با افزایش افراطگرایی در میان گروههایی از مسلمانان و قدرت گرفتن بنیادگرایی در جوامع اسلامی، برخی از پژوهشگران مسلمان راه حل را در «اسلام میانهرو» یافتهاند: برداشتی از تاریخ و ارزشهای اسلامی که با ارزشهای لیبرالی در جوامع معاصر غربی هماهنگ باشد. چنین برداشتی چه دستاوردهایی داشته، و با چه مشکلاتی و تناقضاتی مواجه است؟
در سالیان اخیر تحقیقات گوناگونی در زمینهی تداوم فرهنگ ایرانشهری در ایران اسلامی صورت گرفته ولی کمتر توجهی به یکی از اساسیترین باورهای کهن ایران و چگونگیِ ادامهی آن از دورترین روزگاران تا زمان حاضر صورت پذیرفته، و آن نهاد فرّه ایزدی است. چنین نهادی را مهم و اساسی میشماریم زیرا پایداری ملیّت ما، قوام فرهنگ کهن ما، مرهون حضور فرّه ایزدی در اندیشهی ایرانیان بوده است.
در اغلب جوامع پساکمونیستی، ادیان نقشی کلیدی در فرآیند ملتسازی داشتهاند، اما استونی در این میان یک استثناء است. کلیسای لوتری که از قرن شانزدهم دین اکثریت مردم استونی بود در اواخر قرن بیستم، و به موازات شدت گرفتن تحولات سیاسی-اجتماعی که با نوعی بیداری ملی همراه بود، شاهد کاهش روزافزون پیروان خود بوده است.
قومیت، سنّت، دین در برابر سیاست، و وفاداری به کشور، چهار مضمون اصلیای هستند که رسانههای روسیه، سیاستمداران مهم و رهبران مسلمانِ این کشور هنگام بحث دربارهی اسلام به آن میپردازند. جالب این که کمتر کسی به این امر توجه میکند که تعریف این مفاهیم چیست و چه ربطی به ارزیابی مشروعیت یک گرایش دینیِ خاص دارند. در عین حال، نبردی دائمی بر سرِ برچسب زدن به افراد یا سازمانهای گوناگون وجود دارد.
پاکستان در محافظت از اقلیتهای دینی خود سابقهی درخشانی ندارد، اما وقتی پای «احمدیها» به میان میآید، ما واقعاً سنگ تمام میگذاریم: اعضای این آیین اصرار دارند که خودشان را مسلمان بدانند و ما، که به شاخهی اصلی اسلام تعلق داریم، اصرار داریم که با آنها به عنوان بدترین نوع ملحدان رفتار کنیم.
سازش با استبداد برای حفظ منافع و گریز از گزند حکومتهای خودکامه سازوکاری آشنا در زندگی ایرانیان است، اما تقیه و کتمان عقیده در جنگ با وجدان پیامدهایی دارد.