نکاتی دربارهی سنجش هویّت دینی
سنجش هویت دینی آسان به نظر میرسد اما اغلب چنین نیست. بر حسب پرسش، زمان و شرایط مصاحبه، افراد ممکن است از هویتهای دینی متفاوتی سخن بگویند[1]. هویت دینی فعلیِ افراد ممکن است با هویت آنها در دیگر اوقات و با هویتی که دیگران به آنها نسبت میدهند، فرق داشته باشد. هر چند هویت دینی را در هزاران سرشماری و پیمایش سنجیدهاند اما راهبردهای سنجش یکسان نیست و این امر گاهی به نتیجهگیریهای کاملاً متفاوتی دربارهی اندازه و ویژگیهای گروههای دینی میانجامد.
به عنوان پژوهشگر جمعیتشناسی در پروژهی دین و زندگی عمومی در مرکز پژوهش پیو (Pew Research Centre)، اندازه و ویژگیهای گروههای دینی در همهی کشورهای جهان را مطالعه میکنم. این کار مستلزمِ یکدست کردنِ اطلاعاتِ منابع گوناگون دربارهی هویت دینی است. این منابع عبارتند از سرشماریهای کشوری، پیمایشهای دولتی، پیمایشهای دانشگاهی، و اطلاعات منتشر شده توسط سازمانهای دینی. اغلب این منابعِ گوناگون، داستانهای کاملاً متفاوتی را دربارهی نمای دینی یک کشور تعریف میکنند. بر اساس این تجربه، پیشنهاد میکنم که برای سنجش هویت دینی هفت نکته را در نظر بگیریم.
۱. تعاریف و معیارهای سنجش هویت دینی، شناخت ما از گروه های دینی را شکل می دهند.
ننوع در نحوهی سنجش هویت دینی اغلب به دعاوی متفاوتی دربارهی گروههای دینی میانجامد. برای مثال، برداشتهای مفهومی گوناگون به برآوردهای متفاوتی از تعداد تبشیریها در آمریکا و شمارِ کاتولیکها در برزیل انجامیده است. این که تبشیریها را اقلیت کوچکی در حال رشد یا نیمی از جمعیت آمریکا بدانیم به نحوهی سنجش بستگی دارد. در سال 1998، کریستیَن اسمیت و همکارانش گفتند پروتستانهای تبشیری حدود 7 درصد از جمعیت بزرگسال آمریکا را تشکیل میدهند. در همان سال، موسسهی گالوپ (Gallup) گزارش داد که حدود 47 درصد از بزرگسالان آمریکا تبشیریاند. در سال 1998، تفاوت 40 درصدی میان این دو برآورد معادل 80 میلیون نفر بود. چون این برآوردها به دورهی زمانی یکسانی تعلق دارند، معقول است که بگوئیم این تفاوتها نه حاصلِ تغییر در تعداد تبشیریها بلکه ناشی از اختلاف در روشهای سنجش و مفهومسازی بود.
"خود را نوایمان یا تبشیری میدانید؟" گالوپ هر کسی را که به این پرسش، پاسخ مثبت داده، از جمله یهودیان و کاتولیکها را که بخشی از پروتستانهای تبشیری نیستند، تبشیری به شمار آورده است. اما تعریفِ عملیاتی اسمیت و همکارانش از تبشیریها چنین است: پروتستانهایی که حداقل ماهی دو بار در مراسم عبادی شرکت میکنند یا میگویند ایمانشان برایشان به شدت اهمیت دارد و وقتی فهرستی شامل گزینههایی نظیر تبشیری، بنیادگرا، پروتستان معمولی یا لیبرال را به آنها ارائه میدهند، خود را تبشیری میخوانند. به عبارت دیگر، با دو رهیافتِ متفاوت به عملیاتی کردنِ سنجش هویت تبشیری روبروئیم. بر خلاف رهیافت گالوپ، رهیافت اسمیت، هویت تبشیری را تنها به کسانی منحصر میسازد که 1) خود را پروتستان میدانند؛ 2) دین را بسیار مهم میشمارند یا به طور منظم در مراسم عبادی شرکت میکنند؛ و 3) در فهرستی از گزینهها هویت تبشیری را برمیگزینند. افزون بر این، ممکن است تعریفی که اعضای یک گروه دینی از خود دارند با طبقهبندی پژوهشگران همخوانی نداشته باشد. برای مثال، جامعهشناسانِ دین معمولاً "مجمع باپتیستهای جنوبی" را یکی از کلیساهای پروتستان تبشیری میدانند. اما از 349 عضو این کلیسا که به پرسش اسمیت و همکارانش پاسخ دادند تنها 66 نفر (حدود 19 درصد) گزینهی تبشیری را برگزیدند، در حالی که 96 نفر خود را پروتستان معمولی، 77 نفر خود را بنیادگرا و 77 نفر دیگر خود را پروتستان لیبرال میشمردند. گاهی افراد از عنوانی مثل تبشیری دوری میگزینند در حالی که در عمل یکی از مصادیق همین عنوانند. دی. مایکل لیندسِی در کتاب ایمان در تالارهای قدرت (2007) میگوید 23 درصد از 360 رهبر تبشیری متنفّذی که با آنها مصاحبه کرده، دوست نداشتند که تبشیری خوانده شوند زیرا نمیخواستند مصداق بعضی از مؤلفههای گروههای تبشیری، از جمله سیاست محافظهکارانه، به شمار روند.
تعداد کاتولیکهای برزیل از هر کشور دیگری بیشتر است اما دربارهی شمار کاتولیکهای این کشور برآوردهای بسیار متفاوتی وجود دارد. در سرشماری سال 2010، حدود 127 میلیون برزیلی خود را کاتولیک خواندند اما واتیکان تعداد کاتولیکهای برزیل را 163 میلیون نفر میداند. تفاوت میان این دو رقم تقریباً به اندازهی تعداد کاتولیکهای لهستان (35 میلیون نفر) است که از نظر تعداد کاتولیکها هشتمین کشور جهان به شمار میرود. برآورد واتیکان شامل همهی کسانی است که به عنوان کاتولیک تعمید یافتهاند، در حالی که سرشماری دولتی تنها کسانی را کاتولیک میشمارد که اکنون خود را کاتولیک میدانند. چون در برزیل شمار فراوانی از کاتولیکها از این آئین دست شستهاند، تعداد کسانی که به عنوان کاتولیک تعمید یافتهاند از تعداد آنهایی که هنوز خود را کاتولیک میشمارند، بیشتر است.
2. به پرسش هایی با طرز بیان متفاوت، پاسخ متفاوت می دهند.
روشهای متفاوتِ پرسش از هویت دینی میتواند باعث شود که پاسخدهندگان جوابهای متفاوتی بدهند. برای مثال، ممکن است ابتدا از مخاطبان بپرسیم آیا دینی دارند و سپس از کسانی که به این پرسش، پاسخ مثبت دادهاند، بپرسیم که چه دینی دارند. یا این که ممکن است مستقیم به سراغ اصل مطلب برویم و هویت دینی پاسخدهندگان را جویا شویم. این دو روش به نتایج متفاوتی دربارهی توزیع هویت دینی پاسخدهندگان میانجامد. پرسشهای گوناگون دربارهی هویت دینی، پاسخدهندگان را به درجات مختلفی به انتخاب یکی از گزینهها هدایت میکنند. هر چند برخی از پاسخدهندگان فارغ از نحوهی بیان پرسش، هویت دینی یکسانی را گزارش میدهند اما بسیاری از آنها چنین نیستند و پاسخهایشان بسته به طرز بیان پرسش، تغییر میکند.
سنجش هویت یهودی پیچیده است زیرا صرفاً هویتی دینی نیست و تعاریف گوناگونی از آن وجود دارد. پیمایش ملی جمعیت یهودیان آمریکا (NJPS) سؤالی باز را میپرسد: "اگر دیندارید، چه دینی دارید؟" پیمایش اجتماعی عمومی (GSS) سؤالی بسته را میپرسد: "چه دینی را انتخاب میکنید؟ پروتستان، کاتولیک، یهودی، ادیان دیگر یا بیدین؟" در مقایسه با پرسش اول، وقتی سؤال دوم را میپرسیم، درصد یهودیان آمریکائی را بیشتر تخمین میزنیم. چون تعداد فزایندهای از یهودیان آمریکائی خود را یهودی بیدین میشمارند، به نظر میرسد که وقتی در پرسشی دربارهی هویت دینی، یهودی را به عنوان گزینهای کنار دیگر گزینهها جای میدهند، این احتمال افزایش مییابد که پاسخدهندگان خود را یهودی معرفی کنند. برای مثال، در پیمایش تعیین هویت دینی آمریکائیان (ARIS) که در سال 2008 با شرکت 54461 نفر و با استفاده از سؤال باز انجام شد تنها 2.1 درصد از آمریکائیان بزرگسال خود را یهودی معرفی کردند اما در پیمایش نمای دینی آمریکا (URLS) که در سال 2007 با شرکت 35556 نفر و با استفاده از سؤال بسته انجام شد، 1.7 درصد از آمریکائیان بزرگسال خود را یهودی خواندند.
در اروپا بسیاری از پیمایشها هویت دینی را با پرسشی دو مرحلهای میسنجند. مثلاً، پیمایش اجتماعی اروپا (ESS) میپرسد، "آیا خود را عضو دین یا گروه دینی خاصی میدانید؟" سپس از آنهایی که به این سؤال، پاسخ مثبت دادهاند، میپرسند، "کدام دین یا گروه دینی؟" در مقایسه با سنجش مستقیم یک مرحلهای، سنجش دو مرحلهای باعث میشود که تعداد بسیار بیشتری از پاسخدهندگان خود را بیدین معرفی کنند. برای مثال، در پیمایش اجتماعی اروپا که در سال 2002 در اتریش انجام شد، 28 درصد از پاسخدهندگان خود را بیدین معرفی کردند، در حالی که در سرشماری ملی اتریش در سال 2001، که شامل پرسش مستقیم یک مرحلهای و دارای گزینههایی از جمله "بیدین" بود، تنها 12 درصد خود را بیدین خوانده بودند. در بسیاری از موارد، به نظر میرسد که سؤالات دو مرحلهای باعث میشود آنهایی که تعلق دینی شدیدی ندارند اما کاملاً بیدین نیستند، خود را بیدین معرفی کنند. چون سنجش دو مرحلهای در اروپا بیش از دیگر قارهها رواج دارد، مقایسهی هویت دینی در کشورهای اروپائی و غیر اروپائی دشوار است زیرا در این مقایسهها تنها میتوان بر پیمایشها و سرشماریهای تک مرحلهای تکیه کرد. برای افزایش مقایسه پذیری دادههای سرشماریهای ملی بهتر است که ابتدا بپرسند، "دین شما چیست؟" و تنها پس از آن به تعهد دینی بپردازند و بپرسند، "دین در زندگی روزمرهی شما چه قدر اهمیت دارد؟"
شمار بیدینها در آمریکا تنها در پنج سال از کمی بیش از 15 درصد به اندکی کمتر از 20 درصد افزایش یافته اما اجماعی دربارهی تعداد این افراد وجود ندارد زیرا پیمایشهای گوناگون، معیارهای متفاوتی را برای سنجش هویت دینی به کار میبرند و راهبردهای مختلفی برای طبقهبندی کسانی دارند که به سؤال مربوط به هویت دینی پاسخ نمیدهند. در سال 2012، مرکز پژوهش پیو پیمایشهایی انجام داد و پرسید،"اگر دیندارید، دین فعلی شما چیست؟ پروتستان، رومن کاتولیک، مورمون، ارتدوکس مثل ارتدوکس یونانی یا روسی، یهودی، مسلمان، بودایی، هندو، خدا ناباور، ندانمانگار، چیزی دیگر یا هیچ چیز خاصی؟" 19.6 درصد از پاسخدهندگان که گزینههای خداناباور، ندانمانگار یا هیچ چیز خاصی را برگزیده بودند، بیدین به شمار میرفتند. افزون بر این، 2 درصد دیگر از پاسخدهندگان به سؤال دین جواب ندادند اما پیو آنها را جزئی از هیچ گروهی نمیداند. در همان سال، گالوپ در نظر سنجیها پرسید، "چه دینی را انتخاب میکنید- پروتستان، رومن کاتولیک، مورمون، یهودی، مسلمان، ادیان دیگر، یا هیچ دینی؟" 14 درصد از پاسخدهندگان گزینهی "هیچ دینی" را برگزیدند و 3 درصد اصلا به این سؤال جواب ندادند. چرا درصد بیدینها در پیمایش پیو از نظرسنجی گالوپ بیشتر است؟ شاید آمریکائیهایی که هویت دینی ضعیفی دارند، فکر کردهاند که دیگران هویت دینی را از نظر اجتماعی، امری مطلوب میدانند. بنابراین، برای آنها انتخاب گزینهی "هیچ چیز خاصی" در پرسش پیو آسانتر از انتخاب گزینهی "هیچ دینی" در سؤال گالوپ بوده زیرا گزینهی دوم را میتوان انکار صریحتر دین تلقّی کرد.
3. مقایسهی نتایج پیمایشهای گوناگون به فهم واقعیت کمک میکند.
وقتی پیمایشی به نتایج غیرمنتظره میانجامد، خوب است که آن را با دیگر پیمایشها بسنجیم. برای مثال، سالنامهی آماری کلیسای کاتولیک که توسط واتیکان منتشر میشود تنها 23 درصد از جمعیت موزامبیک را کاتولیک میداند در حالی که تحلیل رادنی استارک، جامعه شناس نامدار، از نظرسنجی جهانی 2008-2007 گالوپ نشان میدهد که 53 درصد از اهالی این کشور کاتولیکند. در نظرِ استارک، تنها توضیح معقولِ این اختلافِ چشمگیر آن است که بخش عمدهای از رشد سریع آئین کاتولیک در این کشور ثبت نشده زیرا در نواحی دوردست رخ داده و سرِ روحانیون محلی آن قدر شلوغ بوده که نتوانستهاند آمار اعضا را روزآمد کنند. اما مطالعهی سرشماری ملی سال 2007 موزامبیک و پیمایش جوسنج آفریقا در سال 2008 نشان میدهد که آمار واتیکان مقرون به صحت است زیرا بر اساس هر دو پیمایش، 28 درصد اهالی موزامبیک کاتولیکند.
گاهی بین دادههایی که در دورهای کوتاه توسط یک سازمان گردآوری شده، تفاوتهای شگفتآوری وجود دارد. برای مثال، بر اساس دادههای پیمایش سالانهی جمعیت در سال 2010، که توسط ادارهی ملی آمار در انگلستان و ولز گردآوری شد، 69.8 درصد از پاسخدهندگان مسیحی، 21.3 درصد بیدین و 4.8 درصد مسلمان بودند. اما در سرشماری ملی سال 2011 انگلستان و ولز که توسط همین سازمان انجام شد 59.3 درصد از جمعیت خود را مسیحی، 25.1 درصد بیدین و 4.8 درصد مسلمان معرفی کردند. به عبارت دیگر، سهم مسیحیان در سرشماری حدود ده درصد کمتر و سهم بیدینان چهار درصد بیشتر بود. چگونه میتوان این ناهمخوانیها را توضیح داد؟ نخست این که در سرشماری، درصد کسانی که به سؤال مربوط به دین پاسخ ندادند بسیار بیشتر بود. در پیمایش سالانهی جمعیت، 99.8 درصد از پاسخدهندگان به پرسش مربوط به دین جواب دادند، در حالی که این رقم در سرشماری سال 2011، 92.8 درصد بود چون پاسخ به این سؤال الزامی نبود. احتمالاً 7.2 درصد از جمعیت که به این سؤال جواب ندادند اعضای گروههای دینی گوناگون و بیدین بودند. اگر فرض کنیم که ترکیب دینی این افراد تقریباً شبیه آنهایی است که به این پرسش پاسخ دادند، در این صورت 63.9 درصد مسیحی، 27.1 درصد بیدین و 5.2 درصد مسلمانند. در مقایسه با دادههای پیمایش سال 2010، باز هم سهم مسیحیان شش درصد کمتر و سهم بیدینان شش درصد بیشتر است. یکی از دیگر علل این اختلاف میتواند تفاوت در طرز بیان پرسش باشد. در پیمایش سالانهی جمعیت در سال 2010، سؤال این بود، "دین شما چیست، حتی اگر اکنون به آن عامل نیستید؟" این پرسش نشان میدهد که هدف ادارهی ملی آمار، سنجش تعلق دینی بود و نه عقیده یا عمل دینی. در سرشماری سال 2011، به علت کمبود جا فقط بخش اول این سؤال را مطرح کردند یعنی پرسیدند، "دین شما چیست؟" همین تفاوت در طرز بیان پرسش و تفاوت در نمونههای آماری میتواند به نتایج متفاوت انجامیده باشد. آخرین علت میتواند تبلیغات گستردهی انجمن اومانیستهای بریتانیایی باشد که شعار میدادند، "اگر دیندار نیستید، محض رضای خدا، بگوئید که دیندار نیستید". در نتیجهی این تبلیغات، برخی از کسانی که خود را مسیحی میدانستند اما "دیندار" نبودند، متقاعد شدند که باید در سرشماری گزینهی "بیدین" را انتخاب کنند. بنابراین، این تبلیغات ممکن است باعث افزایش سهم بیدینان در سرشماری سال 2011 شده باشد.
افزون بر این، تنوع در روش جمعآوری دادهها میتواند به نتایج متفاوتی در سنجش هویت دینی بینجامد. برای مثال، معمولاً نتیجهی پیمایشهای تلفنی، آنلاین و رو در رو با یکدیگر متفاوت است و حضور و غیاب پرسشگر بر پاسخها تأثیر میگذارد.
4. مشوّقها میتواند پاسخهای مربوط به هویت دینی را شکل دهد.
گزارش مردم دربارهی هویت دینی خود متأثر از روانشناسی اجتماعی است؛ برای مثال، مردم میل دارند چیزی بگویند که "از نظر اجتماعی مطلوب" است و پرسشگر و اطرافیان آنها را خشنود میسازد. مثلاً در آمریکای شمالی، مبالغه دربارهی شرکت در مراسم عبادی میتواند ناشی از "سوگیری مطلوبیت اجتماعی" باشد زیرا در مقایسه با اروپا، شرکت در مراسم عبادی هنجار اجتماعی رایجتری است.
مشوّقهای مالی میتوانند میزان مشارکت در پیمایشها را افزایش دهند. مشارکت زیاد تنها به شرطی مطلوب است که مشوّقها به سوگیری در اطلاعات ارائه شده توسط پاسخدهندگان نینجامد. برای مثال، اگر پاسخدهندگان از قبل بدانند که به اعضای یک گروه دینی خاص برای مشارکت در آن پیمایش مشوّق مالی میدهند، ممکن است که برخی از آنها خود را عضو آن گروه معرفی کنند تا به آنها هم مشوّق بدهند. برای جلوگیری از این امر، مرکز پژوهش پیو تنها "پس" از آن که پاسخدهندگان به پرسش مربوط به هویت دینی جواب دهند، مشوّقهای مالی را به اعضای گروههای دینی مورد نظر ارائه میکند. در سال 2011 در پیمایش آمریکائیان مسلمان، مرکز پژوهش پیو با 706945 شمارهی تلفن اختصاصی تماس گرفت تا بتواند 43538 خانوار را غربال کند، و سرانجام نمونهی آماری 1033 نفری از آمریکائیهای مسلمان را به دست آورَد. چون یافتن خانوارهای واجد شرایط، دشوار و پاسخ دادن به سؤالات این پیمایش وقتگیر بود، مشوّقی 50 دلاری ارائه شد تا میزان مشارکت در خانوارهای واجد شرایط افزایش یابد. همین کار در پیمایش یهودیان آمریکائی هم تکرار شد. اگر این مشوّقها را به پاسخدهندگان واجد شرایط ارائه نمیکردند، احتمالاً میزان مشارکتِ خانوارهای واجد شرایط، و در نتیجه میزان مشارکت کلی در این پیمایشها، کمتر میشد.
در بعضی از کشورها محدودیتهای دولتی از سنجش بعضی از هویتهای دینی در پیمایشهای دولتی، از جمله سرشماریها، جلوگیری میکند. در بعضی از کشورها، در پیمایشهای رسمی، از جمله سرشماریها، گزینهی "بیدین" وجود ندارد. بعضی از سیاستهای دولتی ممکن است به برخی از افراد مشوّقهایی بدهد تا خود را به دروغ عضو گروه دینی خاصی معرفی کنند. برای نمونه، در هند برخی از مسیحیانی که به طبقهی نجس تعلق دارند، در پیمایشهای رسمی، از جمله سرشماریها، خود را هندو معرفی میکنند زیرا بر اساس قانون اساسی هند تنها هندوها، سیکها و بوداییها میتوانند از مزایای تبعیض مثبت دولتیِ طبقهمحور بهرهمند شوند. متأسفانه فشارهایی که باعث میشود برخی از مسیحیانِ نجس خود را هندو معرفی کنند، سنجش هویت دینی در پیمایشها و سرشماریها را دشوار میسازد.
ممکن است که رهبران گروههای دینی اقلیت برای ارائهی برآوردهای خوشبینانه از تعداد پیروان خود مشوّقهایی داشته باشند. برای مثال، هنری جِی. لیونز، رئیس پیشین مجمع ملی باپتیستهای آمریکا، برآوردهای مبالغهآمیزی از تعداد اعضای این گروه ارائه کرد تا معاملهای را برای بازاریابی یک کارت اعتباری انجام دهد. هر چند سرانجام تنها حدود 100 نفر از اعضا برای دریافت این کارت اعتباری اقدام کردند اما لیونز از این معامله سود برد. رهبران کلیسای ارتدوکسِ قبطی مصر ادعا میکنند که مسیحیان 15 درصد از جمعیت این کشور را تشکیل میدهند. رسانههای مصر این رقم را حدود 10 درصد میدانند. با وجود این، پیمایشهای بزرگِ جمعیتنگاری و سرشماریهای مصر نشان میدهد که تنها 5 درصد از جمعیت این کشور خود را مسیحی معرفی میکنند. هر چند ممکن است که شمار مسیحیان اندکی بیشتر باشد اما در بیش از یک قرن سرشماری در مصر، نسبت مسیحیان از 8 درصد به حدود 5 درصد از جمعیت کاهش یافته که این امر با کمتر بودن باروری مسیحیان در مقایسه با مسلمانان این کشور همخوانی دارد.
سالنامهی آماری کلیسای کاتولیک، شمار کاتولیکهای تعمیدیافته در همهی کشورها را منتشر میکند. با تحلیل دادههای مربوط به آلمان، فرانسه، ایتالیا و اسپانیا در فاصلهی سالهای 1975 و 2010 متوجه شدم که آلمان تنها کشوری است که تعداد کاتولیکهای تعمیدشدهاش کاهش یافته است. در این کشور، دولت فدرال از اعضای شاغل کلیسای کاتولیک و بعضی از دیگر گروههای دینی، "مالیات کلیسا" میگیرد تا به این گروهها کمک کند. کاتولیکها میتوانند با حضور در دادگاههای محلی به طور قانونی از عضویت در کلیسا کنارهگیری کنند. دادگاه این اطلاعات را به کلیسا میدهد. در سال 2012، مجمع اسقفهای کاتولیک در آلمان اعلام کرد که هر عضو کلیسا که مالیات کلیسا را نپردازد از شرکت در مراسم عشای ربانی، اعتراف کردن، انتصاب به مناصبِ کلیسایی، و پدرخواندگی محروم خواهد شد. افزون بر این، کلیسای کاتولیک در آلمان اطلاعات مربوط به اعضای مستعفی را از دولت میگیرد و آمار اعضایش را روزآمد میکند. این رقم به عنوان آمار "کاتولیکهای تعمیدیافته" در سالنامهی آماری کلیسای کاتولیک درج میشود. همچون آلمان، اتریش هم مالیات کلیسا میگیرد و شاید به همین علت است که در مقایسه با اتریشیهای جوانتر، اتریشیهایی که در سنین اصلی درآمدزایی به سر میبرند، بیشتر احتمال دارد که گزینهی بیدین را انتخاب کنند. برعکس، در اکثر کشورهای اروپائی، جوانان بیشتر از مسنترها احتمال دارد که خود را بیدین معرفی کنند.
5. ممکن است که هویت دینی ضعیف باشد.
در یکی از پیمایشهای مرکز پژوهش پیو در ژوئیهی 2012، 11 درصد از پاسخدهندگان در جواب به سؤال رایج پیو دربارهی هویت دینی گفتند که اکنون "دین خاصی" ندارند. پیو این نوع افراد را همراه با خداناباوران و ندانمانگاران در میان "بیدینها" جای میدهد. پیو از این افراد سؤال دیگری پرسید- "خود را مسیحی میدانید یا نه؟"- که حدود نیمی از آنها (48 درصد) پاسخ مثبت دادند. به عبارت دیگر، هر چند آنها ابتدا خود را مسیحی معرفی نکرده بودند اما وقتی با سؤال مستقیمی دربارهی هویت مسیحی روبرو شدند، گفتند مسیحیاند.
این نتیجه با یافتههای دیگر پژوهشها همخوانی دارد و نشان میدهد که مردم گاهی خود را بیدین و گاهی عضو یک گروه دینی معرفی میکنند. بسیاری از کسانی که خود را بیدین میخوانند در واقع احساس تعلق ضعیفی به یک سنت دینی دارند و بنابراین گاهی، اما نه همیشه، با آن سنت همذاتپنداری میکنند. تحقیقات به طور فزایندهای حاکی از آن است که هویت دینی ثابت نیست و در دوران حیات به تدریج تغییر میکند.
6. مقولههای مهم هویتی اغلب سنجیده نمیشوند.
معمولاً پیمایشها از سؤالات باز بهره نمیبرند زیرا ثبت و رمزگذاری پاسخهای این پرسشها وقت گیر است و هزینهی زیادی دارد. در نتیجه، پیمایشها هویتها و رفتارهایی غیر از مقولههای از قبل مشخص شده را نمیسنجند. چنین اطلاعاتی را تنها با مصاحبههای مشروح و مطالعات کیفی میتوان به دست آورد. به لطف چنین مصاحبههایی است که از "آئین شیلا"، یعنی دین پرستاری به نام شیلا جانسُن، آگاهی داریم. او میگوید: "من به خدا عقیده دارم. از نظر دینی متعصب نیستم. یادم نمیآید که آخرین بار چه زمانی به کلیسا رفتم. ایمانم به من خیلی کمک کرده است. دینم آئین شیلا است. این فقط عقیدهی پیش پا افتادهی خودم است". تحقیقات کیفی به ما نشان میدهند که هویتهای دینی چگونه با مرور زمان تغییر میکنند.
در بعضی از کشورها دولت گروههای دینی خاصی را به رسمیت نمیشناسد و بنابراین سرشماریها و پیمایشهای دولتی، عضویت در این گروهها را نمیسنجند. سرشماری دولتی در ویتنام، دین عامیانه[2] را که در این کشور رواج دارد، نمیسنجد. چین هم دین عامیانه را به رسمیت نمیشناسد و آن را در پیمایشها نمیسنجد. افزون بر این، در بسیاری از کشورهای آسیائی، مردم ممکن است که مناسک مذهبی یک دین خاص را انجام دهند اما در پیمایشها خود را پیرو آن دین معرفی نکنند.
پیمایشها اغلب هویت دینی التقاطی را نمیسنجند، در حالی که بسیاری از مردم نه تنها در آفریقا و آسیا بلکه در آمریکا به باورهای ادیانگوناگون عقیده دارند و مناسک چند دین را انجام میدهند. برای مثال، در آمریکا 22 درصد از مسیحیان به تناسخ عقیده دارند، 17 درصد از پروتستانها میگویند که روح دیدهاند، و 17 درصد از کاتولیکها با طالعبین مشورت کردهاند. در ژاپن، مردم اغلب در مراحل متفاوتی از عمر خود شعائر ادیان گوناگون را انجام میدهند. مراسم تولد مبتنی بر شعائر آئین شینتو است، مناسک ازدواج، مسیحی و آداب خاکسپاری، بودائی است. در سال 2013، سالنامهی آماری ژاپن مدعی شد که هر چند جمعیت ژاپن کمتر از 130 میلیون نفر است اما در سال 2009 تعداد پیروان ادیان گوناگون در این کشور از 200 میلیون نفر بیشتر بود زیرا بسیاری از مردم در آنِ واحد پیرو آئینهای شینتو و بودائیاند. به رغم چنین ادعاهایی، پیمایشهای اجتماعی در ژاپن، از جمله پیمایش اجتماعی عمومی ژاپن، معمولاً هویتهای دینی چندگانه را نمیسنجد و اکثر پاسخدهندگان ادعا میکنند که پیرو هیچ دینی نیستند.
7. ممکن است هویت دینی و رفتار دینی سازگار و هماهنگ نباشند.
از منظری روش شناختی، خوب است که هویت دینی را جدا از باورها و رفتارهای دینی بسنجیم تا بفهمیم که باورها و رفتارهای توأم با هویتی دینی چگونه به مرور زمان تغییر میکنند. از منظری واقعی، باید به یاد داشته باشیم که هویت، باور و رفتار اغلب با یکدیگر همخوانی ندارند. 16 درصد از آمریکائیهایی که میگویند یهودیاند، به خدا یا روحی فراگیر عقیده ندارند. 29 درصد از کاتولیکهای آمریکائی، از جمله 16 درصدی که حداقل هفتهای یک بار در مراسم عشای ربانی شرکت میکنند، به طالعبینی عقیده دارند. 21 درصد از کسانی که در سال 2007 در پیمایش نمای دینی آمریکا خود را خداناباور معرفی کردند، گفتند به خدا یا روحی فراگیر عقیده دارند؛ 6 درصد از این افراد به خدایی شخصی عقیده داشتند و 8 درصد از آنها از اعتقاد خود به خدا یا روحی فراگیر کاملاً مطمئن بودند. چون مرکز پژوهش پیو هویت دینی را مستقل از عقیده به خدا میسنجد، میتواند تغییر تدریجی در باورهای کسانی که خود را خداناباور میخوانند، دنبال کند. در سال 2012، نسبت کمتری یعنی 14 درصد از خداناباوران گفتند به خدا یا روحی کلی عقیده دارند.
تعلق نداشتن به گروهی دینی به معنای عدم فعالیت دینی نیست. برای مثال، 7 درصد از بزرگسالان بیدین در فرانسه و 27 درصد از بزرگسالان بیدین در آمریکا میگویند که حداقل سالی یک بار در مراسم دینی شرکت میکنند. در چین، 44 درصد از بزرگسالان بیدین میگویند که سال گذشته سر قبرِ کسی دعا خواندهاند. مردم گاهی همزمان عقایدی ظاهراً ناسازگار دارند. برای مثال، در پیمایشی که به سفارش رابرت ووتنو، جامعه شناس نامدار آمریکائی، انجام شد 57 درصد از مسیحیان کلیسارو موافق بودند که "مسیحیت بهترین راه فهم خداست" و این که "همهی ادیان به یک اندازه راههای خوبی برای شناخت خداوندند". به لطف مصاحبههای مفصّلی که برای کتابش انجام داد، ووتنو مطمئن شد که این ناسازگاری ظاهری نه حاصل پاسخی نیندیشیده بوده و نه منظور پاسخدهندگان از "همهی ادیان"، انواع گوناگون مسیحیت بوده است. ووتنو در توضیح این ناهمخوانی میگوید تنها معدودی از مسیحیان آمریکائی با استدلالهای الهیاتی آشنایی دارند اما اکثر آنها به این فکر کردهاند که چرا مسیحیاند، عقیده به خدا و مسیح چه معنایی دارد، چرا به کلیسا میروند، و چه طور میتوانند با خدا رابطهی شخصی برقرار کنند. آنها نمیتوانند پیامدهای منطقی این عقاید برای نظرشان دربارهی دیگر ادیان را نادیده بگیرند، به ویژه وقتی که شمار فزایندهای از همسایگان، همکاران، دوستان و خویشاوندانشان پیرو ادیان دیگریاند. خوشبختانه بسیاری از دانشمندان علوم اجتماعی میتوانند تحلیل پیمایشی را با مصاحبههای مشروحی تکمیل کنند که از تجربیات و روندهای فکریای که در پسِ پاسخ به سؤالات پیمایشها وجود دارد، پرده برمیدارد.
در بسیاری از کشورهای اروپائی، شکاف عمیقی میان هویت دینی و رفتار دینیِ منظم وجود دارد. در سالهای اخیر، سه چهارم اروپائیها گفتهاند هویت مسیحی دارند. اما درصد اروپائیهایی که در مراسم دینی شرکت میکنند بسیار کمتر است. تفاوت میان هویت، باور و رفتار دینی به بحثهای پرشوری دامن زده است. هر چند هویت، باور و رفتار برخی از مؤمنان با یکدیگر همخوانی دارد اما اغلب چنین نیست.
سخن آخر
در مطالعهی هویت دینی، باید به دقت به چگونگی مفهومسازی و سنجش هویت دینی توجه کرد. تشخیص پیچیدگی هویت دینی- برای مثال، التقاطی بودن و نوسانِ آن در بسیاری از موارد- ممکن است باعث شود پژوهشگران دریابند که تنها با یک سؤال نمیتوان به هویت دینی پاسخدهندگان پی برد. فرایندهای روان شناختی و عوامل محیطی میتوانند بر نحوهی توصیف هویت دینی پاسخدهندگان تأثیر بگذارند. مقایسهی نتایج پیمایشهای گوناگون میتواند تغییرات تدریجی را نشان دهد و بگوید چگونه تفاوت در شیوهی سنجش به نتایج متفاوتی میانجامد. خوب است که باورها و رفتارهای دینی را از هویت دینی متمایز سازیم و بدانیم که اینها ضرورتاً با یکدیگر سازگار نیستند.
[1] آنچه در ادامه میآید، ترجمهی "گزیدهها"یی از مقالهی زیر است:
Conrad Hackett. (2014). 'Seven Things to Consider when Measuring Religious Identity', Religion, Vol. 44, No.3: 396-413.
کُنراد هَکِت پژوهشگر جمعیتشناسی در مرکز پژوهشی پیو در واشنگتن دی سی در آمریکا است. از او گزارشهای پژوهشی گوناگونی، از جمله "آیندهی ادیان جهانی: برآوردهای رشد جمعیت، 2050-2010"، منتشر شده است.
[2] دین عامیانه (folk religion): باورها و رفتارهای دینی محلی، منطقهای یا قومی که با باورها و شعائر دین رسمی تفاوت دارد و معمولاً حاصل آمیزش دو یا چند فرهنگ است و ماهیتی التقاطی دارد. برای مثال، دین عامیانهی چینی با آئین دائو فرق دارد و مجموعهای از سنتهای دینی رایج در میان قوم هان است که پرستش خدایان طبیعت، خدایان شهرها، خدایان دودمانها و اجداد را در برمی گیرد. اسلام عامیانه هم اشاره دارد به باور به نظامهای جادویی سنّتی و مناسک خلسهآور، تکریم قدّیسین، تأکید بر زیارت قبور و استفاده از حرز و طلسم.