از مشروطه تا ۱۴۰۰: نگاهی به تأثیر عکاسی بر جنبشهای مدنی و سیاسی در ایران
در این مطلب میکوشم به اهمیت عکس و تصویر در ایران بپردازم و تا حد امکان روشن کنم که با ورود عکاسی به ایران در زمان قاجار، این هنر مدرن چه نقشی در تحولات اجتماعی و سیاسی در کشور ایفا کرده و حاکمیت در ایران چگونه از عکس در جهت پیشبرد اهداف خود و روایت رسمی نظام حاکم بر جامعه بهره برده است؟ افزون بر این، به تعدادی از عکسها و تصاویر شاخص در این زمینه اشاره خواهم کرد.
هرچند دوران قاجار نقش مهمی در ورود عکاسی و تثبیت جایگاه آن در ایران ایفا کرد اما در همین عصر بود که انتشار یک عکس جنجالی از مسیو ژوزف نوز بلژیکی وزیر کل گمرکات ایران در زمان مظفرالدین شاه، با لباس آخوندی و عمامه بر سر، با اعتراض عمومی علما مواجه شد و نه تنها پایههای انقلاب مشروطه را بنیان گذاشت بلکه به انقراض سلسلهی قاجار نیز سرعت بخشید. ماجرای مسیو نوز بلژیکی شاید مهمترین و اولین نمونه از تأثیر مستقیم عکس بر زندگی اجتماعی و سیاسی ایران در آن زمان باشد، روزگاری که اکثر مردم از سواد بیبهره بودند و مشاهدهی عکس هر رخدادی آن را باورپذیرتر میکرد.
کسروی در کتاب تاریخ مشروطه با چاپ این عکس مینویسد:
«این پیکره همان است که نوز را با رخت ملایی نشان میدهد و مایهی هیاهو بوده، کسان دیگری از زن و مرد که دیده میشوند همه از بلژیکیان و زیردستان نوز میباشند.»
احمد کسروی، نویسندهی کتاب «تاریخ مشروطهی ایران»، مینویسد: «سال ۱۲۸۳ شمسی در سایهی چیرگی عینالدوله به آسودگی گذشت. ولی در پایان آن در تهران یک داستانی روی داد، و آن اینکه پیکرهای از نوز و دیگر بلژیکیان به دست افتاد که زنان و مردان بزمی (بال) ساختهاند، و هر یکی از مردان رخت دیگری (از رختهای گوناگون ایران) به تن کردهاند، و خود نوز "عمامه" به سر گذارده و همچون ملایان عبا به دوش انداخته.»
کسروی میافزاید: این بزم در دو سال پیش بوده، ولی این زمان که از یک سو مردم از گمرک و کارکنان بلژیکی آن سخت آزرده میبودند، و از یک سو بهبهانی از عینالدوله رنجیدگی میداشت، و از یک سو کارکنان اتابک بیکار نایستاده از عینالدوله به کارشکنی میکوشیدند، این پیکره را پیدا کرده و چون محرم فرا رسیده به بازار ملایان گرم خواستی بود، به دست آنان دادند، وآنان به دستاویز اینکه نوز "به اسلام و به علما استهزا و به علما توهین کرده" به ناله و نکوهش برخاستند. نخست خود شادروان (سید عبدالله) بهبهانی در خانهی خود بالای منبر یاد بدرفتاریهای نوز را کرده و در پایان سخن این داستان را به میان آورد و چنین گفت که میباید از مظفرالدین شاه برداشتن نوز را خواست. سپس ملایان دیگری از صدرالعلما و حاجی شیخ مرتضی (پسر میرزای آشتیانی) و شیخ محمدرضای قمی و سید احمد طباطبایی (برادر شادروان طباطبایی) پیروی نمودند و هر یکی در بالای منبر بدگوییها از نوز کردند. تا نشستهای محرمی به پایان رسید این هیاهو برپا بود، و در این میان سال ۱۲۸۴ که جنبش آزادیخواهی از آن میآغازد فرا رسید.» به نظر کسروی، ریشهی انقلاب مشروطه را باید در اتحاد و نزدیکیِ بهبهانی و طباطبایی بعد از این واقعه جست.
کسروی همچنین با اشاره به انتشار عکس دیگری از نوز در آن زمان مینویسد: «این پیکره گویا دیرتر به دست رسیده و عنوان هیاهو نشده.» در این عکس نوز (راست) در کنار همکارش پریم دیده میشود.
با گذر از دوران قاجار به پهلوی اول و تلاش برای بنیان نهادن ایرانی نوین، عکاسی نیز همگام با اهداف و خواست حاکمیت به خدمت گرفته شد تا ورود ایران به دورانی جدید را نوید دهد. شتاب تحولات در عرصههای مختلف اجتماعی و فرهنگی در ایران در دوران سلطنت و حکمرانی رضا شاه چنان بود که گویی هر چه مردم با سنت فاصله بگیرند با تجدد و زندگی مدرن بیشتر الفت خواهند یافت.
بهترین نمونه از استفادهی تبلیغاتی به نفع حاکمیت در این دوره را میتوان عکس معروف به اولین روز اجرای قانون کشف حجاب در تهران دانست. این عکس نشان میدهد که در هفدهم دی ماه ۱۳۱۴ تاجالملوک آیرملو، همسر رضا شاه، به همراه دخترانش، شمس و اشرف، بدون پوشش چادر و روبنده در مراسم دانشسرای تربیت معلم در تهران شرکت کردند.
مأموران ساواک نیز از عکاسی علیه مخالفان حکومت در دورهی پهلوی دوم بهره میگرفتند تا در مواقع ضروری آنها را ساکت کنند. پرویز ثابتی[1] شیوههای ساواک برای برخورد با مخالفان را اینگونه شرح میدهد: «در سالهای ۱۳۴۶ - ۱۳۴۷ که هنوز فعالیتهای گروههای تروریستی شدت نگرفته بود ساواک فرصت بیشتری داشت که به عملیاتی نظیر تهیهی مدارک علیه آخوندهای فحاش و هتاک دست بزند. تعدادی از آخوندهایی که همهفنحریف بودند و بالای منبر از پاکی و طهارت و صداقت و اسلام و ایمان صحبت میکردند و مسئولین دولتی و زمامداران را مرتد و کافر و ضد دین و اخلاق معرفی میکردند و خود آلوده به فساد بودند برای تهیهی مدارک در نظر گرفته شدند. تا آنجا که به خاطر دارم در یک مرحله در مورد ۵ نفر از آنها عملیات اجرا شد که عبارت بودند از فلسفی (واعظ شهر)، سید عبدالرضا حجازی، سید محمود قمی، جعفر شجونی و محمد صادق لواسانی، یکی از نمایندگان معتبر خمینی در تهران که مسئول جمعآوری پول برای خمینی بود. مأموریت اجرای عملیات در سازمان اطلاعات و امنیت تهران به کارمندی به نام عباس تهامی، که تشنهی اینگونه کارها بود و دارای استعداد نسبتاً خوبی نیز در این زمینه بود، محول شد.»
با جستوجو در اینترنت به عکسهایی با کیفیت پایین میرسیم که از زاویهی مشخصی گرفته شدهاند و دو فرد مسن و میانسال را کنار یک زن برهنه روی تخت خواب نشان میدهند. شباهت این دو مرد به جعفر شجونیِ میانسال و فلسفیِ مسن قابل تشخیص است.
ثابتی درینباره میگوید: «قاعدتاً باید تمامی این فیلمها و عکسها در پروندههای ساواک باقی مانده باشد. البته اگر حضرات، پروندههای خود را بر نداشته باشند.»
اما حجتالاسلام جعفر شجونی در مصاحبه با رضا رشیدپور در برنامهی «دید در شب» در پاسخ به این پرسش که ماجرای عکسها چه بوده میگوید: «ببین، اونی را که به فلسفی نسبت دادند، گفتند واقعیت دارد.»
رضا رشیدپور: «نه من به آقای فلسفی کاری ندارم. چون مرحوماند. من راجع به خود شما میخوام بپرسم. عکسهای شما مونتاژ بود یا واقعیت داشت؟»
شجونی: «ایشالله مونتاژ بود.»
آنچه در این میان مهم است ورود امکانات فنی و، بهویژه تلویزیون و تصویربرداری ویدیویی، بعد از دههی 1340 در ایران بود که به سازمان امنیت کشور امکان میداد تا تنها به عکس بسنده نکرده و در موارد مورد نیاز به فیلمبرداری نیز متوسل شده و به پخش اعترافات مخالفان و منتقدان نظام بپردازد.
استفادهی سازمانهای امنیتی از عکس برای ساکت کردن مخالفان و منتقدان نظام، منحصر به دوران پهلوی دوم نبوده و بعد از انقلاب اسلامی نیز در مواردی به کار گرفته شده که بارزترین آن در سال 1388 پس از خروج شیرین عبادی از ایران رخ داد. در 21 خرداد 1389، در برنامهی ۲۰:۳۰ شبکهی دوم مصاحبهای با همسر او، جواد توسلیان، پخش شد که ظاهراً در سال ۱۳۸۸ ضبط شده بود. در این مصاحبه، که با تأخیری هشتماهه پخش میشد، همسر شیرین عبادی او را مأمور سازمانهای اطلاعاتی غرب خواند.
شش سال بعد از آن واقعه، شیرین عبادی در کتاب «تا آزادی» نوشت که مأموران اطلاعاتی ایران همسرش را فریب دادند تا او خیانت کند. او میگوید که مأموران امنیتی از گفتگوی عاشقانهی همسرش با یک زن و تماس فیزیکی آن دو در آپارتمانی در تهران تصویربرداری ویدیویی کردند. سپس همسرش را به زندان اوین برده و به جرم نوشیدن الکل به او شلاق زده و به جرم زنا به سنگسار محکوم کردند. به نظر عبادی، متوسلیان برای به دست آوردن آزادی خود در نوار ویدیویی اقرار کرده که همسرش یک عامل غربی است. بعد از آن واقعه که او و همسرش از یکدیگر جدا شدند.
بعد از انقلاب ۱۳۵۷ از عکس و عکاسی ابتدا برای تثبیت پایههای حکومتی نوپا استفاده شد و در همان ماههای آغازین صفحات روزنامههای سراسری مملو از عکسهای اعدامیان و مقامات رژیم سابق بود که پیکر بیجانشان در سردخانهها افتاده بود.
صفحهی اول روزنامهی «اطلاعات» به تاریخ ششم شهریور ۱۳۵۸
در عکس اصلی، که توسط رزمی گرفته شده است، شلیککنندگان در سمت چپ هستند اما در صفحهبندی روزنامهی «اطلاعات» موقعیت افراد جابهجا شده است. تصویر عکسهای رزمی از چند زاویهی مختلف جوخهی اعدام کردها را نشان میدهد. برگرفته از مجلهی «تایم»
انتشار یک عکس از اعدام دستهجمعیِ یازده کرد به دستور آیتالله صادق خلخالی، حاکم شرع وقت دادگاههای انقلاب، در محوطهی فرودگاه سنندج انعکاسی جهانی پیدا کرد: «جوخهی آتش در ایران» عنوانی بود که مطبوعات غربی به عکس بینظیر جهانگیر رزمی، عکاس روزنامهی «اطلاعات» دادند، عکسی که در سال ۱۹۸۰ برندهی جایزهی پولیتزر تکعکس خبری شد اما برای حفظ امنیت عکاس به مدت ۲۷ سال بدون ذکر نام عکاس منتشر شد تا اینکه سرانجام در سال ۲۰۰۶ میلادی خبرنگار روزنامهی «وال استریت ژورنال» در سفر به ایران پرده از این راز برداشت و نام رزمی به عنوان عکاس در سایت جایزهی پولیتزر درج شد.
عکس جهانگیر رزمی که در میان «صد عکس برگزیدهی تایم» در قرن بیستم قرار گرفته، تصویری عریان از خشونتی را نشان میدهد که ۱۹۹ روز بعد از پیروزی دومین انقلاب مردم ایران در قرن بیستم رخ داد.
در چهار دههی گذشته که نیمی از آن را با اینترنت و شبکههای اجتماعی پشت سر گذاشتیم همواره حکومت از عکسها و تصاویر برای شناسایی معترضان استفاده کرده است. در 31 خرداد 1388 به فاصلهی کوتاهی پس از انتخابات مناقشهانگیز ریاست جمهوری در سایت گرداب متعلق به فرماندهی امنیت سایبری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تصاویر معترضان به نتیجه انتخابات منتشر و از مردم خواسته شد تا هویت افراد معترض را شناسایی کنند.
تصویر برگرفته از سایت گرداب، تاریخ انتشار خرداد ۱۳۸۸
در این میان، دوربین های مدار بسته در سطح شهر نیز به کمک پلیس آمده و به گفتهی اسماعیل احمدی مقدم، رئیس وقت نیروی انتظامی، برای تشخیص هویت از تطبیق چهره استفاده میشود و آنها که ماسک میزنند دیگر امنیت ندارند.
از سوی دیگر، با توجه به تغییر شکل اطلاعرسانی در چند دههی اخیر و دسترسی مردم به تلفنهای مجهز به دوربین، مردم نیز با استفاده از فناوری به روش خود علیه خبرسازیها و دروغهای رسانههای حکومتی فعالیت میکنند. امکان به اشتراک گذاشتن آسان و سریع تصاویر یکی از معضلات نظام حکومتی در ایران در زمان سرکوب معترضان است. بعد از انتخابات بحثانگیز سال ۱۳۸۸ با توجه به اختلالات گسترده در شبکهی تلفن همراه و اینترنت در ایران کمتر کسی فکر میکرد که تصویر ضبطشده با تلفن همراه یک فرد ناشناس از جان دادن ندا آقا سلطان، توجه شبکههای تلویزیونی و رسانههای جهان را به خود جلب کند و از سرکوب خشن معترضان در ایران پرده بردارد.
یکصد عکس برگزیده مجله تایم که به نماد تغییر در جهان بدل شدند به فاصلهی یک دهه، تصاویر کشتهشدگان اعتراضات آبان سال ۱۳۹۸ که توسط مردم ثبت شده بود، بار دیگر به پاشنهی آشیل حکومت تبدیل شد تا روایت رسمی نظام نتواند کشته شدن تعداد بسیاری از معترضان به دست نیروهای حکومت را انکار کند.
اما شاید اوج تأثیرگذاری تصاویر و برملا شدن واقعیت مربوط به شلیک دو موشک توسط پدافند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به هواپیمای اوکراینی پرواز 752 باشد. تصاویری که در نخستین ساعات 18 دی 1398 توسط یک دوربین مداربسته ضبط شده بود، سرانجام مقامهای رسمی ایران را بعد از چند روز تناقضگویی به اعتراف به قتل 176 سرنشین این هواپیما واداشت.
واکنش به عملکرد آمران معروف و ناهیان منکر در برخورد با زنان را نیز یکی دیگر از نمونه های تأثیرگذار در این عرصه به شمار میرود، به گونهای که بسیاری با شعار «دوربین ما سلاح ما» سعی در به تصویر کشیدن مزاحمت علیه زنان و محدودیتهای حجاب تحمیلی دارند.
«جوخهی آتش در ایران» و دیگر عکسهای عکاسان حرفهای، ناشناس و همچنین مأموران امنیتی نمونههایی از تأثیر عکس و عکاسی در تحولات اجتماعی و سیاسی دورهی انقلاب مشروطه، بهرهبرداری تبلیغاتی دوران پهلوی اول، استفاده از عکس برای برخورد با مخالفان در دوران پهلوی دوم و نیز ثبت چهرهی واقعی انقلاب سال ۵۷ ایران است. اما در دورانی که نزدیک به نیمی از جمعیت ۸۳ میلیون نفری ایران تلفن هوشمند دارند و با دسترسی به شبکههای اجتماعی و انتشار سریع اخبار و رویدادهای پیرامون خود امکان تکذیب و سانسور اخبار رسانههای رسمی را از حکومت سلب کردهاند، هر لحظه ممکن است که عکسی از یک اتفاق موجی برای تغییر در جامعه به راه اندازد.
[1] پرویز ثابتی در مصاحبه با عرفان قانعیفرد، «در دامگه حادثه»، ۲۰۱۲، ص ۱۷۴.