«ما و آنها» رمانیست به انگلیسی، نوشتهی بهیه نخجوانی، که داستان خانوادهای پراکنده در ایران و اروپا و آمریکا را روایت میکند، و آنچنان که اهل نظر میگویند، نمونهی برجستهای از «ادبیات آستانه» و نقل احوال دیاسپورای ایرانیست. ماه پیش، جلسهای برای کتابخوانی و گفتگو با بهیه نخجوانی دربارهی این داستان، در دانشگاه نورتوسترن در شیگاگو برگزار شد که گزارشی از آن را در ادامه میخوانید.
شمیم بهار، چهرهی منزوی و گوشهگرفته و خاموش همهی این سالها، سرانجام با چاپ آثار قدیمیاش طلسم بیخبری و انزوا و سکوتاش را شکست تا شاید مقدمهای باشد بر چاپ همهی آثاری که فقط نزدیکاناش میدانند در طول چهل و چند سال نوشته ــ و خود در آغاز همین مجلد به دو سهتایی از آنها اشاره کرده ــ و البته کتابی دیگر که شاید همین زودیها از او چاپ شود که گویا مجموعهایست از چند قصهی این سالها.
کدام یک از داستانهای تولستوی «مهم» است؟ بوریس درالیوک دو معیار دارد: این که مضمون داستان باید برای تولستوی متقدم و متأخر به یک اندازه مهم بوده باشد، و این که باید به ویژگیهای مرگِ خوب بپردازد.
فکر کنید به کتابهایی که اعراب مسلمان پس از تسخیر ایران سوزاندند. دقت کنید، فقط کتابها نیستند که برای همیشه از بین رفتهاند؛ مسیرهای ادبیای که این کتابها و نویسندگانشان ساخته و پرداخته بودند نیز از میان رفته است. فکرش را بکنید، در بین این کتابها احتمالاً بسیاری از منابع نوشتاری شاهنامه را میشد پیدا کرد و اگر این کتابها باقی مانده بود چقدر تحقیق در مورد شاهنامه گستردهتر و دقیقتر میشد.
داستان صادق ممقلی یا داروغهی اصفهان را میتوان گفت که یکی از طلیعههای داستاننویسی به مفهوم مدرن به صورت تجربهای در نگارش داستان کارآگاهی (پلیسی) است. این داستان نخستین بار در سال ۱۳۰۴ (سال آغاز پادشاهی رضاشاه پهلوی) در تهران به چاپ رسیده و به تازگی به کوشش مهدی گنجوی و مهرناز منصوری ویراسته و بازنشر شده است. کوشش ویراستاران در انتشار دوباره و ویراست این اثرِ فراموششده ستودنی است. این داستان از آن رو جالب است و خواندنی که سوای ماجراهای تو در تو و پر کشش آن که در فضایی از ایران در سالهای نخست قرن بیستم میگذرد، در خلال خواندن آن میتوان دید که نویسنده چگونه گونهی ادبی نوینی را با محتوایی ایرانی سازگار کرده است.