پاریس و سرنوشت زمین
درآمد: فیلسوف نامدارِ آمریکایی با ابراز نگرانی از احتمال وقوع فاجعهای زیستمحیطی بر اثر تغییرات خطرناک در سامانهی اقلیمی بر ضرورت جایگزینی انرژیهای پاک و پایدار به جای سوختهای فسیلی و کاهش مصرف گوشت قرمز تأکید میکند. به نظر او، بیاعتنایی به چنین اصلاحاتی، جنایت علیه بشریت و کرهی زمین است.[1]
سرنوشت میلیاردها انسان تا قرنهای آینده در دست رهبران، دولتمردان و مذاکرهکنندگانی است که در پایان ماه نوامبر، برای برگزاری اجلاس جهانی تغییرات اقلیمی در پاریس گرد هم میآیند. تقدیرِ تعداد نامعلومی از گونههای گیاهی و جانوریِ در معرض خطر یا در معرض انقراض نیز به تصمیمات همین اجلاس بستگی دارد.
در "اجلاس زمین" در سال ۱۹۹۲ در ریو دو ژانیرو، ۱۸۹ کشور از جمله آمریکا، چین، هند، و همهی کشورهای اروپایی، معاهدهی اصولی سازمان ملل دربارهی تغییرات اقلیمی را امضاء کرده و موافقت کردند که انتشار گازهای گلخانهای را تا حدی پایین نگه دارند که "از بروز تغییرات خطرناک در سامانهی اقلیمی بر اثر مداخلات انسانی جلوگیری شود".
"بدون تثبیت میزان انتشار گازهای گلخانهای، تغییرات تشدیدشوندهی اقلیمی میتواند به افزایش بیشتر دمای کرهی زمین در آینده بینجامد."
با این حال، تاکنون این موافقتنامه اجرا نشده، و بدون تثبیت میزان انتشار گازهای گلخانهای، تغییرات تشدیدشوندهی اقلیمی میتواند به افزایش بیشتر دمای کرهی زمین در آینده بینجامد. با کاهش سطح یخهای قطبی که نور خورشید را بازپس میفرستند، اقیانوسها نور بیشتری جذب کرده و گرمتر میشوند. لایهی منجمد زیرزمینی در سیبری، که در حال ذوب شدن است، حجم عظیمی از گاز متان را متصاعد میکند. در نتیجه، نواحی وسیعی از سیارهی ما، که هماکنون اقامتگاه میلیاردها انسان است، میتواند به مناطقی سکونتناپذیر تبدیل شود.
امضاکنندگان "معاهدهی اصولی سازمان ملل" در اجلاسهای قبلی خود خواهان دستیابی به توافقی دربارهی کاهش انتشار گازهای گلخانهای بودند، توافقی که اجرای آن برای اعضا الزام حقوقی و قانونی داشته باشد، حداقل برای کشورهای صنعتی که بخش عمدهی گازهای گلخانهای فعلی محصول فعالیتهای آنهاست. این راهبرد – تا حدودی به دلیل ناهمراهی آمریکا در دوران ریاست جمهوری جُرج دبلیو. بوش – با مشکل روبرو و سپس کنار گذاشته شد، یعنی وقتی که اجلاس سال ۲۰۰۹ در کپنهاگ نتوانست به تدوین معاهدهی جدیدی به جای پیمانِ در حال انقضای قبلی، یعنی "معاهدهی توکیو"، بینجامد (آمریکا این معاهده را امضا نکرده بود). در عوض، "توافق کپنهاگ" صرفاً از کشورها میخواست که اقدامات داوطلبانهای را برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای تا سطحی مشخص انجام دهند.
"کشورهای ثروتمند باید مصرف انرژیهای کربنی در اقتصادهای خود را تا حد امکان کاهش دهند، و این کربنزدایی باید تا سال ۲۰۵۰ کامل و فراگیر شود."
این اقدامات، از سوی ۱۵۴ کشور، از جمله کشورهایی که بیشترین سهم را در انتشار گازهای گلخانهای داشتهاند، انجام شد اما حاصل این اقدامات به مراتب محدودتر از آن چیزی است که باید به دست آید. برای روشن شدن شکاف موجود بین نتیجهی اقدامات این کشورها و اقدامات لازم، میتوان به زبان به کار رفته در موافقتنامهی ریو دو ژانیرو اشاره کرد. زبان این معاهده از دو جنبهی اساسی مبهم بود. اول این که، روشن نبود منظور از "تغییرات خطرناک در سامانهی اقلیمی بر اثر مداخلات انسانی" دقیقاً چیست. دوم این که، چه حدی از "جلوگیری" از این تغییرات را میتوان کافی و بسنده دانست؟
نخستین ابهام با اتخاذ تصمیمی دربارهی سطح انتشار گازهای گلخانهای برطرف شد، یعنی قرار شد که حداکثر انتشار این گازها به اندازهای باشد که دمای زمین را به طور میانگین بیش از دو درجهی سلسیوس افزایش ندهد. البته، بسیاری از دانشمندان افزایشی کمتر از این را هم خطرناک میدانند. در نظر بگیرید که فقط افزایش 8/0 درجهای دمای زمین تاکنون به افزایش بیسابقهی دما در سطح کرهی ما منجر شده، تعداد پدیدههای جوّی خطرناک و استثنایی را افزایش داده، و به ذوب شدن بخش وسیعی از لایهی منجمد گرینلند انجامیده که حجمِ آب آن به تنهایی میتواند سطح آب دریاها را هفت متر افزایش دهد. اما در اجلاس کپنهاگ، تقاضای نمایندگان کشورهای متشکل از جزایر کوچک (که ادامهی افزایش سطح آب دریاها موجودیت آنها را تهدید میکند) برای تعیین سقف 1.5 درجهای افزایش دمای زمین را نپذیرفتند، اساساً به این دلیل که به نظر رهبران کشورهای بزرگ و قدرتمند، دستیابی به چنین هدفی از نظر سیاسی ممکن نبود.
اما دومین ابهام همچنان وجود دارد. مؤسّسهی پژوهشی گرانتام، وابسته به "مدرسهی اقتصاد لندن"، با تحلیل حجم انتشار گازهای گلخانهای در ۱۵۴ کشور به این نتیجه رسیده که حتی در صورت انجام تمام اقدامات وعده داده شده، حجم انتشار گازهای گلخانهای از ۵۰ میلیارد تُن در سال، یعنی رقم فعلی، به ۵۵ تا ۶۰ میلیارد تُن در سال ۲۰۳۰ خواهد رسید. اما برای آن که احتمال حفظِ سقفِ ۲ درجهای افزایش دما پنجاه پنجاه باشد، انتشار سالانهی گازهای کربنی باید به ۳۶ میلیارد تُن کاهش یابد.
"پس از بخش حملونقل که مقام اول را در انتشار گازهای گلخانهای دارد، دامداری دومین منبع انتشار گازهای گلخانهای است."
گزارش مرکز ملی احیای اقلیمی استرالیا نیز به همین اندازه هشداردهنده است. اکنون حجم انتشار گازهای گلخانهای در جوّ زمین به گونهای است که ۱۰ درصد احتمال تخطی از آن سقف ۲ درجهای وجود دارد، البته اگر همین حالا از انتشار گازهای گلخانهای بیشتر جلوگیری کنیم (کاری که در حال حاضر عملی به نظر نمیرسد). تصور کنید که یک شرکت هواپیمایی سازوکارِ حفظ و نگهداری هواپیماها را تا حدی محدود کند که ۱۰ درصد احتمال داشته باشد هواپیماهایش نتوانند به سلامت به مقصد رسند. این شرکت نمیتواند ادعا کند که پروازهای خطرناک را از میان بُرده است. در نتیجه، تعداد اندکی از مسافران این شرکت را برای سفر برمیگزینند، حتی اگر بلیتهای آن بسیار ارزانتر از دیگر شرکتها باشد. به همین ترتیب، با توجه به ابعاد فاجعهای که میتواند به دلیل "تغییرات خطرناک در سامانهی اقلیمی بر اثر مداخلات انسانی" رخ دهد، نباید همان احتمال ۱۰ درصدیِ تخطی از سقف ۲ درجه را هم ناچیز شمرد – در حالی که این احتمال میتواند بسیار بیش از این باشد.
گزینهی بدیل چیست؟ کشورهای در حال توسعه میگویند که نیاز آنها به انرژی برای فقرزدایی از شهروندانشان بسیار بیشتر از نیاز کشورهای ثروتمند به حفظ سطح مصرف انرژی خود، به شکلی اغلب اسرافکارانه، است– و حق با آنهاست. به همین دلیل، کشورهای ثروتمند باید مصرف انرژیهای کربنی در اقتصادهای خود را تا حد امکان کاهش دهند، و این کربنزدایی باید تا سال ۲۰۵۰ کامل و فراگیر شود. این کار را میتوان با تعطیل کردن آلودهترین شکل تولید انرژی، یعنی نیروگاههای زغالسنگی، و خودداری از صدور مجوز برای بهرهبرداری از معادن جدید زغالسنگ آغاز کرد.
یک اقدام سریع و ثمربخش دیگر میتواند تشویق مردم به تغذیه با خوراکهای گیاهی باشد، چه بسا از طریق وضع مالیات بر مصرفِ گوشت و صرف درآمد حاصل از آن برای پرداخت یارانه به انرژیهای پاک و پایدار. بر اساس برآورد سازمان خواروبار و کشاورزی ملل متحد، پس از بخش حملونقل که مقام اول را در انتشار گازهای گلخانهای دارد، دامداری دومین منبع انتشار گازهای گلخانهای است. بخش دامداری میتواند هدف مهمی در مسیر کاهش انتشار گازهای گلخانهای باشد، و محدود شدن آن تأثیر کمتری بر زندگی ما میگذارد تا منع استفاده از هرگونه سوخت فسیلی. افزون بر این، به گزارش سازمان جهانی بهداشت، کاهش در مصرف گوشت قرمز و گوشت فرآوریشده میتواند مرگومیر ناشی از انواع سرطانها را کاهش دهد.
شاید این پیشنهادها غیرواقعبینانه به نظر برسد. با این حال، هرگونه کوتاهی از اجرای چنین اقداماتی جنایتی علیه میلیاردها انسان، نسلهای فعلی و بعدی، و جنایتی علیه زیستبوم طبیعی سیارهی ما خواهد بود.
[1] آنچه میخوانید ترجمهی مقالهی زیر است:
Peter Singer, ‘‘Paris and the Fate of the Earth’’, Project Syndicate, 11 November 2015.
پیتر سینگر از فیلسوفان معاصر و استادِ اخلاق زیستی در دانشگاه پرینستون است. از مهمترین آثار او میتوان به "آزادسازی حیوانات" و "اخلاق عملی" اشاره کرد.