چرا مردسالاری در حال کشتن مردان است؟
nbcnews
هنگامی که در سال ۲۰۱۸ به ایسلند سفر کردم، «مجمع اقتصاد جهانی» این کشور را در ردهی نخست برابری جنسیتی در یک دههی اخیر جا داده بود. وقتی پای چنین افتخاری در میان است، معمولاً میگویند این کشور باید آرمانشهری فمینیستی برای زنان باشد. آنچه ناگفته میماند این است که این افتخار تا چه اندازه میتواند برای مردان نیز مفید باشد. در واقع، مردان ایسلندی از بالاترین میزان امید به زندگی در اروپا برخوردارند. آنان معمولاً طول عمری به بلندی زنان دارند. اگر طول عمر را مطمئنترین نشانگر بهزیستی بدانیم، در این صورت مردان ایسلندی از این نظر در بهترین وضعیت به سر میبرند. اما آیا جادویی بیمانند در آبوهوای ریکیاویک (پایتخت ایسلند) وجود دارد که چنین پدیدهای را ممکن میکند؟ به هیچ وجه. ایسلند الگویی را پیشنهاد میکند که میتوان آن را تا حد زیادی در همه جا پیاده کرد. به کمک الگوی ایسلند میتوان نشان داد که تغییر دادن تصورات مردان از مردانگی به چه معناست. علاوه بر این، بهبود تدریجی وضعیت زنان، نه تنها اوضاع مردان را وخیمتر نمیکند بلکه مزایای پرشماری برای آنان به ارمغان میآورد. نتایج مثبتی که فمینیسم برای سلامتی مردان به همراه آورده تنها در ایسلند دیده نمیشود. در تمام کشورهایی که از برابری جنسیتی بیشتری بهره میبرند مردان هم زندگی بهتری دارند. بر اساس یافتههای پژوهش اویشتاین گولواک اولتر، جامعهشناس نروژی و متخصص مطالعات مردان، میان میزان برابری جنسیتی در یک کشور و بهزیستی مردان رابطهی مستقیمی وجود دارد؛ بهزیستیای که بر مبنای شاخصهایی همچون رفاه، سلامت روانی، خلاقیت و خودکشی سنجیده میشود. احتمال طلاق، افسردگی و مرگ ناشی از خشونت در میان مردان (و زنان) ساکن کشورهای اروپاییای که از نظر برابری جنسیتی وضعیت بهتری دارند، کمتر است.
این یافتهها اعتبار یکی از واقعیتهای مورد علاقهی فعالان حقوق مردان را زیر سؤال میبرد ــ این واقعیت که مردان زودتر از زنان میمیرند. آنان این واقعیت را به کار میگیرند تا استدلال کنند که فمینیسم توجیهی ندارد زیرا زنان همین الان هم زندگی پربارتر (یا دستکم طولانیتری) دارند. با این همه، دنیای عاری از فمینیسم این مشکل را حل نمیکند بلکه آن را تشدید میکند. فمینیسم، پادزهری برای امید به زندگی پایینتر مردان است. اینکه کسی ادعا کند که فمینیسم عامل کاهش طول عمر مردان است همانند آن است که ادعا کنند آتشنشانها عامل ایجاد آتشسوزیاند.
در کل، زنان بیشتر از مردان عمر میکنند زیرا از شماری مزایای زیستی برخوردارند که آنان را انعطافپذیرتر میکند و استقامت بیشتری به آنان میبخشد (بر خلاف این کلیشه که زنان فاقد استقامتاند). اما این تنها بخشی از معادله است. عامل دیگری که سبب شکاف میان امید به زندگی زنان و مردان میشود چیزی است که دانشمندان آن را به معنای دقیق کلمه «بیماریهای مردساخته» نامیدهاند. این بیماریها فرهنگیاند: احتمال بیشتری وجود دارد که مردان سیگار بکشند؛ به الکل معتاد باشند؛ رفتارهای پرخطر انجام دهند و حوادثی در محل کارشان رخ دهد. گزارش سازمان سلامتی جهانی به سه مورد از دلایلی اشاره میکند که سبب میشوند مردان طول عمر کوتاهتری داشته باشند: طرز کار مردان (آنها بیشتر در معرض خطرات فیزیکی و شیمیایی قرار میگیرند)، تمایل آنان به ریسکپذیری (به دلیل هنجارهای مردانهی ریسکپذیری و ماجراجویی) و عدم راحتی آنها با پزشکان (احتمال کمتری وجود دارد که مردان هنگام بیماری نزد پزشک بروند یا گزارشی از علائم کسالت یا بیماری خود را در اختیار او بگذارند). وقتی نجات غریق شدم، با تعجب دریافتم که هشتاد درصد قربانیان ناشی از غرقشدگی مرد هستند، آن هم در حالی که مهارتهای آبتنی آنان با زنان برابری میکند، زیرا احتمال کمتری وجود دارد که مردان از جلیقهی نجات استفاده کنند، و احتمال بیشتری وجود دارد که بیش از حد روی توانایی شنا کردن خود حساب کنند؛ افزون بر این، مخاطرهجویی آنها بیشتر است.
اگر فعالان حقوق مردان واقعاً میخواهند زندگی مردان را بهتر کنند، پس باید در کنار زدن آرمانهای کهنهی مردانگی به فمینیستها بپیوندند. برای مثال، پژوهشگران پس از تحقیق دربارهی رفتارهای ناسالمی همچون کشیدن سیگار و مصرف مشروبات الکلی دریافتند که مردانی که در یک بازهی زمانی طولانی درآمد کمتری نسبت به همسرانشان دارند وضعیت سلامتی نامناسبتر، امید به زندگی کمتر و مشکلات قلبی-عروقی بیشتری همچون دیابت، بیماریهای قلبی، کلسترول بالا، فشار خون و سکته را تجربه میکنند. با توجه به افزایش مشهود اضطراب مردان در چنین موقعیتهای خانوادگیای (و نبود تغییرات مشهود در زنان در موقعیتهای مشابه)، پژوهشگران بر این باورند که این مردان تنها شیوهی ارتباط خود با هویتشان به عنوان نانآور خانه را از دست میدهند. تخطی از قواعد مردانگی آرمانگی میتواند چنان در مردان اضطراب ایجاد کند که سلامت عمومیشان به خطر افتد.
اینکه کسی ادعا کند که فمینیسم عامل کاهش طول عمر مردان است همانند آن است که ادعا کنند آتشنشانها عامل ایجاد آتشسوزیاند.
بیمیلی مردان به مراقبت از خود، به ویژه هنگامی که پای سلامت روانی در میان باشد نگرانکنندهتر هم میشود. عجیب نیست که مردان، هر چه بیشتر با آرمانهای سنتی و نامنعطف مردانگی احساس نزدیکی کنند، احتمال کمتری وجود دارد که به مشاور مراجعه کنند. برای شمار بسیار زیادی از مردان آمریکایی که از مشکلات سلامت روانی رنج میبرند، فراهم کردن یک تفنگ آسانتر از مراجعه به یک درمانگر است؛ بهویژه در نواحی روستایی، یعنی مناطقی که ۸۰ درصد از آنها حتی یک روانپزشک هم ندارند. عجیب نیست که آمار خودکشی در نواحی روستاییای که بالاترین میزان مالکیت اسلحه را دارند در حال افزایش است و بخش بزرگی از این مرگها در میان مردان رخ میدهد. هر چند احتمال اقدام به خودکشی در زنان سه برابر بیشتر از مردان است اما میزان خودکشی مردان چهاربرابر بیشتر است زیرا آنان، هنگامی که تصمیم میگیرند به زندگیشان پایان دهند، به استفاده از روشهای خشنتر گرایش دارند. مؤثرترین و خشنترین روش، استفاده از اسلحهی گرم است و رابطهی میان مالکیت اسلحه و مردانگی سنتی را به سختی میتوان انکار کرد؛ بهویژه هنگامی که میبینیم سازندگان اسلحه همچون بوشمستر به مردان توصیه میکنند که «کارت مردانگی» خود را با خرید یک اسلحه تمدید کنند.
دسترسی عموم مردم به اسلحه در ایالات متحده تنها بر مردان بالغ اثر نمیگذارد؛ این قانون پسران جوان را نیز به میزان متفاوتی متأثر میکند. از میان تمامی جوانانی که بین سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴ جان خود را با اسلحه از دست دادهاند، ۸۲ درصد پسر بودند و بسیاری از آنان از اسلحه برای کشتن خود استفاده کرده بودند. یک مرد، هر اندازه بیشتر با انگارههای سنتی مردانگی هویتیابی کند، بیشتر در معرض آسیب قرار میگیرد. پژوهش دنیل کولمن در دانشگاه فوردام دربارهی ۲۴۳۱ جوان بالغ ۱۸ تا ۱۹ ساله نشان میدهد مردانی که با باورهای انعطافناپذیر هویتیابی میکنند ــ مثلاً عقیده دارند که باید به هر قیمتی تأمین مخارج را بر عهده بگیرند و آسیبناپذیر یا متکی به خود باشند ــ بیشتر احتمال دارد که افکار مرتبط با خودکشی را تجربه کنند یا نشانههای افسردگی را به نمایش بگذارند. به نظر کولمن، ارائهی تصویری آرمانی از «مردانگی بسیار سنتی»، «عاملی خطرآفرین» است، بهویژه برای مردانی که به دلیل حوادثی مثل بیماری، ازکارافتادگی یا بیکاری نتوانند به این آرمان وفادار بمانند. فهم انعطافپذیرتری از مردانگی مانع از بیکاری آنان نمیشود اما میتواند به آنها کمک کند که با آن بهتر کنار بیایند. آنان مجموعهی وسیعتری از نقشها را برای خود قائلاند؛ نقشهایی همچون تیمارگری یا مشارکت در امور خانواده، خارج از دایرهی محدود منابع مادی و مالی. نرخ خودکشی، هنگام بحرانهای مالی است که اوج میگیرد. وقتی هنگکنگ در دههی ۱۹۹۰ دچار نابهسامانی اقتصادی شد، میزان خودکشی مردان ۳۰ تا ۵۹ ساله تقریباً دو برابر شد. بعد از سال ۲۰۰۷، هنگامی که رکود اروپا را فرا گرفت، میزان خودکشی مردان نیز افزایش یافت. هر چند خودکشی، هم برای مردان و هم برای زنان، در دورههای رکود اقتصادی افزایش مییابد، اما این افزایش برای مردان حادتر است.
اما یافتهها نشان میدهند که برابری جنسیتی میتواند میزان خودکشی مردان را کاهش دهد زیرا توانمندسازی زنان میتواند از مردان در برابر ضربههای اقتصادی محافظت کند. اگر زنان تحصیلکرده باشند و بتوانند کار کنند، در این صورت از بار مسئولیت مالی مردان کاسته خواهد شد. پژوهش هالتر نشان میدهد که جوامعی که سطح پایینتری از برابری جنسیتی را تجربه میکنند، همان جوامعیاند که بالاترین میزان خودکشی مردان را دارند. افزون بر این، شکاف جنسیتی در خودکشی در کشورهایی که برابری جنسیتی بیشتری دارند کمتر است. تحقیقات دو جامعهشناس به نامهای آرون ریوز و دیوید استاکلر نشان میدهد که در کشورهایی مثل سوئد و اتریش که در سطوح بالاتری از برابری جنسیتی قرار دارند، «رابطهی میان افزایش نرخ بیکاری و خودکشی در مردان به کلی از بین رفته است.»
این نکته نشان میدهد که اگر زنان موفق باشند، مردان نیز چنین خواهند بود. به طور منطقی، هیچ مردی در آمریکا نباید نگران فمینیسم باشد، حال آنکه بسیاری چنیناند. به نظر من، دست کشیدن از بخش کوچکی از امتیازات در ازای زندگی طولانیتر (و شادتر) معاملهی نسبتاً خوبی است. اما دوستان! اگر حرفم را باور نمیکنید از مردان ایسلندی بپرسید. آنان برای اینکه به نتیجهی دقیقتری برسند سه سال و هشت ماه بیشتر وقت دارند.
برگردان: آرمین امید
لیز پلانک روزنامهنگار و نویسندهی کتاب به عشق مردان: بینشی دربارهی مردانگی هشیارانه است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او با عنوان اصلی زیر است:
Liz Plank, ‘Why the patriarchy is killing men’, Washington Post, 13 September 2019.