مدرسهی فقر
نثار تاج
فقر از محلهی کورهها در نزدیکیِ ماهشهر میبارد، خشونت و وحشت نیز. اما دانشآموزانی داشتم که در دانشگاههای بزرگ قبول شدند و به فقر مهندسیشدهی محیط زندگیشان تن ندادند.
فقر از محلهی کورهها در نزدیکیِ ماهشهر میبارد، خشونت و وحشت نیز. اما دانشآموزانی داشتم که در دانشگاههای بزرگ قبول شدند و به فقر مهندسیشدهی محیط زندگیشان تن ندادند.
دیگر دیوار بیشعاری در مدرسه باقی نمانده. همه هم به صورت علنی و دستهجمعی فعالیت میکنند. معلمها هم تغییر کردهاند. بعضی معلمها وقتی به کلاس میآیند و تخته از شعار پر است، تا وقتی با تخته کاری ندارند آن را پاک نمیکنند.
قاعده در رفتار با بچهها هنوز این است که «چوب معلم گل است». این قاعده آنقدر جاافتاده که در تصویر ارائهشده از مدارس در سینما و صداوسیمای جمهوری اسلامی نیز نمایان است؛ «مدیر»، «آقای ناظم»، «معاون» و «معلم» دلسوزی که خطکش در دست به این سو و آن سو میرود. پیشفرض رایج این است که چندصد دانشآموز را صرفاً با زبان خوش نمیتوان اداره کرد.
دختران دانشآموز، اگر اندک تغییری در اجزاء صورتشان بدهند، باید پاسخگو باشند و تنبیه میشوند. این نظام اداریِ مدرسه است که نحوهی پوشش و آرایش آنها را تعیین میکند و برای تخطی از این مقررات، مصادیق جرمی تعریف میکند.
با تعطیلی کلاسهای حضوری، تمام توجهها به سمت دانشآموزانی رفت که به علت دسترس نداشتن به تلفنهمراه هوشمند و تبلت و کامپیوتر از امکان حضور در کلاسهای آنلاین محروم شدهاند. آن روی سکه اما معلمانی هستند که با دستان خالی و بدون داشتن حداقل امکانات لازم، چراغ این کلاسهای آنلاین را روشن نگهداشتهاند.
من به مدت هشت سال از ١١ سالگى تا وقتى که وارد دانشگاه شدم در خانه تحصیل کردم، پیش از آنکه مدرسهى خانگى روش جدیدى براى نشان دادن تعهد والدینِ پرتلاش به آموزش فرزندانشان باشد. حالا که میلیونها والد و خانواده ناگهان مجبور شدهاند براى چند هفته (و احتمالاً بیش از آن) به فرزندانشان در خانه درس بدهند، خوب است بیندیشیم که چطور مىتوان این کار را تا حد ممکن بىدردسر و درست و حکیمانه انجام داد.
بچههایمان باید در کدام مدرسه درس بخوانند؟ مدرسهی دولتی با کیفیت پایین خدمات یا مدرسهی غیردولتی با شهریههای هنگفت؟ هرچه میگذرد بیعدالتی آموزشی که از سه دههی پیش آغاز شده، شدیدتر میشود. درحالی که قرار بود آموزش برای همهی بچههای ایران رایگان باشد، همانگونه که در اصل سیام قانون اساسی آمده است.
یادآوری آغاز روابط عمیق را دوست نداشتهام هیچوقت. بیشتر از این بابت که اشتباهی رخ خواهد داد. گاهی شروع دوستی، در نظر طرفین رابطه، دو نقطهی به تمامی مجزاست. پایان رابطه با یحیی را اما خوب یادم هست. دو دوره از زندگی با همدیگر رفاقت کردیم و به یاد دارم که چطور پروندهی هر دو دوره به چه تلخی بسته شد. بعد از هر دو اما...