تاریخ انتشار: 
1400/01/18

پادزهر اخبار جعلی چیست؟

کنت بوید

Chicagobooth

معمولاً وقتی به «بهروزی» می‌اندیشیم به دو جنبه‌ی سلامت جسمانی و روانی فکر می‌کنیم. شاید ورزش بهترین کار برای حفظ تندرستی جسمانی باشد؛ برای ارتقای سلامت روانی‌‌تان، می‌توانید گاهی تلفن همراه خود را کنار بگذارید. جنبه‌‌ی دیگری از سلامتی و بهروزی که کمتر به آن پرداخته شده کسب دانش است. دانش برای ما سودمند است، نه تنها به این دلیل که به طور کلی مایل به شناخت حقیقت هستیم بلکه به این خاطر که دانش به طرزی شگرف بر توانایی ما برای سیر و سلوک در جهان و تحقق اهدافمان تأثیر می‌‌گذارد. از طرف دیگر، جهل برای ما ناپسند است زیرا ما را از فهم صحیحِ جهان و تلاش برای دستیابی به اهدافمان باز می‌‌دارد. همان‌طور که عواملی وجود دارند که بر سلامت جسمانی و روانی ما تأثیر می‌‌گذارند، عواملی هم «بهروزی شناختی» (epistemic wellbeing) ما را متأثر می‌‌سازند. هرچند این ایده‌‌‌ی کاملاً جدیدی نیست اما می‌‌تواند برای درک بهتر آنچه «بحران شناختیِ» (epistemic crisis) کنونی نامیده شده سودمند باشد.

شما بی‌‌شک از جهات گوناگون در معرض این بحران قرار گرفته‌‌اید: درباره‌‌ی عصر «پساحقیقتِ» تولید و مصرف رسانه‌‌ای مطالب زیادی نوشته شده است، نظریه‌های توطئه شایع و فراوان‌‌اند، و مهملات بی‌شماری در فیس‌‌بوک منتشر می‌‌شود. این روزها استفاده از رسانه‌‌ طاقت‌‌فرسا و ناامیدکننده است، گفتگو با افرادی که با آنها مخالف هستید دشوارتر از همیشه است، و اغلب شناسایی منابع اطلاعاتی موثق و قابل ‌‌اعتماد دشوار به نظر می‌‌رسد. اگرچه مطالب بسیاری درباره‌‌ی علت مضر بودن این مسائل طرح شده است اما در این مقاله می‌‌خواهم بر چگونگیِ آسیب رساندنِ آنها به‌ویژه بر خودمان تمرکز کنم.

بهروزیِ شناختی حس منطقی شماست که اجازه می‌دهد تا از خواسته‌‌ها و نیازهای خود برای شناخت جهان آگاهی یابید و زندگی‌‌ خوبی را دنبال کنید. این می‌‌تواند شامل دانش به طور عام باشد ــ برای مثال، تمایل به یافتنِ پاسخِ پرسش‌‌هایی که برای اقناع کنجکاوی‌تان اهمیت دارند ــ و همچنین آگاهی از مطالب تخصصی‌‌تری که برای اجرای برنامه‌های خود در زندگی‌ به آنها نیاز دارید. اگر به منابع اطلاعاتی معتبر دسترسی داشته باشید و در هنگام نیاز بتوانید پاسخ پرسش‌‌های خود را بیابید، از بهروزی شناختی چشمگیری برخوردار خواهید بود. از سوی دیگر، اگر با منابع نامعتبر احاطه شده‌‌ باشید و برای فهم آنچه نیازمند آگاهی از آن‌اید راهی نداشته باشید، در این صورت از بهروزی شناختی محروم‌اید.

سه مؤلفه‌‌ی بهروزی شناختی عبارت‌اند از: دستیابی به واقعیت‌ها؛ دسترسی به منابع اطلاعاتی موثق؛ و فرصت‌هایی برای مشارکت در گفتگوی سازنده. در ادامه به ترتیب به هر کدام از این مؤلفه‌‌ها می‌‌پردازیم.

زمانی‌‌ که داده‌‌هایی به شما ارائه می‌‌شود یا در جست‌وجوی پاسخ‌‌هایی برای پرسش‌‌های خود هستید، می‌‌خواهید اطمینان حاصل کنید که آنچه دریافت می‌‌کنید درست است. دستیابی به حقیقت، اولین مؤلفه، پایه و اساس بهروزیِ شناختی است. این دسترسی ممکن است به طرق گوناگونی مسدود شود: ممکن است نتوانید آنلاین شوید، شاید اجازه‌‌ی دسترسی به کتاب‌‌ها را نداشته باشید یا اطلاعات مهم سانسور شوند. در موقعیت‌‌های کمتر حاد، ممکن است با رسانه‌‌های خبری گوناگونی مواجه شوید که اطلاعات متناقضی را درباره‌‌ی یک رویدادِ واحد ارائه می‌‌دهند. در این شرایط نیز احتمالاً احساس می‌‌کنید که به واقعیت دسترسی ندارید زیرا قادر به تشخیص اطلاعات صحیح و معتبر‌‌ نیستید.

اینترنت، چه خوب چه بد، شامل حجم زیادی از فرآورده‌‌های اندیشمندانه و خلاقانه‌‌ی بشری است. علاوه بر این، اینترنت محلی برای نشر اکاذیب تکان‌‌دهنده است. دسترسی به داده‌‌های فراوان تنها در صورتی سودمند است که قادر به تشخیص سره از ناسره باشید. برای مثال، حجم اطلاعات مربوط به کووید-19 آن‌قدر زیاد است که سازمان بهداشت جهانی آن را «اینفودمیک» (همه‌‌گیری اطلاعات) (infodemic) خوانده است: داده‌‌ها چنان زیاد است که امکان همگام‌‌ شدن با آنها ناممکن است و اغلب تشخیص باور صحیح دشوار است. برای اینکه مطمئن شویم که به حقیقت دسترسی داریم، نیازمند تعیین و شناسایی منابعِ اطلاعاتیِ معتبر هستیم.

در این قسمت به دومین مؤلفه‌‌ی بهروزی شناختی می‌‌پردازیم، که عمدتاً در خدمت اولین مؤلفه است: دسترسی به منابع اطلاعاتی معتبر. هرچند علاقه‌‌مندِ دستیابی به حقایق هستیم اما به تنهایی قادر به کسب آنها نیستیم، و بنابراین به دیگران وابسته‌ایم. این نکته‌‌ی خوبی است. توزیع کارِ شناختی (cognitive labour) در میان افراد متعدد بدین معنا است که برای شناخت و آگاهی از مسائل بسیاری درباره‌ی جهان، لازم نیست در تمامی امور متخصص باشیم؛ و در نتیجه به منظور فهمِ آنها می‌‌‌‌توانیم به دیگران متکی باشیم. احساس اینکه قادریم به منابع موثق دست یابیم در شناخت آنچه باید بدانیم حیاتی است، و بنابراین یک مؤلفه‌‌‌‌ی مهمِ بهروزیِ شناختی ما است.

در نهایت، هرچند برای [دستیابی به] داده‌‌ها به دیگران وابسته‌‌ایم اما دریافت منفعلانه‌‌ی اطلاعات کافی نیست. ما باید در بحث و گفتگو مشارکت کنیم. اکثر مسائلی که می‌خواهیم بشناسیم پیچیده و دشوارند و فهم آنها مستلزم چیزی بیش از پاسخ‌‌های یک‌‌باره به یک پرسش است؛ علاوه بر این، گفتگو با دیگران می‌‌تواند به پرسش‌‌های جدیدی دامن زند. افزون بر این، ما دوست داریم اطلاعات خود را با دیگران در میان بگذاریم: اگر من نسبت به مسئله‌‌ای که برای دیگران مفید است آگاهی داشته باشم، تمایل دارم که آن را منتقل کنم. حالا نوبت به سومین مؤلفه‌‌ی بهروزی شناختی می‌رسد: احساس اینکه می‌‌توانید در گفتگوی سازنده مشارکت کنید.

سه مؤلفه‌‌ی بهروزی شناختی عبارت‌اند از: دستیابی به واقعیت‌ها؛ دسترسی به منابع اطلاعاتی موثق؛ و فرصت‌هایی برای مشارکت در گفتگوی سازنده.

فقدان فرصت برای مشارکت در گفتگوی سازنده می‌‌تواند به زیان بهروزی شما باشد. راه‌های گوناگونی وجود دارد که می‌‌توانند شما را به تصریح یا تلویح به علت هویت‌تان [از مشارکت] محروم کنند؛ پدیده‌‌ای که فیلسوفان آن را بی‌‌عدالتیِ شناختی (epistemic injustice) می‌‌نامند. برای مثال، اگر تا به حال از فرصت شنیده شدن نظراتتان توسط دیگران محروم شده‌‌اید، در حالی‌‌که می‌‌توانستید به پیشبرد گفتگو کمک کنید، یا فاقد صلاحیت پنداشته شدید، در صورتی‌‌که چنین نبودید، یا از گفتگوها به علت نژاد، جنسیت و ... طرد شده‌‌اید، آنگاه بی‌‌عدالتی شناختی را تجربه کرده‌‌اید. این نمونه‌‌ها حاکی از تأثیر نامطلوب بر بهروزیِ شناختی‌اند. ایده‌‌ای که در این مقاله مطرح می‌‌کنم، هرچند لزوماً مربوط به چنین محرومیت‌‌هایی نیست اما به هر نوع احساسِ فقدانِ فرصت برای مشارکت در گفتگوی سازنده ربط دارد (البته بدیهی است که در عمل، اعضای گروه‌‌های به‌ حاشیه‌‌ رانده شده و اقلیت‌ها این نوع آسیب‌‌ها را بیشتر تجربه می‌‌کنند).

حال می‌‌توان دید که بحران شناختیِ کنونی چطور می‌تواند بر بهروزیِ شناختی ما تأثیر بگذارد: انبوه اطلاعاتِ گمراه‌‌کننده‌‌ای‌‌ که از طریق رسانه‌‌‌‌های اجتماعی و سنتی در معرض آن هستیم، می‌تواند این احساس را به ما القا کند که به حقایق دسترس نداریم. به علت حجم زیاد اطلاعاتِ متضادی که ظاهراً با سوءنیت به افراد ارائه می‌‌شود، شناسایی منابع معتبر دشوار خواهد بود، و با توجه به تجربه‌‌ی کسانی که تمایلی به مشارکت در گفتگوی سازنده ندارند چنین به نظر می‌رسد که توانایی خود برای دستیابی و به اشتراک گذاشتن اطلاعات را به طور چشمگیری از دست داده‌‌ایم. عجیب نیست که همه چیز بسیار دشوار است.

تفکر درباره‌‌ی بهروزی شناختیِ خود می‌‌تواند به ما کمک کند تا دریابیم چرا بحران شناختی از بین نمی‌رود. همان‌‌طور که گفتم، اگر بشر به واسطه‌‌ی جست‌وجوی حقیقت، اعتماد و گفتگو هدایت شود، هنگامی که احساس کند در کوشش‌‌هایش ناکام مانده، آنها را با روش‌‌های دیگری دنبال می‌‌کند. یکی از غم‌انگیزترین جنبه‌‌های شرایطِ شناختیِ کنونی ما شیوع توطئه‌پنداری (conspiratorial thinking) است: افراد تمایل دارند که بسیاری از نظریه‌های عجیب و غریب را باور، و به طور گسترده‌ای در شبکه‌های اجتماعی منتشر کنند. چنین رویکردی ممکن است تا حدی واکنشی به احساسِ کاهش بهروزیِ شناختی باشد زیرا می‌خواهیم حقایق، منابع معتبر، و فرصت‌‌های گفتگو را در مکان‌‌های بالقوه‌‌ی شگفت‌‌آوری بیابیم. هرچند اعتقاد به بسیاری از نظریه‌های توطئه نامعقول است اما انگیزه‌‌ی نهفته در آن لزوماً غیرمنطقی نیست.

می‌توان موارد مشابهی را درباره‌‌ی دیگر روندهای مختل‌‌کننده مطرح کرد: افزایش بی‌‌اعتمادی به متخصصان. برای مثال، واکنش به همه‌‌گیری کووید-19 را در نظر بگیرید. اعتقاد نداشتن به شدت این بیماری، اثربخشی اقدامات پیشگیرانه (مانند فاصله‌‌گذاری اجتماعی و ماسک زدن)، و بدبینی نسبت به تولید واکسن تا حدی ناشی از بی‌‌اعتمادی به متخصصان است. این به این معنی نیست که افرادی که به متخصصان اعتماد ندارند نسبت به یافتن منابع اطلاعاتی معتبر بی‌تفاوت‌‌اند. آنها اعتماد را در جای دیگری جست‌وجو می‌‌کنند ــ که اغلب بهترین جاها نیست، مانند دوستان خود در فیسبوک که اعتماد به نفس دارند اما دانش ندارند. حسِ کاهش بهروزیِ شناختی شاید علت و پیامد نوعی بحرانِ شناختی باشد: اگر احساس می‌‌کنید که قادر به مشارکت در گفتگو نیستید، فرصت‌‌های جایگزینی برایش خواهید یافت؛ بنابراین، دیدگاه‌‌های افراطیِ بیشتری شکل می‌‌گیرد، که در نهایت امکان مشارکت در گفتگو را دشوارتر می‌‌سازد ــ یک چرخه‌‌ی معیوب که به بهروزی شناختی آسیب می‌‌رساند.

باراک اوباما در مصاحبه‌‌ی اخیر در مجله‌‌ی آتلانتیک هشدار داد که اگر نتوانیم بحران‌‌های ‌‌شناختی را مهار کنیم، پیامدهای ناگواری در انتظارمان خواهد بود. بازار ایده‌‌ها از رونق می‌افتد و صد البته دموکراسیِ کارآمد نیز به چنین سرنوشتی دچار خواهد شد. معتقدم که بخشی از مسئله در پاسخ به بحران شناختی، معطوف به تلاش برای ایجاد تعادل میان جنبه‌‌های گوناگون رفاه شناختی بشر است. معلوم نیست که برای انجام این کار چه مسیری بهتر از بقیه است. بسیاری از شبکه‌های اجتماعی تمهیداتی را برای مهارِ جریانِ اطلاعاتِ نادرست در پلتفرم‌‌های خود اتخاذ کرده‌‌اند، خواه از طریق راستی‌‌آزمایی یا جلوگیری از دسترسی کاربران. چنین اقداماتی می‌تواند به افزایش بهروزیِ شناختی کاربرانِ یک پلتفرم کمک کند زیرا بر اطمینان آنها به دسترسی به واقعیت‌ها می‌افزاید. در عین حال، تفسیر برخی دیگر از چنین اقداماتی این است که بر توانایی آنها برای مشارکت در گفتگو تأثیر می‌‌گذارد. بنابراین، کاربرانی که راستی‌‌آزمایی یا تحریم شده‌‌اند نیازهای شناختی خود را در جای دیگری رفع خواهند کرد. این بدان معنا نیست که راستی‌‌آزمایی ایده‌‌ی بدی است یا اینکه هرگز نباید کاربرانی را از دسترسی به شبکه‌‌های اجتماعی محروم کرد. اما این امر نشان می‌دهد که برقراری تعادل میانِ نیاز بشر به حقایق، اعتماد و گفتگو کار آسانی نیست.

بی‌تردید شما با برخی توصیه‌‌ها برای مقابله با بحران ‌‌شناختی مواجه شده‌‌اید ــ به ما گفته‌اند که اطلاعاتی را که به صورت آنلاین دریافت می‌‌کنیم دوباره بررسی کنیم؛ به دنبال معیارهایی برای معتبر بودن منابع باشیم؛ برخی کاربران را در شبکه‌‌های اجتماعی بلاک کنیم ــ که این می‌‌تواند توصیه‌‌‌ی مناسبی برای بهروزیِ ‌‌شناختی ما باشد. همچنین شاید پرورش عادت نظارت و بررسیِ ادواری عادت‌های ‌‌شناختی خودمان ارزشمند باشد. ممکن است درباره‌ی اینکه چگونه اطلاعات خود را کسب می‌کنید تأمل کنید؛ برای مثال، از خود بپرسید که چرا منابع خاصی را دنبال می‌‌کنید؟ آیا آن‌ها شما را به حقیقت هدایت می‌‌کنند، یا اینکه چیزی می‌گویند که مایل به شنیدن آن هستید؟ هرچند نوشدارویی برای تمام مشکلات ناشی از بحرانِ شناختی وجود ندارد اما خوداندیشی آگاهانه در مسیر جست‌وجوی دانش، دست‌کم گامی مناسب به سوی افزایش بهروزی شناختی است.

 

برگردان: رزا بهروزی


کنت بوید پژوهشگر دوره‌ی پسادکترا در دپارتمان مطالعه‌ی فرهنگ در دانشگاه دانمارک جنوبی است. آنچه خواندید برگردان این نوشته با عنوان اصلیِ زیر است:

Keneth Boyd, ‘The antidote of fake news is to nourish our epistemic wellbeing’, Psyche, 27 January 2021.