آیا نسخههای مدرن اسلام نیکوتر و پسندیدهتر از نسخههای سنتیاند؟ الگوهای مختلف دینداری کداماند و چگونه میتواند نگرشهای مدرن و سنتی به اسلام را داوری کرد؟
به سبب وابستگی متقابل روزافزون اجتماعی و شرایط بومشناختی، بشر اینک به سوی تمدنی جهانی در حال حرکت است و لازمهی این فرایند گذار، تغییر در ساختار اجتماعی-سیاسی و نظام نشانهشناختی است. آیا دین به عنوان یکی از کهنترین عاملان ایجاد تحول در نظامهای معنایی و نشانهشناختی هنوز میتواند نقشی مؤثر بر عهده داشته باشد؟
دین چیزی به ما میدهد که علم نمیتواند بدهد: دین قویترین واکنش به زندگیِ عاطفیِ عالمگیری است که همهی ما را به یکدیگر وصل میکند. این در حالی است که دفاع از دین در این زمانه کار دشواری شده است.
ایدهی برخورد دیرینه میان «دنیای اسلام» و «دنیای غرب» از اسطورههای خطرناکی است که در دوران مدرن به وجود آمده است. مبنای این اسطوره برداشتهای تحریفشدهای از ماهیت اسلام و ماهیت غرب، به عنوان دو تمدن کاملاً مجزا و متخاصم، بود. در اواخر قرن نوزدهم و در اوج عصر امپراتوریها، استعمارگران با ترویج بنیادگرایی تندرو میان تبعههای مسلمان خود، بنیانهای مفهومی برای «نهضت اتحاد اسلامی» را به وجود آوردند.
عاشورا واقعهای تاریخی نیست. بسیار بیشتر از آن، بستری برای تعریف هدفمند باورهای انسانی در چارچوب یک ایدئولوژی مشخص است. اگرچه این ایدئولوژی مشخص به بهترین شکل ممکن در فرهنگ شیعی جای گرفته اما در میان غیر باورمندان نیز هواخواهان خود را دارد.
دسیدریوس اراسموسِ رتردامی، شخصیت برجستهی رنسانس شمال، عمدتاً به عنوان بزرگترین چهره در میان اولین اومانیستها شناخته میشود. پانصد سال پیش، اراسموس با شورشی پوپولیستی به رهبریِ تحریکگر پرنفوذی به نام مارتین لوتر مواجه شد، قیامی که گسستها و تفرقههای حاصل از آن کمتر از تبعات پدیدهای نبود که اکنون در آمریکا و اروپا شاهد آن هستیم.