تاریخ انتشار: 
1400/12/16

آیا میدان‌ها دارند ناپدید می‌شوند؟

پگاه بهروزی نوبر

به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان در آبان ۱۴۰۰، سازمان عمرانی مناطق شهرداری تهران به‌منظور بازآفرینی هویت تاریخی میدان توپخانه[1] (امام‌ خمینی کنونی)، سرگرم اجرای پروژه‌ی خانه‌ی شهر یا بلدیه‌ی قدیم در ضلع شمالی این میدان است. ظاهراً هدف از این پروژه «بازیابی شخصیت تاریخی میدان» است زیرا توپخانه «از دهه‌ی ۱۳۴۰، بارها مورد تغییر و تخریب قرار گرفته است». اما این میدان و سایر میادین در ایران چه هویت تاریخی‌ای داشته‌اند که امروز از آن بی‌بهره‌اند؟ آیا پروژه‌هایی از این دست به بازآفرینی هویت تاریخی چنین فضاهایی می‌انجامند؟ آیا می‌توان ادعا کرد که در دهه‌های گذشته شاهد روند حذف و ناپدیدشدن «میدان‌» در ایران بوده‌ایم؟ چه شواهدی در تأیید این ادعا وجود دارد؟ نقش میدان ــ به‌عنوان فضایی عمومی ــ در سکونتگاه‌های ما در تاریخ چه بوده و چه تحولاتی را از سر گذرانده است؟ چه نیروهایی در تغییر و تبدیل هویت آن نقش داشته‌اند؟ آیا میدان فقط عنصری فیزیکی‌ در شهرهاست یا اینکه در شکل‌گیری پیوندها بین شهروندان و گروه‌های مختلف اهمیتی اجتماعی هم دارد؟ در این مقاله به‌اختصار به تاریخچه‌ی میدان‌ در ایران می‌پردازیم تا تصویری کلی از اهمیت تاریخی این فضا را ترسیم کنیم. سپس بر اساس آرای بوکچین (Murray Bookchin)، نظریه‌پرداز اجتماعی آمریکایی، تغییراتی را که در شهرهای معاصر رخ می‌دهد بررسی می‌کنیم و در ادامه با اشاره به نمونه‌هایی از تحولات میدان‌‌ها در ایران دلالت‌های ضمنی این تغییرات را برمی‌شماریم.

تا پیش از عصر مدرن، میدان نقشی حیاتی در «تقویت بُعد اجتماعی شهر» داشت. میدان‌ها به‌طور عام نه‌فقط شکل‌دهنده‌ی مرکز شهر بلکه محور کنش‌های تجاری، سیاسی، مذهبی و اجتماعی بودند. با گسترش روابط تجاری و شیوه‌های دادوستد، میدان‌-بازارها هم شکل گرفتند. برای مثال، آگورای اسمیرنای ازمیر که جزو شناخته‌شده‌ترین آگوراهای بازمانده‌ است، فضایی عمومی برای فعالیت‌های تجاری، سیاسی، قضائی و آیینی شهر بود و بعدها پس از بازسازی توسط رومی‌ها معابد، قربانگاه‌ و مجسمه‌ی خدایان و مقامات سیاسی نیز برای حضور عموم به آن اضافه شد.[2] ریچارد سنت (Richard Sennett)، جامعه‌شناس شهری آمریکایی، میدان را نوعی فضای آموزش‌وپرورش می‌داند که در آن شهروند مکالمه را فرا می‌گیرد و هویت شهریِ او به‌واسطه‌ی حضور در فعالیت‌های جمعی در چنین محیطی شکل می‌گیرد و قوام می‌یابد.[3] در ایران نیز به‌طور سنتی، اهمیت میدان‌ها را می‌توان در عملکردهای چندگانه‌شان ــ از تجمع‌ها در رویدادهای عمومی تا بازارهای روزانه ــ مشاهده کرد؛[4] عملکردهای متفاوتی که نه‌تنها همیشه همسو نبوده‌اند بلکه رابطه‌ای دیالکتیکی نیز با هم داشته‌اند که از آن جمله می‌توان به نمایش قدرت حاکمان و پادشاهان در میدان و در عین حال حضور توده‌های معترض و انقلابی و بیان اعتراضات سیاسی در همان فضا اشاره کرد. میدانِ بهارستان در مقابل ساختمان مجلس ملی نمونه‌ی خوبی از این رابطه‌ی دیالکتیکی است.[5]

شاید شناخته‌‌شده‌ترین نوع میدان در جهان ــ به‌ویژه در غرب ــ آگورا باشد. در یونان باستان، آگورا به‌عنوان اسم عام به‌معنای «مکان تجمع و گردهمایی» بوده و بعدها به‌منظور اشاره به «بازار و محل خریدوفروش» نیز به کار ‌رفته است. امروزه در انگلیسی این واژه به مراکز تجاری و مدنی‌ در یونان باستان اطلاق می‌شود. معادلِ لاتینِ آگورا، «فوروم» است که میدان وسیعی برای عموم بود و بعدها ساختمان‌های اداری و مذهبی در پیرامون یا روی آن شکل گرفت. آگورای آتنی تا سلطه‌ی امپراتوری روم به‌مثابه‌ی مرکز دینی، عمومی، مدنی و جغرافیایی شهر بود که به‌تدریج و طی قرون، ساختمان‌ها و مجسمه‌های یادمانی‌اش بر طبق نیازهای زمان شکل می‌گرفت؛ به‌طوری که در حوالی سال‌های ۶۰۰ تا ۴۰۰ پیش از میلاد پیرامون آن آکنده از ساختمان‌های بزرگ مدنی و عمومی بود.[6] از قرون‌وسطا و بعد از تخریب شهر به‌واسطه‌ی هرولین‌ها (در ۲۶۷م) و ویزیگوت‌ها (در ۳۹۵م) و همچنین به‌واسطه‌ی تغییر ساختارهای سیاسی و اجتماعی-اقتصادی، ساختمان‌های آگورا به‌مرور تخریب شد.[7] میادین قرون‌وسطای اسپانیا نیز در مجاورت مدارس مذهبی، صومعه‌ها، مراکز درمانی و کلیسای مرکزی ساخته می‌شد. این میدان‌ها نه‌تنها محل نمایش قدرت روزافزون کلیسا بلکه محل اجرای احکام مجرمین بود و شهروندان در بالکن‌های پیرامونی‌شان به تماشای آن می‌نشستند.[8] رابطه‌ی بین اماکن مذهبی و میدان‌ها قابل‌تأمل است. بنا به تعریف مامفورد،[9] آمدوشد شهروندان به کلیساها امکان دادوستد، برپایی مراسم عمومی و مسابقات بزرگ در پیرامونش را فراهم می‌کرد. به‌بیان مامفورد، میدان به‌مثابه‌ی نمایشگاه شهر بود و در عصر باستان نقشی محوری‌ در شاکله‌ی حیات اجتماعی در سکونتگاه‌ها داشت، امری که آن را می‌توان در طرد[10] یا پذیرش شهروندان، تصمیم‌گیری‌ها و قضاوت‌های جمعی، فعالیت‌های تجاری و اجرای مناسک مذهبی مشاهده کرد.

اما تاریخچه‌ی میدان در ایران به چه دوره‌ای بازمی‌گردد؟ و چه فعالیت‌هایی در میدان‌های ایرانی انجام می‌شد؟ درباره‌ی وجه تسمیه‌ی واژه‌ی «میدان» منبع موثقی در دست نیست. در یکی از مقالات مجله‌ی منظر[11] آمده است که میدان به محل نگاهداری «می» و شراب ــ متأثر از آیین مهر ــ اطلاق می‌شده که برای استفاده‌ی عموم در نقطه‌ای از شهر جای می‌گرفت. نویسنده‌ی مقاله ادعا می‌کند که سنگاب‌های تعبیه‌شده در ورودیِ مساجد تاریخی ایران ــ با کاربری آبخوری ــ نیز شکلی تغییریافته از این سنت بوده است. همچنین در شاهنامه‌ی فردوسی نیز به‌کرات از واژه‌ی «میدان» جهت اشاره به فضایی باز، مرکزی و عمومی استفاده شده است. برای مثال، می‌توان به ابیات زیر از فردوسی اشاره کرد:

درختی گشن بد به میدان شاه     گذشته برو سال بسیار و ماه

به شادی برآمد ز درگاه کوس     بیاراست میدان چو چشم خروس

می آورد و رامشگران را بخواند     به خواهندگان بر درم برفشاند

بیاراست جشنی که خورشید و ماه     نظاره شدند اندر آن بزمگاه

درباره‌ی میدان‌های پیش از اسلام در ایران اطلاع دقیق و مبسوطی در دست نیست. محمدحسن ابراهیمی در مقاله‌ای با عنوان «میدان؛ فضاهای تعریف‌نشده‌ی شهرهای ایرانی» (1388) می‌نویسد که میدان کهن ایرانی در دولت‌‌شهرهای کهن بین‌النهرین و جنوب ایران، در پیوند با محل دادوستد و بناهای مذهبی یا حکومتی بوده‌اند. در اطراف زیگورات‌ها فضایی باز وجود داشته که محل تعامل صاحبان قدرت و شهروندان عادی بوده که می‌توان چنین فضایی را «میدان» نامید. در معبد چغازنبیل نیز در پیرامونِ حصار مربع‌شکلی که زیگورات در آن جای گرفته بود، فضایی باز برای گردهمایی فراهم شده بود که در آن‌ دادوستد رایج بود، با اماکن مذهبی مرتبط بود و اقتدار حاکمان نیز از طریق معماری معابد و قصرها به نمایش گذاشته می‌شد که خودْ نوعی حضور سیاسی در میدان است.[12]

حسین سلطان‌زاده که در کتاب فضاهای شهری در بافت‌های تاریخی ایران (1370) به تحلیل میادین سنتی ایران پرداخته است، وجه اشتراک میدان‌های ایرانی را استقرار نهادهایی مانند کاخ و مقر حکومت، معابد و مساجد، و بازار در پیرامون میدان می‌داند. بر بدنه‌ی میدان امیرچخماق در یزد (مربوط به دوره‌ی تیموریان) بازار و مسجد و آب‌انبار وجود داشت؛ همچنین حول میدان گنجعلی‌خان در کرمان (در زمان صفویان)، دارالحکومه، بازار، حمام، آب‌انبار و ضراب‌خانه مستقر بود.[13] میدان نقش جهان[14] نیز با الگوی خانه‌های حیاط‌-مرکزی‌‌دار توسط بازار و کاخ‌های سلطنتی، باغ‌ها، مساجد و با فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی احاطه شده بود. میدان صاحب‌آباد تبریز (در دوره‌ی ایلخانان مغول، ۱۲۵۳ تا ۱۳۴۹م) میدانی حکومتی-‌اداری به شمار می‌رفت و درون مجموعه‌ای شامل مسجد، عمارت، بازارچه‌ی دست‌فروشان و محل اجتماع مردم و برگزاری مسابقات و تفرجگاه مستقر بود.[15] این میدان به‌عنوان جلوخان باغ صاحب‌آباد ساخته شده بود [16]و حسن پادشاه آن را برای سان دیدن از لشکریان خود به کار می‌گرفت. از دیگر ویژگی‌های مشترکِ میادین سنتی ایرانی می‌توان به وجود عناصری از باغ ایرانی در برخی میدان‌ها اشاره کرد. برای مثال، در میدان نقش جهان که گویی باغی عمومی است، به لطف ردیف منظم درختان و حوض آب در مرکز میدان، فضایی برای آرمیدن عموم مردم فراهم شده است. یا میدان سعادت که با درختان و جوی آب و گیاهان تزیین شده بود و گویی عناصر باغ سلطنتی که فضایی خصوصی بوده در این میدان، که فضایی عمومی است، دیده می‌شده است.[17]

میادین سنتی ایرانی، نماینده‌ی باورهای ایدئولوژیکِ زمان خود و نمادی از چگونگی روابط قدرت پادشاهان در جامعه بوده است. برای مثال، میدان نقش جهان خودْ بازنماییِ ارتباط پویایی است که بین کاخ سلطنتی (دولت)، شهر و جامعه (مردم) وجود دارد. مراسم آتش‌بازی و چراغانی که شاه‌عباس در نقش جهان ترتیب می‌داد و به‌دستور او مردم برای تماشا در میدان، گرد هم می‌آمدند و مهمانان خارجی در ایوان عالی‌قاپو به تماشا می‌نشستند، همگی نمونه‌هایی از نمایش اقتدار حاکمان در میدان‌ بود. غنائم جنگی نیز در میدان نقش جهان و سایر میادین محلی در دوره‌ی صفوی نیز به نمایش گذاشته می‌شد. میدان سعادت[18] در قزوین نیز محل حضور شاه و دیدار او با مردم بوده است زیرا امکان دیدن شاه بیشتر از این میدان میسر بود تا درب شاهی و به همین دلیل قبل از ورود شاه، مردم در این فضا با هم به گفت‌وگو می‌پرداختند و سواران نیز وسط میدان را خالی نگاه می‌داشتند. همچنین چوگان‌بازی و قپق‌اندازی نیز در میدان‌هایی نظیر میدان صاحب‌آباد تبریز و میدان سعادت قزوین مرسوم بوده است. برخی علت بزرگیِ میدان سعادت قزوین را ضوابط بازی چوگان می‌دانند.

پس از مرور اجمالی ویژگی‌های میادین کهن و سنتی ایرانی، این سؤال طرح می‌شود که میدان‌ در عصر معاصر چه ویژگی‌هایی دارد و آیا همچنان نقش سابق خود را به‌مثابه‌ی محور فعالیت‌های شهروندان در شهرها حفظ کرده‌ است؟ میدان‌ها نمادی از چگونگیِ شهری‌شدنِ انسان‌ها در هر دوره‌ای هستند؛ به این معنا که اولویت‌ها، نیازها و خواسته‌های اجتماعات را بازتاب می‌دهند. با توجه به این امر، میدان‌ در شهرهای امروز چه ویژگی‌هایی از شهری‌شدنِ معاصر را نمایان می‌کند؟

به نظر نویسنده‌ی این سطور، نه‌تنها ماهیت «میدان» به فلکه‌بودن تقلیل پیدا کرده بلکه در حال «ناپدیدشدن‌» است. به‌عبارت دیگر، شهری‌شدن معاصر اگر نتیجه‌ی تصادم سرمایه‌داری، مدرنیزاسیون و جهانی‌شدن باشد، می‌توان ردپای این ابرنیروها را در حذف میدان از تن شهر مشاهده کرد. بنابراین، با توجه به آرای بوکچین می‌کوشیم ویژگی‌های شهرنشینی و شهروندی معاصر را بشناسیم تا تغییرات رخ‌داده در میدان‌های معاصر را بفهمیم.

بوکچین در کتاب شهری‌شدن بر ضدشهرها توضیح می‌دهد که فرایند «شهری‌شدن» ساختار اجتماعی و طبیعی شهر و روستا و هویت آنها را دگرگون کرده است. او ویژگی مشترک شهرهای پیشامدرن را در امتزاج ویژگی‌های اخلاقی-‌روحانی (غیرجسمانی) شهروندان با محیط طبیعی خود می‌داند. شهرهای پیشامدرن به‌مثابه‌ی انجمن‌های اخلاقی‌ با دغدغه‌های عمومی (Public)، در پی خلق فضاهایی شهری‌ برای «زندگی خوب» بودند. به ‌بیانی دیگر، بوکچین معتقد است که «شهر» به‌طور تاریخی بستری برای تبلور «فرهنگ» بوده و فضاهای شهری نیز به شهروندان برای تحقق‌بخشیدن به این هدف کمک می‌کردند اما در دهه‌های اخیر، فرایند شهری‌شدن اولویت‌ تاریخی شهرها را تغییر داده و سودآوریِ اقتصادی و منفعت شخصی به فرهنگِ غالب در شهرها شکل داده؛ همان فرهنگی که امروزه معرف عناصر «زندگی خوب» است. در نتیجه، امروز شهرها مولد فضایی در راستای تحقق سودآوری اقتصادی هستند. به‌عبارت دیگر، شهر در دوران معاصر نه محصول تعهدات اخلاقی بلکه زاییده‌ی اشتهای پُرتَب‌وتاب محرک‌های مادی است که فرهنگ معاصر را نیز به‌شدت متأثر ساخته است.[19]

بوکچین می‌گوید همین فرایند «شهری‌شدن» است که شهروند را به «مالیات‌دهنده‌»‌ی صرف تقلیل می‌دهد. در دیدگاه لیبرال معاصر، شهروند انسانی است که کمترین کنش را داشته باشد، شبیه به مفهوم سنتی لیبرال از دولت ایدئال؛ دولتی که به حداقلی از حکمرانی بسنده کند. به ‌بیان دیگر، «شهروند خوب» کسی است که از قوانین تبعیت می‌کند، مالیات‌ها را می‌پردازد، به نامزدهای ازپیش‌تعیین‌شده رأی می‌دهد و «حواسش به کار خودش است». چنین مفهومی از شهروند مملو از نتایج خطرناکِ روان‌شناختی و سیاسی است. محیط شهریِ معاصر (کوی و برزن و محله‌ها و میدان‌ها و فضاهای عمومی و پارک‌ها و غیره) نیز به‌طور کامل منطبق با همین تعریف از شهروند، به‌گونه‌ای طراحی می‌شوند که به‌هیچ‌وجه مالیات‌دهندگان را تشویق به درگیرشدن با فعالیت‌های عمومی شهری نمی‌کند. این سطح از انفعال را می‌توان در نحوه‌ی ارزیابی سکونتگاه‌ها[20] نیز مشاهده کرد که به معیارهای کمّیِ خدمات شهرداری/شهری[21] تقلیل یافته است، معیارهایی که از لحاظ اخلاقی خنثی هستند.[22]

متأثر از همین روند غالبِ شهری‌شدن، در عملکرد و معنا و ظاهر میدان، به‌عنوان یکی از شاخص‌ترین فضاهای عمومی شهری، تغییرات بسیاری رخ دادهاست. در نتیجه، میدان‌ در حال افول است و نه‌تنها اولویت و اهمیت تاریخی‌اش را از دست داده بلکه ابرنیروهایی مانند مدرنیزاسیون و سرمایه‌داری به تهی‌ساختن تنِ شهر از ردپای میدان همت گمارده‌اند.

می‌توان طیفی از این روندِ رو به اضمحلال را متصور شد. از سویی با میدان‌-‌پارک‌ها مواجه‌ایم که شاید بتوان ادعا کرد که نزدیک‌ترین عملکرد به‌معنای سابق میدان‌ را دارند و امکان تعامل بین شهروندان و تجمع‌ها در فضایی عمومی را فراهم می‌کنند. چنین میدان‌هایی نه‌تنها در رویدادهای خاص اجتماعی-‌سیاسی مورد توجه شهروندان قرار می‌گیرند بلکه اغلب فضایی امن برای حضور اکثر شهروندان در ساعات مختلف شبانه‌روز را فراهم می‌کنند. برخی میدان‌ها ــ غالباً در مقیاس محله‌ای‌ ــ چنین عملکردی دارند، که از میان آنها می‌توان به میدان‌های نارمک در تهران و میدان اسبی در عظیمیه‌ی کرج اشاره کرد. البته پارک‌ها و بوستان‌های شهری نیز روند خصوصی‌سازی‌ را طی می‌کنند و در نتیجه، میدان-‌پارک‌ها نیز از این آسیب در امان نیستند.

پس از میدان-‌پارک‌ها با میدان‌های یادمانی مواجه‌ایم. آنها فضاهایی از شهر هستند که نمادهایی را درون خود جای داده‌اند و به نمایش می‌گذارند. شاید میدان آزادی (شهیاد) شهیرترین نمونه در ایران باشد که در ابتدا «یادمانی برای 2500 سال شاهنشاهی ایران» بود اما به‌سرعت به نماد «ایران مدرن» تبدیل شد. تجربه‌ی ما تأیید می‌کند که بخش عمده‌ای از مواجهه‌ی شهروندان با این فضای شهری، در قالب سرنشین یا راننده‌ی خودرویی بوده که از پیرامون میدان گذشته است. این بدین معناست که میدان آزادی بیش از هرچیز، به فلکه‌ای تبدیل شده تا از سویی زنجیره‌ی بی‌انتهای خودروها را به جهات مختلف شهر هدایت کند و از سوی دیگر پایانه‌های مسافربری ــ برون‌شهری، درون‌شهری، اتوبوس‌های بی‌آرتی و ایستگاه مترو ــ را در خود جای بدهد. به‌نوعی، آنچه بیش از هرچیز در پیرامون میدان آزادی می‌بینیم، سیالیت است. ما با سیلی از مسافران و عابرانِ عجول و کلافه‌ای در پیرامونِ میدان آزادی مواجه‌ایم که اکثرشان برای تعامل منتهی به خلق فرهنگ یا تحکیم پیوندهای اجتماعی در فضای میدان فرصت ندارند. به‌بیانی دقیق‌تر، این میدانِ مدرن است که شهروندان را به خود فرانمی‌خواند و تنها در نقش فلکه‌ و یادمانی شهری، به‌ قول لوکور بوزیه، به «دستگاهی برای گردش» تبدیل شده است و معابر را به شبکه‌ی گسترده‌ی حمل‌ونقل و ارتباطات وصل کند. برخلاف میدان‌های سنتی که همچون فضاهای باز قرون‌وسطایی گستره‌ی وسیعی از فعالیت‌های عمومی را پوشش می‌دادند، میدان‌های مدرن مکان‌های ایستایی هستند که به نمادها اختصاص یافته‌اند و نه به فعالیت‌ها. آنها به تقاطع‌های ترافیکی یا پارکینگ‌های کسالت‌آور تبدیل شده‌اند.[23]

 شهر در دوران معاصر نه محصول تعهدات اخلاقی بلکه زاییده‌ی اشتهای پُرتَب‌وتاب محرک‌های مادی است که فرهنگ معاصر را نیز به‌شدت متأثر ساخته است.

حسین امانت، طراح برج آزادی، در گفتگو با بی‌بی‌سی فارسی، تردد وسایل نقلیه را به‌گونه‌ای که مانع از دسترسی شهروندان به «باغ» و فضای سبز شهیاد می‌شود معضلی قابل‌تأمل می‌داند. بازدید کوتاه نگارنده از میدان آزادی در نیمه‌شبی پاییزی در آبان ۱۴۰۰، گویای پدیده‌ای متناقض از حیات اجتماعی در این میدان بود که نیازمند مطالعات عمیق و چندجانبه‌ای در آینده است. در شرایطی که راه مناسبی برای عبور از خیابان و رسیدن به میدان وجود ندارد و از ابتدایی‌ترین عناصر طراحی شهری مانند خطوط عابرپیاده یا چراغ‌های هشدار برای افزایش امنیت پیاده‌ها خبری نیست، می‌توان گفت که شهری‌شدنِ معاصر در تهران در پی حذف حضور مردم از میدان است. پروژکتورهایی که به‌منظور نورپردازی در پای برج آزادی تعبیه شده، مأمنِ بی‌خانمان‌ها[24] در شب‌های زمستان است و گرمای آن‌، سپری کردن شب در این میدان را ممکن می‌سازد. برج آزادی که قرار بود نماد ایرانِ مدرن باشد، امروز نماد شهری‌شدنِ غیرانسانی و بی‌قواره‌ی تهران معاصر است که نه‌تنها در پی گسست پیوندهای اجتماعی در شهر است بلکه از تأمین اساسی‌ترین نیازهای شهروندان مانند مسکن و سرپناه مناسب نیز بازمانده است. از این منظر، میدان آزادی نمونه‌ی برجسته‌ای از «میدان نمادین» در عصر حاضر است.

در دیگر موارد، شاهد حذف فیزیکیِ میدان از تنِ شهرها به‌شیوه‌های گوناگون هستیم. برای مثال، می‌توان به حذف میدانِ قدیم کرج اشاره کرد. حذف گاهی ممکن است کامل یا چندلایه باشد، از تغییر نام گرفته تا تغییر در عناصر یادمانی درون میدان‌ها (میدان حر)، یا ساختمان‌های پیرامونی و شاکله‌ی میدان‌ها (مانند میدان توپخانه یا امام خمینی کنونی) یا بلعیده‌شدنِ میدان توسط بزرگ‌راه‌ها به‌گونه‌ای که تنها حجمی منفی از میدان باقی بماند، آن‌هم فقط در عکس‌های هوایی یا نقشه‌های دوبعدیِ شهرسازی. بزرگ‌راه‌ها و سایر شریان‌های کلان‌شهری میدان را می‌بلعد و گاهی فقط ردی/نشانی از اسکلتِ پیشینِ آن بر تن شهر باقی می‌ماند ــ شبیه به آنچه که در مورد میدان رسالت می‌بینیم. به نظر بوکچین، شهری‌شدنِ معاصر به فضاهای عمومی «بی‌توجه» است و اولویت‌های دیگری را پی می‌گیرد. گویی این نوع شهری‌شدن با تاریخمندبودنِ میادین نیز همدل نیست و با تغییر نام، سروشکل و کارکرد میدان‌ها سعی در زُدودن تاریخ و گذشته‌ی فضاها از خاطره‌ی جمعی دارد. همان‌طور که اورول در رمان ۱۹۸۴ نشان می‌دهد، حس تضادی که بین شیوه‌ی سابق و کنونیِ زندگی وجود دارد، خودْ چالشی بزرگ برای حکومت‌ها (به‌ویژه حکومت‌های تمامیت‌خواه) است و از همین رو می‌کوشند تا ردپای فضاهای پیشین و نقش آنها در حافظه‌ی جمعی را پاک کنند. جالب‌ اینکه در همان «ساختار جدید زبانی» (New Speak) در رمان مذکور برخی کلمات ــ مانند میدان ــ همچنان وجود دارند اما نه به‌معنای قدیمی‌شان که روح‌بخش و واجد بار اخلاقی بود بلکه بیشتر برای اشاره به کاربردهای تکنیکیِ عاری از معنایی مانند فلکه.21

چکیده‌ی کلام آنکه میدان‌ها در حال حذف و ناپدیدشدن از صحنه‌ی شهر و حافظه‌ی شهروندان هستند. این پدیده پیامد ضمنی تصادم ابرنیروهایی است که در عصر حاضر ابعاد مختلف حیات ما را متأثر می‌سازند، ابرنیروهایی همچون سرمایه‌داری، مدرنیزاسیون و رقابت بین صاحبان قدرت در دوره‌های مختلف تاریخی.[25] بدیهی است که این نیروها نه‌تنها منفک نیستند بلکه هم‌افزا و هم‌پوشان‌اند.

در این فرصت کوتاه به‌اختصار به تأثیر مدرنیزاسیون و سرمایه‌داری بر حذف میادین اشاره می‌کنیم. یکی از پیامدهای ضمنیِ مدرنیته تخصصی‌شدن فعالیت‌ها بوده است، و مدرنیزاسیونْ نیز خود را در تفکیک و تخصصی‌شدن فضاهای شهری متجلی می‌سازد. میدان که قبلاً مکانی با کارکردهای متعدد و درهم‌تنیده بود، حال باید عملکرد واحدی را بپذیرد: تبدیل‌شدن به فلکه یا تقلیل‌یافتن به یادمان. پروژه‌ی مدرن‌سازی تهران، در دوره‌ی رضاشاه تغییرات چندگانه‌ای در سطح شهر ایجاد کرد. برای اولین بار، میدان‌های جدید به مجسمه‌های فیگوراتیو آراسته شدند،[26] امری که خود حاکی از جدایی از ایده‌ی اسلامی‌ای بود که در آن نشان‌دادنِ پیکرها در فضای عمومی ممنوع بود. یکی از دیگر پیامدهای مدرنیزاسیون، ترویج نگاه خودرو‌محور در شهرسازی و اولویت دادن به تسهیل تردد خودروها در شهر نسبت به حضور عابران پیاده بود. این فرایند نیرومند حیات میدان سنتی را دستخوش تغییر کرد و سرانجام میدان به فلکه تبدیل شد تا جریان ترافیکی شهرها را تسهیل کند.25

درباره‌ی تأثیر سرمایه‌داری بر حیات میدان‌ها نیز لازم است که از مفهوم شهری‌شدنِ سرمایه‌ی هاروی[27] یاد کنیم. رابطه‌ای دیالکتیکی بین سرمایه‌داری و کنش‌های شهری وجود دارد: مازاد نیروی کار و مازاد سرمایه‌ وارد عرصه‌ی شهری می‌شود و در خلق زیرساخت‌های اجتماعی و فیزیکی شهرها به کار گرفته می‌شود. به‌بیان هاروی، سرمایه‌داری برای رفع بحران‌‌ها چاره‌ای جز شهری‌شدن ندارد و بسترهای شهری‌ِ جدید فرصت‌های تازه‌ای برای گردش سرمایه و سرآخر انباشت و تولید سود فراهم می‌کند.[28] در نتیجه، به‌واسطه‌ی نیروی سرمایه شاهد تغییر سروشکل شهرها از طریق ساخت‌وسازهای جدید هستیم که از طریق «تخریبِ» فضاهای قبلی ممکن می‌شود. به عقیده‌ی هاروی، یکی از تولیدات فرهنگی سرمایه‌داری، «پست‌مدرنیسم» است که بر تمرکززدایی، تفرق و تنوع تأکید می‌کند، رویکردی فرهنگی که در پی ترویج فردگرایی، سبک زندگی سودجویانه و خصوصی‌سازی است.[29] بنابراین، میدان‌ به‌عنوان عمومی‌ترین فضای شهریِ متأثر از فرهنگ غالب سرمایه‌دارانه به بهانه‌های مختلفی، از جمله احیا یا «توسعه»ی شهری مورد هجوم سرمایه قرار می‌گیرد و پس از تخریب یا اِعمال تغییرات بنیادینی در آن، بخشی از خاطرات جمعی و فردیِ شهروندان از تن شهر زدوده می‌شود. در فرهنگ خصوصی‌سازی، فضاهای عمومی از جمله میدان‌ها تغییر کاربری می‌یابند و به فضاهایی نیمه‌خصوصی مانند مراکز بزرگ خرید تبدیل می‌شوند. به گزارش وب‌سایت الف، شهردار تهران، علیرضا زاکانی، به‌منظور تأمین بودجه به‌دنبال خصوصی‌سازی پارک‌های عمومی شهر است و برای ساخت هتل‌‌های پنج تا هفت ستاره در چند بوستان عمومی تهران مجوز صادر می‌کند. این‌ تنها نمونه‌ای متأخر از خصوصی‌سازی فضاهای عمومی در شهر است.

در این نوشتار، ضمن مرور اهمیت تاریخی میدان‌های سنتی در ایران که مانند مَفصلی برای ارتباط حکومت و مردم به کار می‌رفت، مراد از میدان به‌عنوان فضای عمومی، خاصه در دوره‌ی صفوی، در ترکیب با فضاهای مذهبی و بازار دیده می‌شود. حتی تکیه‌ها، بقعه‌ها، راسته‌ی بازار و فضاهای میانی به‌عنوان فضای عمومی فهمیده می‌شد و به کار می‌رفت. اما هم‌زمان با حکومت رضاشاه و آغاز شهرسازی مدرن در ایران، میدان‌ها در دگردیسی‌ای ناخوشایند به فلکه تبدیل شده‌ و تأثیر اجتماعی سابق خود را از دست دادند. اکنون نقش سنتی میدان به‌عنوان مکانی برای مشورت، تأمل و تعامل و مواجهه‌ی منتهی به شکل‌گیری ایده‌ای دموکراتیک از بین رفته است. همان‌طور که پیش‌تر گفتیم، عوامل متعددی در حذف‌ میدان‌ها دخیل‌اند. برخی ناپدیدشدن نقش «تجاری» میدان‌های عمومی را عامل مهمی در این حذف می‌انگارند زیرا اکنون برنامه‌ریزان دیکته می‌کنند که چه‌چیزی به کجا تعلق دارد. تجارت از خیابان‌ها و میادین رخت بربسته و به ساختمان‌های مشخصی منتقل می‌شود؛ به مراکز خریدی که قیمت بازار مستغلات تعیین‌کننده‌ی آن است که چه ترکیبی و چه نوعی از تجارت در آن رخ دهد.9 به هر حال، عامل حذف میدان هرچه باشد، از سرمایه‌داری تا نگاه تکنوکراتی شهرسازان، باید در باب ویژگی‌های اتاق نشیمن شهرهای خود تأمل کنیم: میدان‌هایی که می‌توانند عرصه‌ی تصادم افکار گروه‌های مختلف اجتماعی و اقتصادی باشند و به قوام پیوندهای اجتماعی بینجامند. با توجه به آرای بوکچین، باید از طریق بازنگری در فهم جمعی‌ از «شهروند»، نقشی پویاتر برای حضور خود در شهر در نظر بگیریم و جویای مشارکت در حیات شهر و روستای خود و بهبود آن باشیم. این بازنگری تأثیر مستقیمی بر تحول فضاهای عمومی، از جمله میدان، خواهد داشت.


[1] نگاهی به روند تغییر در میدان توپخانه به فهم روند تحول ماهیت میدان به‌عنوان فضایی عمومی کمک‌ می‌کند. دوره‌ی اول: در این دوره، میدان توپخانه شامل دروازه‌های خیابان، بانک شاهی، اداره‌ی تلگراف، ساختمان‌های دوطبقه و اداره‌ی پُست بود و مغازه‌ها در گوشه‌ای از میدان درون بازار نقش‌آفرینی می‌کردند. در این دوره، به‌منظور تسهیل ترددِ وسایل نقلیه‌ای مثل کالسکه، واگن و خط راه‌آهن، دروازه‌ها تخریب شد ــ غیر از دروازه‌ی ارگ. در بازه‌ی ۱۹۲۱ تا ۱۹۴۱، به‌واسطه‌ی رویکرد نوگرایانه‌ی رضاشاه، ساختمان‌های بانک سپه ونظمیه (اداره‌ی تردد و ترابری) ساخته شد. بعد از ثبت قوانین بلدیه، که یکی از نتایج انقلاب مشروطه در ۱۹۲۱ بود، ساختمان بلدیه در وجه شمالی میدان ساخته شد و بناهای دوطبقه در سراسر میدان تخریب شد. با ساخت این بناهای جدید، و به‌طور خاص موسسات دولتی مهم، عملکرد نظامی میدان توپخانه جای خود را به عملکرد اداری و هویتی دولتی داد و با توسعه‌ی خیابان‌ها و رشد روزافزون ماشین‌ها، تردد خودروها سنگین‌تر شد. دوره‌ی سوم مصادف بود با سلطنت محمدرضا پهلوی. تا این زمان ساختمان‌های قدیمی دورتادور میدان قرار داشتند اما بعد از آن ساختمان بلدیه در حوالی سال‌های ۱۹۶۶-۱۹۶۹ تخریب شد. مغازه‌های بزرگ و کوچکی ظاهر شدند و ترمینال (پایانه‌ی) اتوبوس‌رانی شهرداری جایگزین ساختمان شهرداری شد. دوره‌ی چهارم مقارن بود با حکومت جمهوری اسلامی که در آن تغییرات فضایی بسیاری در این میدان پدید آمد. در سال ۱۹۸۲ بعد از انفجار در یک وجه ساختمان تلگراف‌خانه، ترمینال (پایانه‌ی) اتوبوس‌رانی شهرداری به محل سابق خود در شهرداری منتقل شد و از سال 2004 ترمینال (پایانه‌ی) تاکسی جایگزین آن شد. وجه شرقی تغییری نکرد و ساختمان‌ها در بخش جنوبیِ خیابان سپه به‌تدریج تخریب و محو شدند. سه ورودی ایستگاه مترو در میدان توپخانه جای گرفتند. در کل، با تخریب ساختمان‌ها و تعریض خیابان‌ها و رشد تردد وسایل نقلیه، این میدان هویت خود را از دست داد و سایر بناهای اطراف این ساختمان دیگر با آن سازگار نیستند.

Mehan, A. (2017). Squares as tools for Urban Transformation: Foundations for Designing the Iranian Public Squares. RBPD, 5(2), 246-254.

[2] Ekrem Akurgal (1973) Ancient Civilizations and Ruins of Turkey-From Prehistoric Times Until The

End of The Roman Empire. Istanbul: Haşet Kitabevi.

[3] ژان-مارک بس (۲۰۱۰) «رابطه‌ی میان منظر محسوس و فضای عمومی»، ترجمه‌ی مریم‌السادات منصوری (۱۳۹۱)، منظر، سال 4، شماره‌ی 21صص ۲۰-۲۵.

[4] Masoud Kheirabadi (1991) Iranian Cities: Formation and Development. Austin, TX: University of Texas Press.

Zahra Ahari & Mohsen Habibi (2015) Baharestan Square: Experience of Modernism in Iranian Urban Space. Tehran: Cultural Research Center.

[5] Ali Madanipour (2003) Public and Private Spaces of the City. New York: Routledge Press.

[6] همانند آگورا، استوا (Stoa) نیز یکی از محبوب‌ترین انواع ساختمان‌های فضای عمومی بود. استوا ایده‌ی ساده‌ای داشت، از فضای مسقفی تشکیل شده بود و پلان مستطیل‌شکلی داشت و به‌ندرت با دیوار پشت این فضا محصور می‌شد و دارای ستون‌های بسیاری در جلو بود. به‌عبارت دیگر، استوا نوعی رواق بود. این فضا کارکردهای بسیاری داشت ــ چه رسمی و چه غیررسمی. در آگورای آتنی مناسک مذهبی نیز به اشکال مختلف و در ساختمان‌های متعدد و بناهای یادبود به جا آورده می‌شد. فعالیت‌های تجاری نیز در این فضاها بسیار رایج بود. حتی در خارج از مرزهای آگورا، کارگاه‌های بسیاری دیده می‌شد. از تجارت‌های رایج در آن حوالی می‌توان به کارگاه‌های آهن و برنز، کفاشی، مجسمه‌سازی و کار با مرمر یا کارگاه‌های شراب‌سازی اشاره کرد:

Ray Hutchison (Ed.) (2010) Encyclopedia of urban studies, Vol. 1. Newbury Park, California: Sage, pp. 7-10.

[7] Encyclopedia of urban studies, pp. 7-10 & 595-599.

[8] A.E.J. Morris (1994) History of Urban Form. Harlow: Longman, p. 296.

[9] Lewis Mumford (1945) The Culture of Cities. London: Secker & Warburg, p. 55.

[10] در عین حال، باید در نظر داشت که گروه‌هایی از شهروندان قادر به حضور در آگورا نبودند، که از آن جمله می‌توان به گناهکاران، آنهایی که از خدمت نظامی سر باز زده بودند و همچنین فرزندانی که نسبت به والدینشان نافرمانی کرده بودند اشاره کرد:

Encyclopedia of urban studies, pp. 7-10.

[11] اشرف‌السادات موسوی لر و پدیده عادل‌وند (۱۳۹۴) «مجسمه در میدان یا غار افلاطونی»، منظر، شماره‌ی ۳۲، صص ۱۴-۱۹.

[12] محمدحسن ابراهیمی (۱۳۸۸) «میدان فضاهای تعریف‌نشده‌ی شهرهای ایرانی»، هویت شهر، سال 3، شماره‌ی 4.

[13] وحید قبادیان و محمود رضایی (۱۳۹۲) «نخستین میدان مدرن شهر تهران؛ بررسی دگردیسی تاریخی-فضایی میدان‌های کهن تهران تا دوره‌ی مدرن»، پژوهش‌های جغرافیای انسانی، سال 4، شماره‌ی 45،  صص ۱۷۷-۱۹۶.

[14] از جمله پروژه‌های بزرگ‌مقیاس در زمان شاه‌‌عباس (۱۵۷۱-۱۶۲۹) است.

[15] امیر بانی‌مسعود (۱۳۸۷) «نگاهی گذرا به میدان صاحب‌آباد تبریز»، کیهان فرهنگی، شماره‌ی ۱۵۴، صص ۶۹-۷۹.

[16]  میدان صاحب‌آباد در زلزله‌ی ۱۱۹۴ه‌ق از بین رفته است.

[17]  نرگس آقابزرگ و حشمت‌الله متدین (۱۳۹۴) «خاستگاه نظری میدان نقش جهان»، باغ نظر، سال 12، شماره‌ی 33 صص۲۳-۴۰.

[18] میدان سعادت در قزوین پس از انتخاب این شهر به‌عنوان پایتخت توسط شاه‌‌طهماسب در سال ۹۳۷ش ساخته شد. این میدان بخشی از مجموعه‌ی سعادت‌آباد در قزوین بود.

[19] Murray Bookchin (1992) Urbanization without cities: The rise and decline of citizenship (First Chapter). Black Rose Books Limited.

[20] منظور از سکونتگاه، کلان‌شهرها، شهرها، شهرک‌ها، روستاها و حتی زاغه‌ها است.

[21] محافظت از دارایی‌ها و پناهگاه‌ها و مسکن، پاک‌سازی محله، تعمیر و بهبود مسیرهای مواصلاتی و جاده‌ها و انتظام محیط اجتماعی و طبیعی از جمله‌ی آنهاست.

[22] ردپای این رویکرد در انتخاب‌های ما نمایان است. برای مثال، وقتی در یک محله‌ی مسکونی قصد خرید خانه‌ای داریم، مهم‌ترین مسئله شناسایی و ارزیابی تسهیلات مادیِ قابل‌اندازه‌گیری در آن محل است ــ مانند تعداد مدارس، اندازه‌ی کلاس‌ها، پارک‌ها، تسهیلات حمل‌ونقل، میزان جرم و جنایت، فضای پارکینگ ــ و مسئله‌ای مانند حس تعلق به جامعه، در صورتی که به آن توجه شود، در حاشیه قرار می‌گیرد. عجیب نیست که سکنه‌ی بیشتر شهرهای امروز خود را «مالیات‌دهنده» (taxpayer) می‌انگارند تا شهروند.

[23] Asma Mehan (2017) Manifestation of modernity in Iranian public squares: Baharestan square (1826–1978).

[24] به نظر می‌رسید که برای حدود نیمی از آنها این مکان پاتوق دائم است. عده‌ی کمی هم مسافرانی بودند که باید ساعاتی منتظر حرکت اتوبوس به‌سمت شهر خود می‌ماندند یا زود به مقصد رسیده و منتظر سپیده‌دم بودند و امکان اقامت در هتل یا مسافرخانه نداشتند؛ گوشه‌ای دورتر از بقیه، سربازی روی سنگ‌های سرد به خواب رفته بود.

[25] در اینجا مدرنیته و انباشت سرمایه به کمک حاکمان تمامیت‌خواهی می‌شتابد که در پی حذف عناصری از شهر هستند که به دوره‌ی پیش از خود ربط دارند. به همین دلیل، بسیاری از میدان‌ها یا عناصری از آنها در دوره‌‌ی حکمرانان مختلف تغییر می‌کنند تا آن فضا، نه‌تنها از آنِ آنها و به نام آنها ثبت شود بلکه ردپای حیاتِ پیشین این فضا از تنِ شهر و حافظه‌ی شهروندان پاک شود. در دوره‌های مختلف تاریخی، صاحبان قدرت در پیِ از آنِ خود ساختنِ میادین عمومی و حذفِ ردپای گذشتگان از میدان‌ها بوده‌اند. تغییر بافت پیرامونیِ میدان، حذف بناهای یادمانیِ مربوط به نظام حکمرانیِ پیشین و جایگزینیِ آن با بناها و عناصر یادمانی جدید و حتی تغییر نام‌ میدان‌ها، همگی جزئی از اقداماتی است که امروزه حتی با تغییر دولت‌ها رخ می‌دهد.

[26] پیکرهایی از قهرمانان ملی یا شعرا، مجسمه‌ی رضاشاه، جایگزین استخرها و باغ‌ها در میادینِ تهران شدند و به این ترتیب، میدان‌های جدید که قرار بود نمایانگر قدرت و عظمت دولت باشند، به صحنه‌ی نمایش‌های اجتماعی، جنبش‌های سیاسی و تنازع قدرت در شهرها تبدیل شدند.

[27] David Harvey (1987) “The urbanization of capital: Studies in the history and theory of capitalist urbanization”, Science and Society, 51(1).

[28] David Harvey (1989) The Urban Experience. Oxford: B. Blackwell.

[29] David Harvey (2001) Spaces of capital: Towards a critical geography. Oxfordshire: Routledge, pp. 122-123.