روز جهانی موسیقی جاز؛ از دلتنگی بردگان برای وطن تا موسیقی اعتراض و مقاومت
artandantiquesmag
سیام آوریل، «روز جهانی موسیقی جاز» است، موسیقیای که در ابتدای قرن بیستم از شهر نیواورلئان در ایالت لوئیزیانا در جنوب آمریکا آغاز شد اما ریشههایش را میتوان در سنت موسیقیِ آفریقا و اروپا جست. جاز عناصر ریتمیِ خود، «بلوز» و ساز نواختن به شیوهی یگانهاش را از سنت موسیقیِ آفریقایی، و هارمونی و سازهای اصلیاش (پیانو، ترومپت و ساکسیفون) را از سنت موسیقی اروپا وام گرفته است. جاز از تجربهی زندگیِ مشقتبار بردگان سیاهپوست در آمریکا و موسیقی فولکلور نیاکانِ آنها در دلتنگی و حسرتِ دوری از سرزمینهای خود در آفریقا کلید خورد و تا امروز همچنان یکی از سبکهای موسیقاییِ اصلیِ آنها در بیان تجربهی زندگی زیر سلطهی نژادپرستی است. موسیقی جاز در دوران مبارزات جنبش آزادیهای مدنی در آمریکا، نقشی مؤثر ایفا کرد و به «موسیقی مقاومت» بدل شد.
به مناسبت روز جهانیِ جاز با متیو باترفیلد، استاد موسیقی با تخصص موسیقی آمریکا و بهویژه جاز و بلوز، گفتوگو کردیم. متیو باترفیلد دانشآموختهی دورهی دکترای «تئوری موسیقی» در دانشگاه پنسیلوانیا و رئیس گروه موسیقی در دانشگاه «فرانکلین و مارشال» و خود نوازندهی پیانو با تخصص موسیقی جاز است.
***
فرناز سیفی: بعضیها میگویند در اوایل قرن بیستم، نوازندگی موسیقی جاز یکی از «خطرناکترین» مشاغلی بود که میشد در آمریکا داشت.
متیو باترفیلد: شاید «خطرناک» اغراقآمیز باشد، اما بیشک اگر موسیقی جاز پیشه و دلمشغولیات بود، تهدید و گزند هر لحظه در انتظارت بود. در دوران ممنوعیت الکل در آمریکا (سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۳ میلادی) نوازندگان جاز مجبور بودند اغلب در میخانههای مخفیانهای بنوازند که به دست اوباش اداره میشد. در این میخانهها، مدام خشونت و دعوا رخ میداد و طبعاً نوازندهها هم از این خشونتها در امان نبودند. جاز در شکل کلی، موسیقی شبانه بود و باقی ماند؛ نوازندگان جاز آدمهای شبزندهداریاند که از ابتدا تا همین امروز کارِ اصلیشان عمدتاً سخت و یدی است، اغلب زیاد الکل مینوشند و مواد مخدر مصرف میکنند و فضای پیرامونشان مستعد خشونت است.
جاز چطور به موسیقی مقاومت بدل شد؟ آیا جاز همیشه ریشه در اعتراض، تبعیض و مقاومت علیه تبعیض داشت؟
برخلاف روایت رایج که میگوید جاز همیشه موسیقی اعتراض بود، در واقع آنچه آن را به موسیقیِ اعتراض و مقاومت کرد تبلیغات وسیع آلمان نازی و شوروی علیه جاز بود. به نظر آلمان نازی و شوروی، جاز نوعی «موسیقی آمریکایی» و «امر مذمومی» بود که باید آن را بیارزش جلوه داد و علیهاش تبلیغات کرد. این واقعیت که جاز از سیاهان آمریکا شروع شد و موسیقیِ خاص آنها بود، حملهی این دو حکومت به این موسیقی را با چاشنیِ نژادپرستی همراه کرد و این کار را آسانتر و توجیه کرد. در تبلیغات منفیِ آنها، جاز موسیقیِ «مشتی آفریقایی سیاه» در آمریکا بود که «کلاس» نداشت.
در آمریکا، جاز تا سالها واقعاً موسیقی مقاومت و اعتراض نبود. برای نوازندههای سیاهپوست جاز، نوازندگی صرفاً شغل بهتری از کارهای سخت کارگری با حقوق ناچیز بود. برای نوازندگانِ سفیدپوست هم راهی بود تا خودشان را خارج از جریان اصلیِ بورژوازی سفیدها تعریف کنند. جاز در دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ میلادی برای سفیدپوستان نوعی هویت «هیپستری» بود.
به نظر من، تازه در دههی ۱۹۵۰ بود که جاز در آمریکا به موسیقی اعتراضی تبدیل شد. در این دهه «جاز آزاد» (Free jazz) در آمریکا شروع شد و این آغاز دورانی است که جاز در آمریکا و سپس در کشورهای دیگری به شکلی از موسیقیِ اعتراض و مقاومت علیه ظلم و تبعیض بدل شد. بسیاری از نوازندگان جاز آزاد، رویکردی ناسیونالیستی به موسیقیِ خود داشتند. آنها به شیوهای آشکار و فعال عناصر برگرفته از موسیقی غربی را پس زده و با آن مخالف بودند و در عوض، عناصر و سازهای آفریقایی را به کار گرفتند. اغلب نوازندگان جاز در این دوران، آدمهای شناختهشدهای بودند و موضعگیریِ آنها در جنبش حقوق مدنی آمریکا مهم و تأثیرگذار بود. این که این نوازندگان در برابر تبعیض در آمریکا چه میکردند و چطور موضع میگرفتند، به اخبار راه پیدا میکرد و گاه تیتر یک میشد. تا قبل از دههی ۱۹۵۰، اکثر نوازندگان جاز ــ بهویژه در ایالتهای جنوبی آمریکا ــ حتی اگر میخواستند باز هم نمیتوانستند بهطور علنی علیه تبعیض موضع بگیرند زیرا چنین کاری ممکن بود آنها را با خطراتی بسیار جدی مواجه کند.
آیا موسیقی جاز ویژگیِ منحصربهفردی دارد که آن را به شیوهی مناسبی برای اعتراض به تبعیض و ظلم و دیکتاتوری تبدیل میکند؟
برخلاف باور رایج نه، واقعاً ویژگیِ منحصربهفردی ندارد که آن را به موسیقیِ مناسب اعتراض تبدیل کند. شاید فقط دربارهی دورهی «جاز آزاد» بتوان گفت که ادوات و ریتمهایی استفاده میشد که طنین این موسیقی را اعتراضآمیز میکرد. جاز همیشه نوعی موسیقی شاد و مناسب جشن بوده و هست. به نظر من، آنچه جاز را اعتراضی کرد نه ویژگیِ خود موسیقی و ادوات آن، بلکه نوازندگان جاز بودند. آنها افرادی آگاه از رویدادهای سیاسی بودند که در برههی مهمی از تاریخ، از این موسیقی برای شیوهی بیان اعتراضآمیز در سیاست بهره بردند.
در صحبتهای خود به تبلیغات آلمان نازی و شوروی علیه جاز اشاره کردید. رقابت سیاسی میان بلوک غرب به سرکردگی آمریکا و بلوک شرق به سرکردگی شوروی چه تأثیری بر موسیقی جاز داشت؟
به نظر من، در آن دورهی تاریخی، نوازندگان سیاهپوستِ موسیقی جاز در آمریکا کمتر به دعوای سیاسی آمریکا و شوروی توجه داشتند. اولویت آنها تبعیض نژادی در داخل آمریکا بود و نزاع سیاسیِ آمریکا در خارج از کشور دغدغهی اصلیِ نوازندگان سیاه نبود. به باور من، آنها از اهمیت دعوای سیاسی بلوک غرب و شرق آگاه بودند، اما آسیب اصلی را از جانب سفیدپوستان آمریکایی در داخل خاک آمریکا میدیدند، نه دولت یا شهروند شوروی سابق.
نوازندگان سیاه جاز در دوران جنگ جهانی دوم هم احساس مشابهی داشتند. بسیاری از آنها متعجب بودند که چرا آنهایی که سیاهپوستاند و با انواع ظلم و تبعیض در خاکِ خود مواجهاند، باید به ارتش آمریکا بپیوندند تا با فاشیسم بجنگند. فاشیسم برای آنها داخلی بود، همین ظلم و ستم هر روزهای بود که در خانه با آن مواجه بودند. برای نوازندگان جاز سیاهپوست آمریکایی در دوران جنگ جهانی دوم، تفاوت چندانی بین نازیهای آلمانی و سفیدپوستان آمریکایی وجود نداشت. بنابراین، نوازندگان سیاه آمریکایی اساساً خودشان را چندان وارد دعوای سیاسیِ آمریکا با آلمان نازی یا شورویِ سابق نمیکردند. جنگ برای آنها نه جایی دورتر، بلکه همین زندگیِ روزمره در وطن بود.
آیا واکنش مخاطب غیرآمریکایی به جاز متفاوت از مخاطب آمریکایی بود؟
بیتردید از ابتدا درک مخاطب بینالمللی از موسیقی جاز با مخاطب آمریکایی تفاوت داشت و تجربهی یکسانی نداشتند. برای مثال، یک سفیدپوست ساکن لندن در مقایسه با یک شهروند سیاهپوست شیکاگویی، جاز را به شکل متفاوتی میفهمید. آن سفیدپوست ساکن لندن به دنبال چیز دیگری در موسیقی جاز بود و به ابعاد دیگری توجه میکرد که احتمالاً برای مخاطب داخل آمریکا در اولویت نبود. این را هم باید گفت که تا سالها استقبالِ مخاطب بینالمللی از موسیقی جاز سیاهان و نوازندگانش بسیار گرمتر و بهتر بود. برای مثال، در دههی ۱۹۳۰ کلمن هاوکینز به توری اروپایی رفت. در اروپا همهجا از او به گرمی استقبال کردند و بسیار تحسین شد. در اروپا او را بهعنوان هنرمندی خلاق و ارزشمند ستودند، در حالی که همزمان در آمریکا او را صرفاً نوازندهای میدانستند که استخدام شده تا برای سرگرمیِ حضار چیزی بنوازد.
موسیقی جاز چطور به شکستن مرزهای نژادی، چه در آمریکا و چه در دیگر کشورهای غربی، کمک کرد؟
جاز در دورانی در آمریکا خلق شد که جامعهی آمریکا در قعر چاه جداسازیِ نژادی به سر میبُرد. گروههای موسیقیِ جاز سیاهان و سفیدها در عرصهی عمومی تقریباً هیچگونه مراودهی هنری و شخصی با یکدیگر نداشتند. اما شواهد زیادی داریم که گروهها و نوازندههای سفید و سیاه دور از چشم مردم و قانون، دور هم جمع میشدند، مینواختند، موسیقیِ یکدیگر را میشنیدند و تبادل نظر میکردند. اکثر این نوازندگان به دور از دعوای نژادی، به یکدیگر احترام میگذاشتند و در موارد اندکی هم توانستند اجراهای مشترکی برگزار کنند. در این برنامهها نوازندهها از اسامی مستعار استفاده میکردند، بلیتها را اغلب به آشنایان میفروختند تا مراسم لو نرود و بازداشت نشوند. در دههی ۱۹۳۰ کمکم این اجراها بیشتر شد، و بهتدریج بعضی گروهها دل و جرئت پیدا کردند و با اسم اصلیِ خود و گروهشان به روی صحنه رفتند و علیه قانون نژادپرستانهی ممنوعیتِ فعالیت مشترکِ سیاهپوستان و سفیدپوستان به پا خاستند. این اجراهای مشترک، کماهمیت نبود. در برخی شهرها، بهویژه در ایالتهای جنوبی، اولینبار بود که سیاهان نه بهعنوان «فرودست» بلکه در مقام هنرمند و همکارِ برابر در کنار همتایان سفیدپوستِ خود دیده میشدند و این تلنگر مهمی بود. این اجراهای مشترک گاهی با خشونت پلیس برای برهم زدن مراسم و بازداشت نوازندگان سیاهپوست همراه میشد. خود این خشونت، برای بعضی از سفیدها اولین مواجههی واقعی با خشونت نژادیِ نیروهای پلیسی بود که صرفاً به علت تنوع نژادیِ نوازندگان رویدادی هنری را بر هم میزدند. انگار خشونتِ پلیس ناگهان پوچیِ هولناکِ ممنوعیت و تفکیک نژادی را برای گروه بزرگتری آشکار کرد. در این برهه موسیقی جاز شاید بیش از هر هنر دیگری بر قلب و روح و ذهنِ مخاطبان تأثیر گذاشت. شاید همه ندانند که اولین نمونههای ادغام نژادی در آمریکا از موسیقی جاز و ورزش دو و میدانی شروع شد. مدت نسبتاً زیادی طول کشید تا ادغام نژادی به حوزههایی مثل آموزش برسد.
اکنون در مطالعات دانشگاهی عدهای از متخصصین عقیده دارند که دیگر باید موسیقی جاز را در دستهی «موسیقی کلاسیک» جا داد زیرا در برابر سیل وقایع و اختلافاتِ سیاسی و نژادیِ امروزمان، بهروز نشده است و برای مثال نمیتواند مثل موسیقیِ هیپهاپ رویدادهای سیاسی و اجتماعی را بازتاب دهد. این از منظری تحلیلی درست است؛ معنای موسیقی جاز در سطح بینالمللی دچار تغییر و تحول شد و حالا در فرهنگهای مختلف، جاز تبلور مفاهیم گوناگون دیگری است.
بنا به آمار وزارت آموزش آمریکا، تنها کمتر از ۱۰ درصد از فارغالتحصیلان موسیقی در حوزهی موسیقی جاز را زنان تشکیل میدهند. چرا جاز، دستکم در دانشگاه، هنوز اینقدر مردانه است؟ وضعیت در بیرون از دانشگاه چطور است؟
این پرسش خیلی خوب و مهمی است. وقتی جاز در اوایل قرن بیستم ظهور کرد، بسیاری از آلات موسیقی مرتبط با یک جنسیتِ مشخص بود و بس. برای مثال، پیانو سازی زنانه تلقی میشد و پذیرفته بودند که زنان در چهاردیواریِ خانه این ساز را بنوازند، اما جای زنِ نوازندهی پیانو روی صحنهی اجرا نبود. در این دوران، سازهای بادی سازهای مردانه محسوب میشدند، بهویژه چون با مارش نظامی هم مرتبط بودند. سازهای بادی در فضاهای عمومیِ شهری به راحتی اجرا میشد. نواختن این دسته از سازها به شکلهای خاصی از انقباض لب و دهان و گونه نیز ارتباط دارد که با فیزیولوژیِ مردان سازگارتر و برای اندام مردانه راحتتر است. اما یک نکتهی خندهدار و تلخ و مهم این بود که زنان باید در بیرون از خانه رژ لب میزدند و به همین دلیل اصلاً برای زنان ممکن نبود که ساز بادی بنوازند و رژ لبشان خراب و به ساز مالیده شود!
بنابراین، از همان ابتدا جاز عرصهای بود که نه انتظار میرفت و نه مقبول بود که زنان در آن فعالیت کنند. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم (و متأسفانه تا حدی تا همین امروز) ابژهسازی از اندام یک زنِ نوازنده یا خواننده بر روی صحنه رایج بوده و هست. «زنانگیِ» زنِ نوازنده به اندازهی مهارتش و نتهایی که مینوازد زیر ذرهبین میرود، و در روزگار پیدایش جاز حضور زن در این عرصه مشکوک و ناپسند محسوب میشد.
اینها بعضی از دلایلی است که موسیقی جاز را از ابتدا به نوعی موسیقی مردانه تبدیل کرد. البته زنان تا حدی در تاریخ جاز حضور داشتند، بیشتر بهعنوان نوازندهی پیانو یا خواننده و خیلی کمتر بهعنوان نوازندهی ترومپت یا گیتار. از دههی ۱۹۷۰ تدریس موسیقی جاز بهعنوان شاخهای از موسیقی در دانشگاههای آمریکا آغاز شد. از همان ابتدا زنان کمتر جاز را بهعنوان رشتهی تخصصیِ خود انتخاب کردند. هنوز هم زنان کمتری وارد این شاخهی موسیقی میشوند و تبعیض در عرصهی جاز هیچوقت کاملاً از بین نرفت. این روزها یکی از دلایل بیانگیزگیِ زنان برای انتخاب این رشته آن است که صنعت موسیقی جاز بهسختی راضی میشود که به زنی نوازنده یا خواننده مجال دهد، با او قرارداد ببندد و تبلیغش کند. گرچه ما زنان خوانندهی جاز معروفی داشته و داریم، اما تقریباً از هر کسی در هر کجای دنیا بخواهید که یک گروه موسیقی جاز را برای شما تصور و توصیف کند، از تعدادی مرد کتوشلوارپوش و پاپیونزده روی صحنه سخن خواهد گفت.