سقوط عمیق شمالگان رفیع
utoronto
«قطبی»[1] یعنی «در جوار خرسها». واژهای که در دوران باستان به صورتی فلکی اشاره داشت. به جز آن اما، با گرمشدن نواحی پیرامون قطب شمال هیچچیز در امان نخواهد بود. گرمایی که کارش را با ذوب یخهای قطبی آغاز میکند.
مارک سریز، جغرافیدان آمریکایی بعد از مشاهدهی تصویر زیر، آن را «مارپیچ مرگ شمالگان» نامگذاری کرد. خطوط رنگی، حجم دریایخهای شمالگان در ماههای مختلف از سال ۱۹۷۹ را به تصویر میکشند. [منظور از دریایخ، آبهای یخبستهی اقیانوسهای مناطق قطبی است. دریایخها خارج از مناطق قطبی نیز مشهودند. دریایخها، به عنوان بخشی از یخکرهی زمین به طور میانگین ۶/۵ درصد از آبها را شامل میشوند و نقشی اساسی در سامانهی اقلیمی زمین ایفا میکنند.][2] خمیدگیِ به سمت داخلِ خطوط، نشانهی تحلیل شدید حجم دریایخها در چهل سال گذشته است. اگر وضعیت ناحیهی شمالگان از سال ۱۹۷۹ میلادی بدون تغییر باقی میماند، شکل زیر نه تنها مارپیچ نمیبود بلکه شبیه به ۱۲ جریان بههمپیوسته به نظر میرسید.
این خطوط در عوض به سمت مرکز خم شدهاند و خط سیاهِ نمایشگر ماه سپتامبر، ماهی که حجم دریایخ در آن به حداقل میزان سالانهاش میرسد، تقریبا به مرکز رسیده است. تنها کمتر از ۵۰ هزار متر مکعب دریایخ در سپتامبر ۲۰۲۰ در منطقهی شمالگان باقی مانده است. کریستین هاس، مدیر گروه فیزیکِ دریایخ مؤسسهی آلفرد وِگِنِر در برمرهافن آلمان، درینباره میگوید: «اگر وضعیت به همین شکل ادامه پیدا کند، طی ۳۰ الی ۵۰ سال در ماه سپتامبر هیچ دریایخی وجود نخواهد داشت.» تمامیِ پیشبینیها از چنین پیشامدی حکایت دارند.
از دیدگاه دانشمندان، سطح دریایخ شامل سطوح آبی میشود که حداقل ۱۵ درصد آنها از یخ پوشیده شده باشد. حدود این سطح از سال ۱۹۷۹ به طور مداوم به وسیلهی ماهوارهها تحت نظر قرار دارد. کریستین هاس میگوید: «بانک اطلاعاتیِ دریایخ بینظیر است.» تقریباً دربارهی هیچ متغیر آب و هوایی دیگری، سریهای زمانیِ معتبری [که طی چنین مقیاس زمانی طولانی نمونهبرداری شده باشند[ وجود ندارند.
این روزها دوباره دریایخ به نازلترین حد سالانهاش میرسد. تابش شدید نور خورشید در طول ماههای تابستان سبب میشود دریایخها آنقدر ذوب شوند که به پایینترین حجم خود در سال برسند، پیش از آنکه دوباره با شروع پاییز شروع به رشد [یخبستن] میکنند.
همین دو ماه پیش بود که پژوهشگران حوزهی اقلیم نگرانی خود در مورد سطح دریایخها را با اشاره به اینکه ممکن است امسال این سطوح به نازلترین حد خود از آغاز ثبت دادهها برسند، اظهار کردند. در ژوئیهی ۲۰۲۰ بود که این پیشبینی با تجربهی نزولی تاریخی به حقیقت پیوست. گذرگاه شمال شرقی، میان بخش شمالی اقیانوس اطلس و تنگهی برینگ، در نیمهی ژوئیهی ۲۰۲۰ کاملاً خالی از یخ شد. این یعنی یخ تا این حد از سواحل سیبری عقب رانده شده بود.
کریستین هاس میگوید: «وضعیت دریایخ در اواخر ژوئیه و در اوت قدری بهبود پیدا کرد.» به گفتهی این پژوهشگرِ مؤسسهی آلفرد وِگِنِر، سرعت پسرفت شدید دریایخ در این ماهها کاهش یافت، هرچند حجم یخ همچنان بسیار نازل باقی ماند. «اکنون حجم دریایخ فقط کمی بیشتر از سال ۲۰۱۲ است.» در سال ۲۰۱۲ دریایخها به نازلترین حد خود رسیدند. در ۱۶ سپتامبر سال ۲۰۱۲ تنها ۳/۴۱ میلیون کیلومتر مربع از سطح آبها با یخ پوشیده شده بود. مساحتی کمی بزرگتر از هند. در سال ۲۰۰۷ این مساحت ۱۶ درصد بزرگتر بود.
هیچ نقطهای از کرهی زمین به سرعت منطقهی شمالگان در حال گرمشدن نیست. بر اساس گزارش ویژهی سال ۲۰۱۹ هیئت بیندولتی تغییر اقلیم، به طور میانگین در ۲۰ سال گذشته، دمای قطب شمال دو برابر بیشتر از متوسط جهانی آن گرم شده است. «تشدید وضعیت منطقه شمالگان» در درجهی اول با پسرفت پوشش دریایخ در این منطقه مرتبط است. کریستین هاس میگوید: «یخ به واسطهی سطح روشنی که دارد بیشتر تشعشعات خورشیدی را بازتاب میدهد، به طوری که تابش خورشید نمیتواند به گرمشدن شدید منطقه شمالگان بینجامد.» در زمستان، وقتی که برف نو روی دریایخ مینشیند، ۸۰ الی ۹۰ درصد از تشعشعات خورشیدی بازتاب پیدا میکند. این برف در تابستان ذوب میشود و یخ عریان زیرش را در معرض تابش خورشید قرار میدهد. یخی که توسط دودههای اتمسفر آلوده شده است. علاوه بر این، در تابستان برکههای آب تیرهای ناشی از یخهای ذوبشده شکل میگیرند که سبب میشوند تنها ۴۰ الی ۷۰ درصد از تشعشعات خورشیدی بازتاب پیدا کند.
اگر یخها با همین سرعت از دست بروند، انتظار میرود که تا پایان قرن جاری سطح متوسط آبهای آزاد ۱۷ سانتیمتر افزایش پیدا کند.
وقتی مساحت دریایخ کاهش مییابد، آب تیرهی ذوبشده، نور خورشید بیشتری جذب میکند. امری که سرعت گرمایش را افزایش میدهد و سپس پسرفت دریایخها را پیش میبرد. پیتر وادهامز، قطبپژوه بریتانیایی در کتابی با عنوان «خداحافظی با یخ» به شرح برخی دیگر از این بازخوردها پرداخته است. برای مثال، به واسطهی گرمایش هوای منطقهی خالی از یخ شمالگان، برفمرز یا خطِ برف به سمت شمال عقب رانده شده، و زودتر ذوبشدن یخ در مناطق ساحلی به تشدید جذب تشعشعات خورشیدی میانجامد. [برفمرز، تعیینکنندهی مرز میان سطوح پوشیده از برف و سطوح خالی از برف است.[
پیتر وادهامز یکی از اولین قطبپژوهانی بود که در اواخر دههی ۱۹۸۰ متوجه نزول دریایخهای قطبی شد: «وقتی مقادیر ضخامت یخ را که توسط زیردریایی اندازهگیری کرده بودم با یکدیگر مقایسه کردم، متوجه شدم که میانگین ضخامت دریایخ در سال ۱۹۸۷ نسبت به دریایخهای سال ۱۹۷۶ پانزده درصد کاهش یافته است.» امروز ضخامت یخ منطقه نازکتر هم شده است. کریستین هاس میگوید: «یخ در بخش مرکزی اقیانوس منجمد شمالی در تابستان تقریباً تنها یک متر ضخامت دارد.» در دههی ۱۹۹۰ این یخها دو و نیم متر ضخامت داشتهاند.
برای اینکه دریایخ به قدر کافی ضخیم شود باید از بیشتر از یک زمستان جان سالم به در ببرد. اگر این اتفاق بیفتد میتوان آن را یخ قدیمی یا چندساله نام نهاد. یخی که اواسط دههی ۱۹۸۰ از آن فراوان یافت میشد و در چرخاب بوفورت جریان داشت. [چرخاب بوفورت جریانی اقیانوسی است که در نواحی سواحل شمالی گرینلند، کانادا و آلاسکا در اقیانوس منجمد شمالی در چرخش و جریان است.[ در اواخر دههی ۱۹۸۰ جریانهای اقیانوسی دچار تغییر شدند، به گونهای که بخش بزرگی از یخهای چندساله از طریق تنگهی فرام به اقیانوس اطلس شمالی منتقل شدند. یخ قدیمی و ضخیم جایش را به یخهای یکساله داد، که حداکثر یک و نیم متر ضخیم میشوند.
به عقیدهی وادهامز، فقدان پوشش یخی بر سطح اقیانوس منجمد شمالی برابر است با از دستدادن سامانهی تهویهی مهم منطقهی شمالگان. حتی اگر آب اقیانوس در تابستان تنها با سطحی نازک از یخ پوشیده شده باشد، دمای سطح اقیانوس نمیتواند به بالای صفر درجهی سانتیگراد برسد. اما نه، اگر یخی وجود نداشته باشد. مشاهدات ماهوارهای نشان میدهد که آبِ سطح اقیانوس در شمالگان در نواحی بدون یخ تا هفت درجهی سانتیگراد گرم میشود.
چون منطقهی قطب شمال سریعتر در حال گرمشدن است، هرچه مقدار دریایخ کمتر باشد، خاکهای منجمد و یخسارها نیز سریعتر آب میشوند. به عقیدهی کریستین هاس «پسرفت دریایخها به شکلی غیرمستقیم بر پسرفت یخسار گرینلند و سطح متوسط آبهای آزاد تأثیر میگذارد.» [سطح متوسط آبهای آزاد نوعی مبنای ارتفاعی است که بیانگر میانگین ارتفاع اقیانوسهای زمین است.] ذوبشدن دریایخ به تنهایی بر سطح متوسط آبهای آزاد تأثیر نمیگذارد. دریایخ در حالت منجمد همانقدر بر سطح آبها تأثیر میگذارد که در حالت مایع. در مقابل این تودههای یخی گرینلند و سرزمین جنوبی هستند که آنقدر ذخیرهی آب دارند که در صورت ذوبشدن، میتوانند سطح متوسط آبهای آزاد را در سراسر جهان به شدت بالا ببرند. ]سرزمین جنوبی، اقیانوس منجمد جنوبی و قارهی جنوبگان را شامل میشود.[
تازه در اوت ۲۰۲۰ بود که مؤسسهی پژوهشی آلفرد وِگِنِر گزارش داد که مقادیر زیادی از یخهای گرینلند در سال گذشته از دست رفتهاند. در سال ۲۰۱۹ در کل ۵۳۲ میلیارد تُن یخ ذوب شده است. آبهای ذوبشدهی یخسارهای گرینلند و سرزمین جنوبی مجموعاً از دههی ۱۹۹۰، سطح متوسط آبهای آزاد را به طور میانگین ۱۷/۸ میلیمتر افزایش دادهاند. تحلیل یخ با چنین سرعتی با بدترین حالت سناریوهای هیئت بیندولتی تغییر اقلیم مطابقت دارد، که اواخر اوت در نشریهی علمی «نیچر کلایمت چنج»[3] منتشر شد. اگر یخها با همین سرعت از دست بروند، انتظار میرود که تا پایان قرن جاری سطح متوسط آبهای آزاد ۱۷ سانتیمتر افزایش پیدا کند.
بنابراین، آیندهی یخ نه تنها برای آیندهی مناطق قطبی سرنوشتساز است بلکه تعیین میکند با چه سرعت و شدتی باقی کرهی زمین با تغییر اقلیم مواجه خواهد شد. کریستین هاس میگوید: «نکتهی مثبت این است که اگر اقلیم ثبات پیدا کند، وضعیت دریایخها هم تثبیت خواهد شد.» اما به عقیدهی وی، با سرعتی که یخها در حال تحلیلرفتن هستند، قابل پیشبینی است که تغییر تنها با تدابیری اساسی ممکن خواهد شد. «مارپیچ مرگ شمالگان» شبیه یک ساعت است. ساعتی که نشان میدهد که تنها پنج دقیقه تا وقوع فاجعه باقی مانده است.
برگردان: حسام میثاقی
ربکا هان روزنامهنگار آلمانی است. آنچه خواندید برگردان این نوشته با عنوان اصلیِ زیر است:
Rebecca Hahn, ‘Der tiefe Sturz des hohen Nordens’, FAZ, 13 September 2020.