اطلاعات اندک تاریخی چیز خطرناکی است. اگر شما چیزکی در مورد گذشته بدانید، دائماً آن را با زمان حال قیاس میکنید. آیا سال ۲۰۲۰ مانند سال ۱۷۲۰ بود؟ نه، بیشتر شبیه سال ۱۹۳۳ بود! شاید هم سال ۱۹۶۸؟ در تاریخ مالی و اقتصادی ــ حوزههایی مبتنی بر الگوسازی، به منظور برنامهریزی برای آینده بر اساس نتایج گذشته ــ وسوسهى زیادی برای مقایسه کردن ادوار زمانیِ گوناگون با یکدیگر وجود دارد. اما نتایج این مقایسهها بسیار متغیر است.
در این مقاله، با تأمل و بازخوانی فقراتی از کتاب مجاهدان مشروطه، نوشتهی سهراب یزدانی (تهران: نشر نی، ۱۳۸۸) استدلال خواهم کرد که انقلاب مشروطه یا مشروطیت ویژگی بسیار مهمی داشت که در مطالعات مشروطه و ایرانشناسی معمولاً کمتر به آن توجه میشود؛ اینکه انقلابی متعلق به اواخر دوران امپراتوریها و پیش از تشکیل دولت-ملتها در ایران و عثمانی و قفقاز بود، و همین ویژگی آن را واجد نوعی چندفرهنگگرایی و انعطافپذیری میکرد که در دهههای بعد به تدریج تضعیف یا محو شد.
ما با جایی که در آن زاده شدیم تعریف نمیشویم، بلکه با راهی که در زندگی برمیگزینیم و میرویم تعریف میشویم. آیا انسان افغانستانی پیش از هرچیز یک انسان بیجا نیست که برای دور شدن از خشونت یا جستن موقعیتهای بهتر اقتصادی خانه را ترک میگوید، انسانی که ائتلافهای سیاسیاش برای آن است که پناهی بیابد؟