید: «جامعهی مدنی که به صورت تدریجی در حال شکلگیری و قدرتمند شدن بود با تبدیل شدن به یک برنامهی سیاسی، از مسیر خودش منحرف شد. در واقع، تحولاتی که در عمق جامعهی ایران در حال رخ دادن بود به سطح آمد و در دورههای بعدی با مشکلات جدی مواجه شد.»
در نهایت، با وجود اینکه بسیاری دیگر از برنامههای سازمانهای غیردولتی همچون طرحهای آنها در شهر زلزلهزدهی بم، به سرانجام نرسید، اما این دورهی هشت ساله فرصتی برای فعالان مدنی بود تا با گامهایی، هر چند لرزان، در مسیر ساختن جامعهی مدنی حرکت کنند. آن حرکت سرخوردگیها و شکستهای بسیاری داشت، اما دستاوردهای آن، به هر حال تجربهای یگانه بود که از آن دوره به یادگار مانده است.
[1] نتایج آمارگیری از سازمانهای غیردولتی توسط مرکز آمار اعلام شد، هفتهنامهی برنامه، سال پنجم، شماره ۱۷۶، ۷ مرداد ۱۳۸۵، ص ۲۰.
[2] مصاحبهی نگارنده با منصوره شجاعی، ژوئن ۲۰۱۹.
[3] مصاحبهی نگارنده با سوسن طهماسبی، ژوئن ۲۰۱۹.
[4] نتایج آمارگیری از سازمانهای غیردولتی توسط مرکز آمار اعلام شد، هفتهنامهی برنامه، سال پنجم، شمارهی ۱۷۶، ۷ مرداد ۱۳۸۵، ص ۲۰.
[6] وکیلمدافع مادر آرین: خونبهای آرین، اصلاح قانون حضانت است، روزنامهی همشهری، ۲۲ آبان ۱۳۷۶، قابل دسترس در اینجا.
[7] نگاه کنید به مادهی ۱۱۶۹ از قانون مدنی.
[8] سهیلا بابامرادی، سازمانهای غیردولتی زنان از دیروز تا امروز، فصلنامهی یاد، بهار ۱۳۸۴، صص ۳۳۹-۳۵۴.
[9] کرم حبیبپور گتابی، ارزیابی عملکرد سازمانهای غیردولتی (سمنهای) کشور در حوزهی زنان و خانواده، مجلهی مطالعات راهبردی زنان، بهار ۱۳۹۷، صص ۴۵-۸۹.
[10] از تعاونی زنان تا خانهی اشتغال بانوان، گفتوگو با خدیجه مقدم فعال امور زنان و محیط زیست، تریبون فمینیستی ایران، ۲۲ اکتبر ۲۰۰۵، قابل دسترس در اینجا.
[11] هاجر حسین خواه، مهدیه موسوی انزهایی؛ تعاونی، زندگی زنان را متحول می کند، روزنامهی اعتماد، ۷ تیر ۱۳۸۶، قابل دسترس در اینجا.
[12] گزارش بررسی وضعیت سازمانهای مردمنهاد در سال ۱۳۸۴، معاونت مطالعات و تحقیقات سازمان ملی جوانان، منتشر شده در سال ۱۳۸۵.
[13] نفیسه محمدپور، پاکسازی منطقهی جنگلی نسوم توسط جمعیت زنان مبارز با آلودگی محیطزیست قائمشهر، بیدارزنی، ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۵، قابل دسترس در اینجا.
[14] امید منتظری، گفتوگو با منصوره شجاعی، معمای بازداشتهای اخیر و تاریخچه فعالیت محیط زیستی در ایران، رادیو زمانه، ۴ خرداد ۱۳۹۷، قابل دسترس در اینجا.
[16] گفتوگو با ناصر فکوهی: استراتژی، دموکراسی فرهنگی، ماهنامهی نسل جوان، اردبیهشت و خرداد ۱۳۸۳، صص ۸-۱۳
[17] گفتوگوی منیره برادران با خدیجه مقدم، شبکه بینالمللی همبستگی با مبارزات زنان ایران، ۹ مه ۲۰۰۸، قابل دسترس در اینجا.
[18] امیرحسین شمشادی، زلزله و غیردولتیهای جوان، ماهنامهی نسل جوان، فروردین ۱۳۸۳، ص ۲۴.
[19] نخستین نشست نقش سازمانهای مردمنهاد در زلزله بم برگزار شد، کنشگران داوطلب، ۳۰ دی ۱۳۹۲، قابل دسترس در اینجا.
[20] Kyoko Okano, Tomohide Atsumi, The Situation of Local Iranian NGOs and their Role in the Recovery and the Reconstruction of Bam, Bull. Earthq. Res. Inst. Univ. Tokyo, Vol. 79, 2004, pp 171-177.