تاریخ انتشار: 
1400/07/12

دیوار، عنصری معمارانه یا نیرویی اجتماعی-سیاسی برای اخراج «دیگران»؟

پگاه بهروزی نوبر

نزدیک به یک‌ سال از طرح موضوع جنجال‌برانگیز «حصارکشی» محوطه‌ی تئاتر شهر تهران می‌گذرد؛ ساختمانی که در سال 1346 بر سر تلاقی دو محور اصلی شهر ــ خیابان‌های انقلاب و ولیعصر ــ توسط علی سردارافخمی طراحی و ساخته و در سال ۱۳۵۱ افتتاح شد. این نقطه از شهر که در مجاورت مکان‌های شاخصی مانند مرکز خرید خیابان ولیعصر، دانشگاه تهران، کتاب‌فروشی‌های خیابان انقلاب و تالار وحدت قرار دارد، بافت اجتماعی-فضاییِ ویژه‌ای را در آن محدوده خلق کرده است. قبل از احداث تئاتر شهر، در این مکان (تقاطع خیابان پهلوی) زمینی برای برگزاری سیرک‌ توسط گروه‌های مختلف اختصاص داده شده بود و کمی بعد به پاتوق روشنفکران تبدیل شد.[1] امروز چهارراه ولیعصر محل گذر روزانه‌ی شهروندان از طبقات مختلف اجتماعی-اقتصادی است که می‌توانند لحظاتی در هیاهوی مرکز شهر مکث و درنگ کنند. شماری از «دیگر» شهروندان هم برای امرار معاش روزانه در آن مستقر می‌شوند. اما حصارکشی چنین فضایی چه دلالت‌های ضمنی‌ای دارد؟ این روزها که شاهد فرم‌های خلاقانه و پیچیده‌تری از «دیوار» هستیم ــ که گویی در حال تفکیک و جداسازی پهنه‌های مختلف شهر و شهروندان است ــ باید نگاهی کنجکاوانه به حصارها و دیوارها در شهر و روستا بیندازیم تا دریابیم که طراحی و برنامه‌ریزی شهری چگونه در خدمت منافع گروه‌های صاحب‌امتیاز است و به گسست در فضای شهری و حذف گروه‌های کم‌برخوردار کمک می‌کند.

برای آنکه فهم عینی‌تری از «حصارکشی فضای عمومی» داشته باشیم، بیایید با رجوع به حافظه‌ی شهریِ خود نمونه‌های مشابه آن را مرور کنیم. جاده‌‌ی کرج-چالوس یکی از بارزترینِ این مثال‌ها است. در ابتدای قرن بیستم میلادی، پس از آنکه رضاشاه اقامتگاه سلطنتی تابستانی‌اش را در نوشهر بنا کرد[2] و بهدنبال آن محور مواصلاتی تهران-کرج-چالوس بهواسطه‌ی تونل کندوان در حوالی سال‌های ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۲ ایجاد شد، شهرهایی مانند چالوس و نوشهر به مراکز جذابی برای اقامتگاه‌های تابستانی و محله‌های بسته و انحصاری تبدیل شدند که دربرگیرنده‌ی ویلاهای مجلل بود.[3] هرچند توسعه‌ی چالوس از سال ۱۳۱۲ بهواسطه‌ی تأسیس کارخانه‌ی ابریشم‌بافی در این شهر آغاز شد اما از سال ۱۳۳۷ با انتقال این کارخانه به رشت، چالوس و روستاهای اطراف آن به یکی از جذاب‌ترین مناطق گردشگریِ حوزه‌ی خزر تبدیل شد.[4] در پی انقلاب 1357 و بهعلت محدودیت‌های ناشی از قوانین اسلامی، گردشگری در محدوده‌ی دریای خزر به میزان چشمگیری کاهش یافت اما از دهه‌ی 1370 به اینسو بهواسطه‌ی ساخت‌وسازهای سازمان‌های نیمه‌دولتی یا کارآفرینان متمول ــ مانند شرکت توسعه و عمران شمال ــ نهتنها فعالیت‌های اقتصادی بلکه بافت طبیعی و مصنوع در این منطقه نیز بهسرعت متحول شد. این تغییرات پیامدهای منفی چندجانبه‌ای داشت. نهتنها بستر طبیعیِ غنیِ خزر صدمات جبرانناپذیری دید بلکه «فرهنگی» پدید آمد که به آینده‌ی «پایدار» محیطزیست بی‌اعتنا بود[5] و به مصرف‌گرایی لجام‌گسیخته‌ی گردشگرانی که از تهران یا کرج به چالوس می‌رفتند، دامن زد. ترویج چنین فرهنگی بهواسطه‌ی محصورساختن حاشیه‌ی رودخانه‌ی کرج-چالوس و ساخت باغ-رستوران‌هایی انجام می‌شد که بهره‌مندی از زیبایی‌های طبیعیِ عمومی را فقط مختص به قشر ممتازی می‌دانست که توان «خرید» داشت. روند حصارکشی در دهه‌های گذشته حاشیه‌ی رودخانه‌ی کرج را از دسترس عموم خارج کرد و آن را به تفرجگاه‌های خصوصی شهروندان متمول و گردشگران مرفه تبدیل کرد.

بهاختصار می‌توان گفت که برنامه‌ریزی‌های کلانِ منطقه‌ای ــ مانند تبدیل چالوس به قطب گردشگری ــ دست در دست بازار، فضا و منابع طبیعی عمومی و مشاع ــ مانند حاشیه‌ی رودخانه و مناطق بکر و زیبای طبیعی ــ را می‌بلعد، محصور و خصوصی‌سازی می‌کند و آن را در اختیار گروه‌های ممتاز اقتصادی-اجتماعی قرار می‌دهد. روند حذف «دیگران» و برنتابیدن شهروندان کم‌درآمدی که خواهان بهره‌مندی از منابعِ عمومی‌اند، محدود به فضاهای گردشگری نیست و امروزه می‌بینیم که محصورسازی پهنه‌های فرهنگیِ عمومی شهرها برای سرندکردن شهروندان به کار می‌رود. در 14 مهر 1399، خبرگزاری ایسنا گزارش داد که نصرالله آبادیان، شهردار منطقه‌ی ۱۱ تهران، تأکید کرده است که «پیشخوان تئاتر شهر باید عاری از هرگونه اغتشاش و آسیبی باشد تا هنرمندان و تماشاگران فهیم تئاتر با خاطری آسوده در این حوزه فعالیت کنند». ایسنا «حضور جوانان بزهکار و موادفروش» و «کسانی که از ناهنجاری‌های اجتماعی رنج می‌برند» در پیرامون ساختمان تئاتر شهر را اسباب زحمت و آزردگی خاطر هنرمندان معرفی می‌کند و راه‌حل را اجرای ایده‌ای می‌داند که به حذف آنها از محدوده‌ی دید هنرمندان و از «پهنه‌ی فرهنگی» شهر می‌انجامد. بنا به این گزارش، شهرداری منطقه‌ی ۱۱ تهران و مدیریت مجموعه‌ی تئاتر شهر با تعریف پروژه‌ی «پهنه‌ی فرهنگی-هنری رودکی» و اجرای فاز اول و دوم آن امید به «بهبود» و «بازپیرایی» این مجموعه و شرایط پیرامونی آن دارند.

 روند حصارکشی در دهه‌های گذشته حاشیه‌ی رودخانه‌ی کرج را از دسترس عموم خارج کرد و آن را به تفرجگاه‌های خصوصی شهروندان متمول و گردشگران مرفه تبدیل کرد.

به گزارش اسکان‌نیوز، پیشنهاد حصارکشی مجموعهی تئاتر شهر چند سالی است که طرح شده اما از ابتدای پاییز ۱۳۹۹ دوباره مورد توجه قرار گرفته است. بنا بر این گزارش، نتیجه‌ی نشستی بین شهردار منطقه‌ی ۱۱، مدیرکل هنرهای نمایشی و مدیر جدید تئاتر شهر، ایدهی حصارکشی بود که در پاسخ به معضلات این مجموعهی فرهنگی و آسیبهای واردشده بر ساختمان تئاترشهر طرح شد. در این گزارش آمده است که قادر آشنا، مدیرکل هنرهای نمایشی، در ۲۷ بهمن ماه ۱۳۹۹ بهصراحت از حصارکشی سخن می‌گوید و آن را امری بدیهی میپندارد و «شهرداری منطقه»، «سازمان زیباسازی شهرداری» و «میراث فرهنگی» را از جمله همکاران موافق با این طرح معرفی میکند. به‌رغم این ادعا، رئیس مجموعهی تئاتر شهر، ابراهیم گلهدارزاده، در اسفند ۱۳۹۹ در مصاحبهای با اسکاننیوز ضمن تکذیب ایدهی حصارکشی این مجموعهی فرهنگی توضیح داد که ممنوعیتی برای ورود افراد عادی به این مجموعه اعمال نخواهد شد و منظور از حصارکشی، تعیین حریم این مجموعه است. این اظهارات ضدونقیض نشان می‌دهد که در اکثر موارد تصمیمگیران و قانونگذاران شرایط را مطابق با منافع شخصی و طبقاتی خود طراحی و ایجاد میکنند. همانطور که کارل پولانی (Karl Polanyi) در کتاب دگرگونی بزرگ توضیح میدهد، در حصارکشی زمین در قرون وسطی نیز قانونگذاران و زمینداران برای حفاظت از منافع شخصی خود، تأثیر قانونگذاری بر ایجاد شرایط نابرابر را انکار میکردند و درعینحال، شرایط و بستر را به نفع خود شکل می‌دادند.[6] با توجه به اینکه خصوصیسازی زمین، به شکل‌های مختلفی صورت میگیرد و میتوان آن را دارای ماهیتی فرایندی دانست، طرحهایی مثل حصارکشی تئاتر شهر را میتوان حرکت بهسوی خصوصیسازی اراضی عمومی تعبیر کرد که از طریق ابزارهای قانونی و طی مراحل متعددی ــ در راستای منافع قانونگذاران و گروههای صاحب قدرت و امتیاز ــ انجام می‌شود.

پیامدها و دلالت‌های ضمنی حصارکشی و خصوصی‌سازی فضاهای عمومی را باید با نگاهی انتقادی بررسی کرد. خصوصی‌سازی دارایی‌های عمومی، خصوصی‌سازی مدیریت و حکمرانی شهری، فردگرایی، و دیگرهراسی که خود از ارزش‌های سیاست‌گذاری‌های نئولیبرالی است بهواسطه‌ی پروژه‌های حصارکشی تشدید می‌شود و به بهای افزایش امنیت گروه‌های برخوردار و صاحب‌امتیاز از دسترسی عموم به پهنه‌های مشخصی از شهر جلوگیری می‌کند. البته این رویکرد مختص به کاربری‌های گردشگری و فرهنگی نیست و کوچه‌ها و خیابان‌ها، محلات مسکونی و مسیرهای مواصلاتی هم محصور و خصوصی‌سازی می‌شوند. از دهه‌ی ۱۹۸۰ میلادی به اینسو در بسیاری از نقاط جهان شاهد شکل‌گیری محله‌های بسته و انحصاری بوده‌ایم، که معلول سیاست‌گذاری‌های نئولیبرالی است. در ایران نیز طی دهه‌های گذشته شاهد شکل‌گیری این محلات در شهرهای مختلف بوده‌ایم ــ از جمله باستی‌هیلز در تهران، خزرشهر در مازندران، شهرک دهکده‌ی فردیس، و خانه‌های چوبی در شاهین‌شهر در استان اصفهان. محله‌ی بسته یا دروازه‌دار پهنه‌ای از شهر است که به ساخت‌وساز و «توسعه‌»ی خانه‌های مسکونیِ حفاظتشده و محصور اختصاص دارد و با تعبیه‌ی ایستگاه‌های نگهبانی در ورودیِ شهرک، حضور و دسترسی عموم شهروندان را محدود می‌کند. این محلات از حیث مساحت متنوع‌اند و بسیاری از آنها دارای امکانات تفریحی-ورزشیِ چشمگیری مانند زمین‌های تنیس، سالن‌های بدن‌سازی، استخرهای شنا، دریاچه و طبیعت بکرِ چشم‌نواز هستند. به نظر گروهی از پژوهشگران، شکل‌گیری محلات دروازه‌دار پاسخی به ناکارآمدی حکمرانیِ شهری در تأمین خدمات عمومی است اما بعضی دیگر عقیده دارند که حذف فضاهای عمومی، دگرهراسی و ایجاد «شهرِ دیوارها» از جمله پیامدهای این شهرک‌های تفکیک‌شده است.[7]

کالدیرا (T. P. Caldeira) در کتاب شهرِ دیوارها[8] توضیح می‌دهد که چطور تبدیل سائوپائولو به فضاهای تفکیک‌شده تعامل طبقات اجتماعی-اقتصادی مختلف را مختل کرده و به نابرابری‌های اجتماعی-اقتصادی دامن زده است. او می‌گوید که حتی محل عبور کارگران در مجتمع‌های دروازه‌دار آپارتمانی هیچ ارتباطی با ورودی‌ و راهروی ساکنان ندارد و این جداسازی هم ناشی از ترس از فقرا بوده و هم آن را بازتولید می‌کند. از جمله ویژگی‌های این محلات می‌توان به فضای اجتماعی همگن برای طبقات ثروتمند و میانی جامعه، و ایجاد فضای فیزیکی مجزا اشاره کرد. در بیشتر موارد، «ترس از جرم و خشونت» عامل اصلی گرایش شهروندان به زندگی در محلات دروازه‌دار است. آنها می‌خواهند امنیت ازدسترفته در شهر را، هم از طریق طراحی فیزیکی شهرک‌ها و هم از طریق زندگی در کنار افراد همفکر احیا کنند.[9] سرانجام باید گفت که محلات دروازه‌دار و به‌طورکلی، حصارکشی در سکونتگاه‌ها، هم پیکر شهر را تفکیک می‌کند و هم نقش مؤثری در تشدید گسست‌های اجتماعی دارد.

«دیوار»ها نه ‌تنها در کالبد بلکه در بافت اجتماعی-اقتصادی شهرها و در شکل‌گیری هویت فردی و جمعی شهروندان نقش سرنوشت‌سازی دارند. پیشروی آنها در عرصههای عمومی و مشاع شهر به خصوصیسازی فضاهای اشتراکی و حذف «دیگران»، و اختصاص اتاقنشیمن شهر به اقشار ممتاز اجتماعی-اقتصادی میانجامد.

حصارکشی و خصوصی‌سازی محدود به نوع خاصی از کاربری ــ فرهنگی، گردشگری یا مسکونی ــ نیست و دروازهدارشدن پهنههای مختلف شهرها به روندی روزافزون بدل شده است. نباید از یاد برد که در فضاهای عمومی فرهنگی مانند تئاتر شهر است که اقشار کم‌درآمد و فرودستی که از استطاعت مالی خرید کالاهای فرهنگی محروم‌اند، فرصت مواجهه با آثار هنری و نمایش‌های خیابانیِ حرفه‌ای را دارند. در نتیجه، خصوصی‌سازی و حصارکشی مجموعه‌‌های فرهنگی‌ ــ بهمنظور تأمین امنیت و رفاه گروه‌های برخوردار و طبقات ممتاز جامعه ــ بیش از پیش از رشد و بالندگیِ اقشار کم‌درآمد و بهحاشیه‌راندهشده جلوگیری می‌کند و به حذف و تضعیف گروه‌های آسیب‌پذیر می‌انجامد. فقدان فضای تعامل و گفت‌وگو و انسداد فضاهای فرهنگی موجود شبیه به ازبینرفتن فضای نشیمن خانه/شهر است؛ فضایی که افراد میتوانند در آن تعامل کنند، از هم بیاموزند و به فهمی فراتر از ادراکات شخصی خود دست یابند. شهروندان فارغ از طبقهی اجتماعی-اقتصادیشان حق بهرهمندی از فضاهای مشاع با کاربریهای متنوع را دارند و این امر به تقویت رواداری و شکلگیری نوعی خرد و فهم جمعی میانجامد. حصارکشی مجموعهی تئاترشهر نه‌تنها پاسخ مناسبی به آسیبهای واردشده به ساختمان تئاترشهر نیست بلکه این جداسازی و تفکیک طبقاتی-اجتماعی به حس عدم‌تعلق به شهر و راندهشدگی در اقشار کمدرآمد و بهحاشیهراندهشده دامن میزند و در نتیجه بیش از پیش شاهد اعتراضات گوناگون آنها به وضع موجود خواهیم بود.


[1] Mahdavinejad, M., & Bahtooei, R. 2012. Emergence of Conceptualism in Contemporary Iranian Architecture. Journal of Advanced Social Research, Vol., 2 (8), p. 373.

[2] Riazi, Borhan 2000. “Botanical Gardens”, Encyclopedia Iranica, X/3, 15 December, pp. 308–310. available at www.iranicaonline.org/articles/garden-iv, accessed 2 July 2017.

[3] Borjian, Habib 2013. “Nowshahr”, Encyclopedia Iranica, 17 October. available at www.iranicaonline.org/articles/nowsahr, accessed 28 October 2016.

[4] Hourcade, Bernard 1990. “Chalus”, Encyclopedia Iranica IV, Fasc. 7, pp. 720–722. available at www.iranicaonline.org/articles/calus, accessed May 2018.

[5] Karimi, P. 2019. Tourism and Urbanism in Iran: Top-down and ad hoc developments in the Caspian region. In Routledge Handbook on Middle East Cities. (Routledge), pp. 177-195.

[6] Polanyi, K., & MacIver, R. M. 1944. The great transformation. (Boston: Beacon press), pp. 40-41.

[7] Huang, Y., & Low, S. M. 2008. Is gating always exclusionary? A comparative analysis of gated communities in American and Chinese cities. Urban China in transition. pp. 184-185.

[8] Caldeira, T. P. 2020. City of walls. (University of California Press).

[9] Caldeira, T. P., & Holston, J. 1999. Democracy and violence in Brazil. Comparative studies in society and history, Vol. 41 (4), pp. 691-729.