عبارت ملکههای فلسفه در عنوان کتاب، قرینهای است به عبارت «فیلسوفشاه» یا همان پادشاهان فیلسوف در کتاب جمهور افلاطون. در کتاب جمهور که در واقع مجموعهای از گفتوگوهاست، افلاطون میگوید که زنان میتوانند همتراز با مردان، پادشاه یا حاکمفیلسوفِ دولتشهر آرمانیِ او باشند؛ سخنی که در دورهی افلاطون کاملاً رادیکال [و مترقی] بود. با این حال، زنان در تاریخ فلسفه تا حد زیادی به حاشیه رانده شدهاند و اعطای لقب ملکه به فیلسوفان زن، در واقع نوعی اعادهی لقبی به ایشان است که در [تاریخ] فلسفه از ایشان دریغ شده است.
اولین بار عکسش را روی جلد صفحهی گرامافون پشت ویترین «صفحهفروشی بتهوون» در خیابان پهلوی دیدم. با موهای سیاه شلاقی که روی پیشانیِ بلندش پخشوپلا شده بود و برق چشمان سیاهش را جلا میداد. خندهای صمیمی و هم آشنا، لبهای خوشفرمش را پس زده بود تا دندانهای ردیف و سفیدش نمایان شود. شوشا گاپی: خوانندهی ترانههای محلی.
در سه سال آخر حکومت صدام حسین در عراق، همانوقت که کمر کشور زیر بار تحریمهای سنگین بینالمللی و فشار اقتصادی و بحران سیاسی خم شده بود، چهار کتاب در ژانر ادبیات عامهپسند و پروپاگاندا با اسامی مستعار در عراق منتشر شد. پشت جلد کتابها، در توضیح نویسنده آمده بود که او فردی است «مشهور اما فروتن» که عراق را عاشقانه دوست دارد. کتابها همه ارزش ادبی نازلی داشتند، و پر از کلیشهسازی و مضامین پررنگ ناسیونالیستی بودند. هویت نویسندهی این کتابها مثل رازی سرگشاده بود.