تاریخ انتشار: 
1399/02/31

تجربه‌ى تحصیل در مدرسه‌ى خانگى

مردخای لوی-آیشل

rawpixel

من به مدت هشت سال از ١١ سالگى تا وقتى که وارد دانشگاه شدم در خانه تحصیل کردم، پیش از آنکه مدرسهى خانگى روش جدیدى براى نشان دادن تعهد والدینِ پرتلاش به آموزش فرزندانشان باشد. حالا که میلیونها والد و خانواده ناگهان مجبور شدهاند براى چند هفته (و احتمالاً بیش از آن) به فرزندانشان در خانه درس بدهند، خوب است بیندیشیم که چطور مىتوان این کار را تا حد ممکن بىدردسر و درست و حکیمانه انجام داد.

یادگیرى در خانه کاملاً متفاوت از یادگیرى در مدرسه است. لازم است که ما در مورد یادگیرى به طور کلى و همچنین رویکردمان به فرایند یادگیرى بچه‌ها ــ و شاید حتى خودمان ــ تجدیدنظر کنیم. از نظر تاریخى، آموزش در حوزه‌ى قلمروى والدین بوده است. اما اینکه بچه‌ها چطور اوقات خود را مى‌گذرانند، یاد مى‌گیرند و رشد مى‌کنند، مسئله‌اى است که جامعه به عنوان یک کل باید بیشتر به آن توجه کند، نه اینکه آن را به دست فعالان حرفه‌اى این حوزه و بحث‌هاى خسته‌کننده‌شان درباره‌ى مدارس خصوصى، اتحادیه‌ها و لباس فرم بچه‌ها بسپارد.

مدرسه‌ی خانگى در آنِ واحد سنتى، افراطى، توان‌افزا، مأیوس‌کننده و آموزنده است اما مى‌تواند هیچ یک از اینها هم نباشد. به این دلیل که ماهیتاً بسیار وابسته به افراد است. سپرى کردن زمانى بسیار طولانى با والدینم (من تک‌فرزند هستم) در عین حال که بسیار خسته‌کننده بود، مثبت‌ترین جنبه از دوران مدرسه‌ی خانگى من بود. سخت‌ترین چیز، یافتن انگیزه‌هایم براى غلبه بر مشکلات بود و رضایت‌بخش‌ترین چیز برایم این بود که کشف کنم چه موضوعات و ایده‌هایى کنجکاوى‌ام را بر مى‌انگیزد. به همین دلیل سعى نکنید با دوستانتان بر سرِ اینکه بچه‌تان چند کتاب معروف را خوانده است، رقابت کنید. این کار نه تنها از نظر اخلاقى و عقلانى مضر است ــ چون به بچه‌ها درباره‌ی مسئله‌ی واقعاً مهم نشانیِ غلط مى‌دهد ــ بلکه مدرسه‌ی خانگى یکى از بهترین فرصت‌ها براى لذت بردن از مقایسه‌هاى مهم‌تر و اساسى‌تر است. سعى کنید از این فرصت براى جایگزین مناسب‌تری استفاده کنید.

چهار نکته‌ی اساسى وجود دارد که همه‌ی کسانى که در حال حاضر مدرسه‌ی خانگى را تجربه مى‌کنند، باید در ذهن داشته باشند. اولین نکته این است که پیدا کردن آهنگ پیشرفت خودتان کمى زمان‌بر خواهد بود. هرچند ممکن است این امر به نظر بدیهى باشد اما احتمالاً بعید است که بتوانید با اولین برنامه‌ی زمان‌بندى‌ای که تدوین مى‌کنید (که خیلى هم بلندپروازانه خواهد بود) یا دومین بار (که کمى تعدیل شده است) یا حتى سومین دفعه، به برنامه‌ى مطلوب برسید. متوجه خواهید شد که این را مدیون آن یأس‌ها و شکست‌ها و رنج‌هایى هستید که شما و فرزندتان تجربه مى‌کنید.

فهمیدن اینکه چه برنامه‌اى درست کار مى‌کند، مستلزم این است که اول چیزى را که درست کار نمى‌کند بیابیم و سپس به جرح و تعدیل آن بپردازیم. براى ما انسان‌ها تغییر همیشه سخت است. سعى نکنید برنامهى آرمانى خود را به فرزندانتان تحمیل کنید چون وقتى که نتوانید آن را اجرا کنید، مأیوس مىشوید. براى من ریاضیات درس سختى بود به همین دلیل چندین ماه سراغش نرفتم. در نهایت براى انجام آن، این درس را در اول هر صبح در برنامه‌ى درسى گنجاندم ــ به تدریج ترسم از آن کم شد و درک بهترى از آن کسب کردم. البته من باز هم زمان زیادى صرف مى‌کردم تا بتوانم از پسِ مثلثات بر بیایم. این کار نه تنها نیاز به زمان دارد بلکه بعد از بارها شکست و اشتباه، پى خواهیم برد که چطور برنامه‌ى مطلوبى را ترتیب دهیم. لازم است بارها آزمایش، اشتباه و در اولویت‌هاى خود تجدیدنظر کنید.

اینکه سر میز شام درباره‌ى چه موضوعى صحبت مى‌کنید تأثیر بیشترى بر تربیت بچه‌هاى شما دارد تا کتاب‌هایى که برایشان انتخاب کرده‌اید.

دومین نکته این است که با فرزندان خود درباره‌ى خواسته‌ها و علایق‌شان صحبت کنید. (درست است، آنها دوست دارند بیشتر تلویزیون ببینند ولى منظور من این نیست) بسیارى از نظام‌هاى آموزشى به دلیل ضعف در جلب نظر دانش‌آموزان و برانگیختن علایق آنها، اعتبار خود را از دست داده‌اند. دانش‌آموزان اغلب از مشارکت در آموزش مأیوس مى‌شوند. با وجود این، چه تعداد از آنها، کتاب‌هایى را که مى‌خوانند یا شاخه‌ى علمى را که دنبال مى‌کنند، خودشان انتخاب کرده‌اند؟ از فرزندان خود بپرسید به چه چیزى علاقه دارند و بارها این کار را تکرار کنید چون هر چه یادگیری بیشتری داشته باشند، پاسخ‌هاى بهترى خواهند داد. شاید آنها بخواهند دیرتر بخوابند (که تحقیقات نشان مى‌دهد براى سلامت فیزیکى، روحى و فکرى آنها خوب است). شاید از هندسه و مثلثات خسته شده‌اند، که البته واقعاً هم این دروس طورى تدریس مى‌شوند که آدم احساس کرختى مى‌کند. (درس جبر در دبیرستان معمولاً جذاب‌تر است البته قبل از اینکه یادگیرى آن خیلى طوطى‌وار شود.)

تأکیدی مبنی بر اینکه مسائل ریاضى را طوطى‌وار حفظ کنند، نداشته باشید و اجازه دهید که نظر و استدلال خود را داشته باشند، همانطور که ریاضیات مدرن عملاً بر آن استوار است (چیزى که براى همه قابل‌فهم است) و کتاب‌هاى زیادى در این زمینه وجود دارد: مثلاً، عشق و ریاضى (٢٠١٣) تألیف ادوارد فرنکل و همراهِ عاشقان ریاضى (٢٠١٧) تألیف ادوارد شینرمن. همچنین داستان‌هاى کوتاه کلاسیک با فرزندان خود بخوانید و براى آنها تعریف کنید که چطور تحت تأثیر آثاری قرار گرفتید که مایل‌اید آنها را بخوانند. اگر داستان‌هایى را که انتخاب کردید واقعاً دوست ندارید، سعى کنید علتش را توضیح دهید. چنین کارى خیلى بیشتر از رمان‌هاى مناسب سن آنها که پیش‌بینی‌پذیر، اخلاقى و ملال‌آور است، آموزنده خواهد بود. توصیه‌ى من داستان‌هاى کوتاه آیزاک باشویتس سینگر است که واضح، قابل‌فهم و مؤثر است و بعضى از آنها براى کل خانواده هم مناسب است.

نکته‌ی سوم این است که شاید سخت‌ترین جنبه‌ى برپایی مدرسه‌ی خانگى، رابطه‌ى والدین-دانش‌آموز و مشکلات مرتبط با آن است. البته تشکیل مدرسه‌ی خانگى کار دشوارى است ــ شما باید این کار را در کنار کارهاى روزمره‌تان انجام دهید! ما احتمالاً تقصیر را گردن فرهنگ پُرکارىِ غربى می‌اندازیم که نقش‌هاى والدین و معلم را کاملاً از هم جدا کرده است. در مدارس امروز، آموزش را عمدتاً فراگیرى اطلاعات و فنون تلقى مى‌کنند. موضوع امتحان مدارس هم از همین چیزهاست. اما چیزى که به شخصیت اغلب انسان‌ها در دوران تحصیل و پس از آن شکل مى‌بخشد، صرفاً اطلاعات و مهارت‌ها نیست. وراى خواندن و نوشتن ابتدایى، مهم‌ترین چیزها را بچه‌ها در طول زمان با دیدن والدین، بزرگترها و دوستان خود یاد مى‌گیرند.

چه کتاب‌ها و مجلاتى در خانه‌ى شما وجود دارد؟ وقتى با دوستان‌تان هستید درباره‌ی چه موضوعاتى صحبت مى‌کنید؟ رفتار شما در مواجهه با دیگران و ماهیت این تعاملات چگونه است؟ یادگیرى بچه‌ها عمدتاً از طریق مشاهده و تقلید نمونه‌هایى است که شما در موقعیت‌هاى عادى روزانه ارائه مى‌دهید؛ کتاب‌هایى که روى میز گذاشته‌اید، وب‌سایت‌هایى که می‌خوانید و کارى که با خود به خانه می‌برید و درباره‌‌اش حرف می‌زنید ــ خواه وکیل باشید یا دندان‌پزشک یا پرستار یا راننده‌ی اتوبوس ــ این‌ها بیش از کلاس‌هاى درسى به بچه‌ها آموزش می‌دهند. اینکه سر میز شام دربارهى چه موضوعى صحبت مىکنید تأثیر بیشترى بر تربیت بچه‌هاى شما دارد تا کتاب‌هایى که برایشان انتخاب کردهاید. مثلاً در خانه‌ى ما اغلب اوقات رادیو روشن بود و همه‌ی برنامه‌ها را از اِیمى گودمن چپ‌گرا گرفته تا راش لیمبوى راست‌گرا و بسیارى از برنامه‌هاى رادیوى ملىِ میانه‌رو را گوش مى‌کردیم. من از این طریق بیشتر درباره‌ى سیاست یاد گرفتم تا از کلاس‌هاى درس در دوران دبیرستان.

نکته‌ی چهارم و آخر اینکه، چون احتمالاً هنوز در مورد انتخاب کتاب‌هاى درسى مردد هستید، به شما اطمینان مى‌دهم که در هیچ حوزه‌ای هیچ کتاب واحدى وجود ندارد که تقریباً کامل باشد. اولین کتاب تاریخى‌ای که پدرم ــ که الان پیرمردى چپ‌گراست ــ برایم خرید، کتاب سنت‌شکنانه‌ى هوارد زین یعنى تاریخ مردمى ایالات متحده (١٩٨٠) بود. این کتاب داستانى روشن‌گر درباره‌ى چپاول آمریکایی‌ها بود و براى من قابل تحمل نبود. آن‌چه باعث تنفر من از آن شد، گرایش سیاسی‌اش نبود بلکه تک‌صدایى آن بود. پدرم فارغ از نظرات سیاسى‌اش، مرا تشویق کرد تا دیدگاه‌هاى دیگر را نیز بخوانم. به عبارت دیگر، تاریخ حزبى زین، به این دلیل که جزئى از آموزش آزاد بود باعث اشتیاق من به این موضوع شد. در واقع، گاهى اوقات کمى سوگیرى و شور و حرارت، سالم و مطلوب است.

آموزش انسان مثل وطن او در حقیقت تجربه‌اى دائمى است. خاخام لُرد جاناتان سَکس در مقدمه‌ى کتاب دعاى کورِن (٢٠٠٩) مى‌نویسد، «موضوع دعا بیش از اینکه دستیابی به خواسته‌ها باشد، یادگیرى این مطلب است که چه چیزى باید بخواهیم». داشتن مدرسه‌ى خانگى به مدت چند هفته یا چند ماه براى آن دسته از کسانى که معمولاً آموزش فرزندانشان را به دیگران مى‌سپارند، اگر هیچ فایده‌اى هم نداشته باشد حداقل فرصتى است براى تشویق بچه‌ها که کارى بدیع، متفاوت و غیرمنتظره انجام دهند ــ در واقع یاد بگیریم که چه چیزى براى آنها و خودمان باید بخواهیم. ما به عنوان جامعه در تشویق فرزندانمان به منحصر‌به‌فرد و مستقل بودن، خیلى بد عمل کرده‌ایم. این ویژگی‌ها را نمی‌توان با آزمون‌هاى رایج سنجید اما به اندازه‌ى واکسن کووید-١٩ براى جامعه مهم هستند. گیر افتادن در خانه براى چند هفته و ماه و به اجبار به مدرسه‌ى خانگى روى آوردن، دورنماى هولناکی را ترسیم می‌کند ــ ولى در عین حال فرصت فوق‌العاده‌اى است تا فضایل استقلال و تفکر خلاق را پرورش دهیم.

 

برگردان: وفا ستوده نیا


مردخای لوی-آیشل مدرس علوم سیاسی در دانشگاه ییل است. آن‌چه خواندید برگردان این نوشته‌ی او با عنوان اصلیِ زیر است:

Mordechai Levy-Eichel, ‘I was homeschooled for eight years: here’s what I recommend’, Aeon, 10 April 2020.