تیموتی برنان برای نوشتن این زندگینامهی موشکافانه با دهها تن از دوستان و نزدیکان سعید، همکاران، منتقدان، سیاستمداران و کنشگران مدنی و سیاسی و … گفتوگو کرده است، آرشیوها دربارهی سعید را زیرورو کرده، تمام آثار منتشرشده و نشده از سعید از جمله نامهنگاریهای شخصی او را مطالعه و تمام ۲۳۸ صفحه پروندهی پلیس فدرال آمریکا دربارهی ادوارد سعید را خوانده است.
«پدرم، مثل مادرم سخت معتقد بود که زندگى خانوادگى ما مىباید کاملاً خصوصى بماند. بچه که بودیم وادارمان مىکردند هر بار این قانون را رعایت کنیم. ولى حالا دیگر بچه نیستیم. شاید بچههاى بالغ باشیم اما بچه نیستیم.» این یادداشتی است از رودریگو گارسیا، پسر بزرگ گابریل گارسیا مارکز، در توجیه انتشار یادداشتهایش به صورت کتابى با عنوان «گابو و مرسدس؛ یک بدرود»؛ کتابى که او و ناشرش به خوبى مىدانستند به محض انتشار با استقبال دوستداران مارکز، محبوبترین رماننویس معاصر در سراسر جهان، روبهرو خواهد شد.
در پسِ بحران اعتماد به نهادهای مدنی بیشک یکی از عوامل، به مدرسه مربوط میشود. ما در مقام شهروندان دیگر به طور کلی به حرف مسئولان اعتماد نداریم. ما به حکومت و نهادهای مدنی اعتقادی نداریم. این هم چیزی بسیار خوب و هم چیزی بینهایت مسئلهساز است زیرا وقتی شما نسبت به مراجع و مسئولان تردید میکنید، باید بتوانید مراجع خودتان یا مراجع دیگری را به جای آنها بگذارید.