مروری بر زندگی هدی شعراوی، مدافع حقوق زنان در مصر
هدی شعراوی، فعال سیاسی و فمینیست مصری، را بیشتر با حرکت جسورانه و نافرمانی مدنیاش به یاد میآورند: برداشتن حجاب و روبنده در ایستگاه قطار قاهره در سال ۱۹۲۳.
هدی شعراوی (۱۸۷۹-۱۹۴۷) یکی از برجستهترین زنان مصری است که تاریخ جنبش فمینیستیِ مصر را از پایان قرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم رقم زد. او به همراه سزا نبراوی و نباویه موسى، از نسلِ اول فعالان فمینیست مصری است. شعراوی در اوایل دههی ۱۹۲۰ رهبر مبارزات استقلال مصر بود. او که در حرمسرا بزرگ شده بود به یکی از مهمترین فعالان حقوق زنانِ مصر تبدیل شد و برای دستیابی به حق آموزش و حق رأی زنان و اصلاح قوانین ازدواج زنان کوشید.
اندرونی
نورالهدی محمد سلطانالشعراوی در منیا به دنیا آمد. پدرش، سلطانپاشا، فئودال و از کارمندان عالیرتبهی دولتی بود. مادرش، اقبال حنیم، چرکسیتبار و دختر خانوادهای از یکی از قبایل داغستان بود. پدرِ اقبال که رئیس قبیله بود، در حملهی روسها به قفقاز کشته شده بود و بیوهاش، عزیزه، بههمراه آنچه از خانوادهاش باقیمانده بود به استانبول گریخته بود. عزیزه که در استانبول پسرش را از دست داده و پرستارِ بچه، دختر کوچکش را ربوده بود، از بیم و هراس، اقبالِ نُهساله را به مصر نزد عمویش فرستاد. اقبال در مصر ترکی و عربی آموخت و چون بسیار زیبا بود به عقد سلطانپاشا درآمد. همسر اول سلطانپاشا، حسیبه، که هدی از او با نام ام کبیره، مادربزرگ، یاد میکند در پی از دست دادن فرزند خردسالش افسرده و بیمار بود. اقبال همسر دوم سلطانپاشا شد. در آن زمان در طبقات بالای مصر معمول بود که مردان همسر دوم یا صیغه اختیار کنند. اقبال در زمان تولد هدی کمتر از بیست سال سن داشت و عمر، برادرش، دو سال بعد به دنیا آمد. هدی و برادرش عمر در خانهی پدریشان در قاهره همراه با حسیبه و دیگر فرزندان پدرش بزرگ شدند. وقتی پدرش براثر بیماری کلیوی در اتریش درگذشت، هدی پنجساله بود. پدر پیش از مرگ، علی شعراوی، خواهرزادهاش را بهعنوان قیّم فرزندانش تعیین کرد.
در پشت دیوارهای بلند اندرونی
مارگوت بادرِن، نویسنده و استاد مطالعات زنان، در کتاب فمینیستها، اسلام و ملت مینویسد که زنان طبقهی اشراف و متوسط مصری در تاریخ فمینیسم مصر نقشی سرنوشتساز داشتند. زنان طبقهی اشراف میدیدند که مردان از آزادیِ تغییر و نوآوری بهره میبرند اما زنان در اندرونیِ خانهها و حرمسراها محدود و فرسوده میشوند.
برای زنانِ کشاورزان که نیروی مولد کار بودند، رعایت حجاب، همزمان با کارکردن در مزارع امکانپذیر نبود. اما زنان شهری و زنانِ اعیانِ روستایی باید در خارج از خانه چهرههای خود را میپوشانیدند. نامرئیکردن زنان به بهانهی حجاب و جداسازی آنان از همهی مردانِ نامحرم یکی از نشانههای فرهنگیِ حرمسراهای طبقهی بالا و متوسطِ شهری بود. بادرن مینویسد: «اسلام به حبس خانگی و حجاب حکم نداده بود، گرچه هر دو، به نام دین، بر زنان تحمیل شده بود.»
در دههی دوم قرن نوزدهم، صادرات پنبهی مصر به ورود این کشور به بازار جهانیِ تحتِ سلطهی اروپا انجامید و طبقات اجتماعی و سیاسی در مصر دگرگون شد. زنان طبقات بالا در خانه و با معلمان اروپایی آموزش دیدند. هدی و برادرش عمر در سنین پایین تحصیلاتشان را آغاز کردند. هدی زبانهای ترکی و فرانسه و نواختن پیانو را آموخت و در نه سالگی قرآن را حفظ کرد. بهرغم گشایش فضای جامعه، زنان هنوز در درون خانه محصور بودند. هدی بهسرعت به تفاوت نقشهای جنسیتی پی برد. او میدید که عمر ترجیح میدهد که نه با وی بلکه با خطاب، برادر دیگرش که ده سال از عمر بزرگتر بود، گرم بگیرد؛ هدی میخواست مثل عمر اسب داشته باشد اما به او میگفتند که سوارکاری برای دختران مناسب نیست. فکروذکر مادرش هم معطوف به سلامتی پسرش بود و وقتی هدی شکایت میکرد که عمر سوگلیِ مادرش است، حسیبه توضیح میداد که این مردان هستند که نامِ خانواده را حفظ میکنند. این تفاوتها هدی را برآشفته کرد. او در خاطراتش مینویسد: «افسرده و نسبت به تحصیل بیتفاوت شدم. نفرتم از دختربودن سبب شد از تحصیلی که طالبش بودم، باز بمانم. بعدتر زنبودن، راه را بر من و آزادیای که مشتاقش بودم بست.»
در همان زمان، هدی با زن شاعر دورهگردی به نام سیده خدیجه مغربیه آشنا شد. خدیجه بدون هیچ تشویش خاطری با مردانِ خانه در مورد مسائل ادبی و فرهنگی حرف میزد و بهنظر میرسید که حضور مردانِ «نامحرم» او را مشوش نمیکند. هدی که با زنان بیسوادی احاطه شده بود که از صحبتِ مستقیم با مردان اِبا داشتند، بهشدت تحتتأثیر خدیجه قرار گرفت. او در خاطراتش مینویسد: «دیدن سیده خدیجه مرا به این نتیجه رساند که با آموزش، زنان اگر بر مردان پیشی نگیرند، دستکم میتوانند با آنان برابری کنند.» شعراوی با الهام از این شاعره، به کتابخریدن از دستفروشان دورهگرد روی آورد.
گمشدن و بازآمدن
زمانی که هدی دوازدهساله بود، مادرش موجبات ازدواج او با علی، پسرعمه و قیّم قانونیاش، را فراهم کرد. علی شعراوی از هدی چهل سال بزرگتر، متأهل و پدرِ سه فرزند بود. فکر ازدواج با پسرعمهای که سرپرستیاش را بر عهده داشت، هدی را عمیقاً آزرد. ازدواج یک سال بعد رخ داد و مادر برای آسودگیِ خاطرِ هدی، در شرط نکاح قید کرد که علی باید از زن صیغهایِ خود جدا شود و تکهمسر باشد، در غیر این صورت نکاح خودبهخود باطل خواهد شد. یک سال پس از ازدواج علی و هدی، همسر صیغهایِ علی باردار شد و ازدواج هدی به جدایی انجامید. هدی از این جدایی که هفت سال طول کشید با عنوان دوران «استقلال» یاد میکرد.
سَرککشیدن از پشت دیوارهای بلند اندرونی
شعراوی مدافع حق تحصیل برابر و رایگان برای تمام زنان مصری بود. او میگفت که مؤثرترین کار، تأسیس شبکهی ملیِ مدارس دولتی برای آموزش دختران و پسران است.
در خانهی پدری، هدی به دلیل موقعیتش، زنی متأهل (اما مطلّقه)، طعم آزادی را چشید. این آزادی به او فرصت داد تا به تحصیل زبان فرانسه ادامه دهد و دایرهی محدودِ دوستان و آشنایان را گسترش دهد. او برای تعطیلات به بندر اسکندریه میرفت. در خلال سفرها، با تعدادی از زنان تحصیلکردهی خارجی آشنا شد و فهمید که وضعیت زنان کشورش باید تغییر کند. از سوی دیگر، آزادیهای شخصیِ این زنان خارجی، بر عمق نارضایتیاش از وضعیت زنان مصر افزود.
آدلا نباراوی، دوست مصری هدی، از او بزرگتر بود اما رابطهای بسیار صمیمانه بین آن دو شکل گرفت، تا جایی که سزا، دختر آدلا، بهترین همراه و منشیِ هدی شد. دیگر دوستِ صمیمی هدی، عطیه السقاف، زنی چرکسی بود که مثل هدی از همسرش جدا شده بود. زندگی پرفرازونشیبِ عطیه، سرسختی و مقاومتش تحسین هدی را برانگیخت. تا سال ۱۹۱۴ که عطیه به سنگاپور و زندگیِ مشترک با همسرش بازگشت، مهمان و معاشرِ نزدیکِ هدی بود.
دوست دیگر سالهای آزادیِ هدی، همو که بیش از بقیه بر وی تأثیر گذاشت، اوژنی لو برون بود. اوژنی، همسر فرانسویِ حسین رشدیپاشا بود که در آن زمان یکی از صاحبمنصبان مهم مصر بود و بعدها به نخستوزیری منصوب شد. اوژنی هدی را زنی جوان با تواناییهای فکریِ فراوان یافت. هدی مستعد یادگیری و مشتاق به آگاهی بود. اوژنی هدی را با ادبیات و فرهنگ مدرن فرانسه آشنا کرد. مصممبودن اوژنی به حمایت از مصریانی که علیه سلطهی بریتانیا مبارزه میکردند، تحسین هدی را برانگیخت. اوژنی به دوست، مربی، مادر و الگوی فمینیستیِ هدی تبدیل شد.
هدی در ۲۲ سالگی و تحتفشار خانواده، و بهویژه برادرش عمر، با شوهرش آشتی کرد. دخترش بوثینه در سال ۱۹۰۳ و پسرش محمد در سال ۱۹۰۵ به دنیا آمدند. هدی تا زمان بزرگشدن فرزندانش تمام راههای ارتباطی با دوستانش را قطع کرد. او درمورد برگشت به ازدواجش نوشت که ازدواج حق زندگی را از او سلب کرده است: «برای آرامشِ اعصابم حتی نمیتوانم سیگار بکشم. دود میرود تا جایی که مردان نشستهاند و میفهمند که زنِ خانه سیگار میکشد. دامنهی سرکوبِ زنان تا اینجاست، طاقتِ این عذاب را ندارم، تحملش را هم.»
ترکخوردن دیوار بلند
شعراوی در سال ۱۹۱۴ «انجمن روشنفکریِ زنان مصر» را تأسیس کرد. هدف این انجمن تلاش برای بهبود وضعیت اجتماعیِ زنان مصر بود.
در پایان جنگ جهانی اول، ناسیونالیسم مصری حول ایدهی ملت بهعنوان نیرویی دفاعی دربرابر اشغال و استعمارِ بریتانیا شکل گرفت. در سال ۱۹۱۹ مصریها با هدف کسب استقلال، حزب «وفد» را تأسیس کردند. هدی شعراوی با بسیج زنان، در ۱۶ مارس ۱۹۱۹ یکی از بزرگترین تظاهراتِ ضدانگلیسیِ زنان را سازماندهی کرد. شعراوی زنان قاهره را به زیر پا گذاشتن هنجارهای اجتماعی فرا خواند و از آنان خواست تا خلوتِ حرمسراها را رها کنند و به خیابانها بروند. درنتیجه، برای اولینبار مردان و زنان مصری در خیابانها و در کنار هم دیده شدند.
شعراوی در خاطراتش این دوران را بهترین دورهی همکاری میان خود و همسرش میداند. او مینویسد: «آماده میشدم تا برای تظاهرات بروم که شوهرم پرسید: کجا میروی، سراسر شهر گلولهباران است. گفتم: به تظاهراتی میروم که کمیته اعلام کرده. خواست مانعم شود که گفتم: میهندوستی فقط در انحصار شما مردهاست و زنان سهمی ندارند؟ .... شجاعتِ زنان کمتر از مردان نیست. رفتم و به تظاهرات پیوستم.»
«کمیتهی مرکزی زنان وفدی»، اولین سازمان سیاسی زنان مصری، در سال ۱۹۲۰ و به ریاست شعراوی تشکیل شد.
شعراوی در چهارمین سالگرد اولین تظاهرات زنان میهندوست (۱۶ مارس ۱۹۲۳)، از کمیتهی مرکزی زنانِ وفد خواست تا انجمن مستقل زنان را «برای تقویت موقعیت زنان مصری و مطالبهی حقوق زنان» تشکیل دهد. «اتحادیهی زنان مصر» تأسیس شد و هدی شعراوی بهعنوان رئیس آن انتخاب شد. بااینحال، زمانی که قانون اساسی مصر، پس از استقلال این کشور (در سال ۱۹۲۳) تصویب شد، نقش زنان نادیده گرفته شد و اعطای حقوق سیاسی به مردان محدود شد. جنبش با شکست مواجه شد. در پاسخ، شعراوی در سال ۱۹۲۳، «اتحادیهی فمینیست مصر» (EFU) را تشکیل داد. هدف اصلیِ این گروه دستیابی زنان به برابریِ سیاسی، اجتماعی و حقوقی بود.
در ماه مه ۱۹۲۳ شعراوی برای شرکت در کنفرانس «اتحاد بینالمللی زنان» به رم سفر کرد. او در بازگشت و در ایستگاه قطار به همراه همسفرانش و در اقدامی نمادین روبنده را برداشت. شعراوی معتقد بود که مصر اکنون آمادهی انجام این کار است.
شعراوی پس از بازگشت از سفر اروپا و در سال ۱۹۲۵ مجلهی The Egyptian را تأسیس کرد. این مجلهی فرانسویزبان یکی از اولین نشریات فمینیستیِ مصر بود که تا سال ۱۹۴۵ در قاهره منتشر میشد.
شعراوی مدافع حق تحصیل برابر و رایگان برای تمام زنان مصری بود. او میگفت که مؤثرترین کار، تأسیس شبکهی ملیِ مدارس دولتی برای آموزش دختران و پسران است. او معتقد بود که مدارس دولتی برای هر دو جنس بهترین روش برای گسترش سوادآموزی، دانش و درنهایت برابریِ سیاسی و اجتماعی است.
او با ابراز نگرانی از وضعیت بدِ زنانِ فقیر و بیدفاع مصری، خواهان برابریِ حقوق سیاسیِ زنان و حق رأی آنان بود.
علاوه بر این، شعراوی خواستار اصلاح قوانین ازدواج شد. اصلاحاتِ موردنظر او عبارت بود از تعیین حداقل سن ازدواج، تنظیم طلاق، تحدید تعدد زوجات و لغو استرداد قهریِ زن به شوهر و تمدید مدت حضانت مادر بر فرزندان در صورت جدایی از شوهر. در سال ۱۹۲۳، قانون تعیین حداقل سن ازدواج، و در سال ۱۹۲۹، قانون مربوط به تمدید دورهی حضانت مادر بر فرزندان تغییر کرد.
هدی شعراوی با زیر پا گذاشتن هنجارهای اجتماعی و شکستن تابوها، بر زنان و مردان معاصرش بهشدت تأثیر گذاشت. شعراوی میخواست نشان دهد که زنان برای رشد و تعالی در زندگیِ فردی و اجتماعی به آزادی نیاز دارند. او بهعنوان فمینیست، منتقد اجتماعی و اصلاحگر فرهنگی به بخشی از میراث مشترکی تبدیل شد که به بسیاری از زنان اجازه میداد تا از قراردادها سرپیچی کنند و نقشهای مشابه، جدید و قدرتمندی را بر عهده گیرند.