رسانهها و «بیست سال گزارشگری غلطانداز» از ونزوئلا
در اخبار و گزارشهای رسانههای جریان اصلی آمریکا و بریتانیا دربارهی ونزوئلا با تیترهایی مثل «ونزوئلا در یک قدمی سقوط»، «دیکتاتوری پوپولیست ونزوئلا» و … مواجه میشوید. در روایت اکثر این رسانهها، همه چیز در ونزوئلا بد است و وحشتناک و سیاهی مطلق، دولت هر روز در «یک قدمی سقوط» است، مردم همه از دولت متنفرند، و همه «در آرزوی اقتصاد آزاد» و «دوستی با آمریکا» هستند. این تصویر یکجانبه و غلیظ چقدر واقعیت دارد؟
اخبار بد از ونزوئلا: بیست سال خبرهای دروغ و گزارشگری غلطانداز، نوشتهی آلن مکلئود، انتشارات راتلج، 2018
آلن مکلئود، پژوهشگر رسانه در گروه مطالعات رسانه در دانشگاه گلاسکو، که تخصص او مطالعه و بررسی اخبار ونزوئلا است، در کتاب تازهی خود به دنبال پاسخ این سؤال است. کتاب اخبار بد از ونزوئلا: بیست سال خبرهای دروغ و گزارشگری غلطانداز احتمالاً اولین پژوهش دقیق و موشکافانهای است که اخبار رسانههای جریان اصلی آمریکا و بریتانیا دربارهی ونزوئلا را در ۲۰ سال گذشته (از زمانی که هوگو چاوز به قدرت رسید) بررسی کرده است.
مکلئود در این کتاب ۵۰۱ مقالهی مفصل دربارهی ونزوئلا را بررسی کرده است. او با سند و مدرک نشان میدهد که، اگرچه بر اهل فن پوشیده نیست که دولت آمریکا از سال ۲۰۰۲ به بعد میزان کمک مالی به اپوزیسیون ونزوئلا را چند برابر کرده است، رسانههای جریان اصلی آمریکا جوری وانمود میکنند که انگار اصلاً چنین واقعیت مسلمی وسط نیست. بنا به بررسی او، تنها ۱۰ درصد مقالههای رسانههای آمریکا این واقعیت را به عنوان «احتمال» در مقالههای خود ذکر کردند. این میزان در رسانههای بریتانیا به ۳۹ درصد میرسد، و تنها روزنامهی گاردین است که با صراحت و تأکید از کمک مالی دولت آمریکا به گروههای اپوزیسیون ونزوئلا نوشته است.
این پژوهشگر دانشگاه گلاسکو در کتاب خود مینویسد که صد در صد مقالاتی که دربارهی وضعیت رسانهها در ونزوئلا در رسانههای جریان اصلی منتشر شد، خیلی ساده نوشتند که رسانهها در ونزوئلا «مطلقاً» آزادی بیان ندارند و وضعیت خبرنگاران را «محبوس در قفس» توصیف کردند. این کتاب میگوید همین «قاطعیت صددرصدی» خود نشانهی بارزی است که چطور روزنامهنگاران انگلیسیزبان اصلاً رسانههای ونزوئلا را از نزدیک ندیده و دنبال نکردند، و صرفاً بر اساس شنیدهها گزارش میکنند یا از روی دست هم تقلید کرده و خبری را که واقعیت ندارد بازنشر میکنند.
مکلئود میگوید حتا اگر صرفاً اخبار تلویزیون دولتی ونزوئلا را هم دنبال کنید، به راحتی میتوانید اخباری در انتقاد از دولت یا مسئولان دولتی را ببینید و بشنوید. او میپرسد: «خیلی سخت است که راه دوری هم نرویم و صرفاً اخبار تلویزیون دولتی را ببینیم که چطور نیروهای اپوزیسیون و مخالفان دولت هر روز در تلویزیون در حال انتقاد از تصمیمهای دولتیاند و به نیکلاس مادورو (رئیسجمهور ونزوئلا) و قبلتر به هوگو چاوز میپرند؟»
کتاب میگوید همین یک نمونه نشانهی روشن دیگری است که چطور اکثر خبرنگاران رسانههای جریان اصلی آمریکا و بریتانیا که گزارشهای مربوط به ونزوئلا را مینویسند، اصلاً اسپانیایی بلد نیستند و هرگز رسانههای ونزوئلا را دنبال نکردند. همچون رویهی رایج دربارهی بسیاری دیگر از کشورهایی که درگیر تنش با آمریکا هستند (از جمله ایران)، این رسانهها اغلب دفتر ثابت و خبرنگار مستقر در محل در این کشورها ندارند. گزارشگر برای چند روز محدود به ونزوئلا اعزام میشود، اغلب در یکی از هتلهای شیک محلههای امن و گرانقیمت کاراکاس اقامت میکند، در اکثر مواقع با همان چندنفر «الیت و نخبه»ی معروف ونزوئلایی صحبت میکند که انگلیسی را خوب بلد است و با رسانههای انگلیسیزبان به راحتی مصاحبه میکند. گزارشگران همان حرفهای یکسوی ماجرا را برای چندمین بار تکرار و منتشر میکنند، در آن چند روز اقامت کوتاه از حباب محله اعیاننشین و نخبههای مرفه و انگلیسیدان دورتر نمیروند تا واقعاً محلههای مختلف و گروههای گوناگون مردم را ببینند و پای حرف آنها بشنوند.
مکلئود همچین با بررسی ساختاریِ رویهی رسانههای جریان اصلی آمریکا و بریتانیا استدلال میکند که چطور در پوشش اخبار ونزوئلا «فیلتری غیررسمی» وجود دارد. اول از همه این که آن قاعدهی قدیمی و اغلب کاملاً درست اینجا هم مصداق دارد: «مهم است که چه کسی پول رسانه را تأمین میکند.» هرقدر رسانهای بیشتر وابسته به پول تبلیغات شرکتهای بزرگ و میلیاردهای صنعت باشد، اخبار ونزوئلا را بیشتر باب میل نظر و دیدگاه و استراتژی این شرکتها میچیند.
از سوی دیگر، روند نگرانکنندهای هم در میان است. رسانههای بزرگ، به دلیل ملاحظات مالی، ناچارند مدام دفاتر خارجی بیشتری را تعطیل کنند و کمتر و کمتر خبرنگار محلی و وارد و آشنا به زیروبم محل داشته باشند، رویهای که آفت جدی گزارشگری نه تنها دربارهی ونزوئلا که دربارهی بسیاری دیگر از کشورها شده است. خبرنگاری که بدون هیچ تخصص ویژهای دربارهی یک کشور، صرفاً برای چند روز به محل اعزام میشود، اغلب چارهای هم جز اتکا به دمدستترین دادهها و «کارشناسان» و همان چند نخبهی انگلیسیدان ندارد.
این کتاب به «فیلتر» ویژهی دیگری دربارهی ونزوئلا هم اشاره میکند. حتا اگر رسانه بودجه و تمایل دارد که خبرنگار محلی مستقر در ونزوئلا استخدام کند، تقریباً همیشه و همواره میرود خبرنگاری استخدام میکند که به شکل علنی و به دور از رویهی بیطرفی رسانه، مخالف دولت ونزوئلا است و در اپوزیسیون کشور حضور فعالی دارد. مکلئود میگوید یک دلیل آشکار این است که اگر رسانه خبرنگاری از اپوزیسیون را استخدام نکند، بالادستیها و سرمایهگذاران رسانه حاضر نیستند پولی برای استخدام خبرنگار محلی در کاراکاس اختصاص دهند. تمام خبرنگاران محلی رسانههای جریان اصلی آمریکا و بریتانیا نیز در محلههای ثروتمند در مناطق شرقی کاراکاس مستقرند و اغلب، به دلیل ملاحظات امنیتی رسانهها، اصلاً مناطق شرقی پایتخت را ترک نمیکنند و هیچ درک ملموس و عینی از سویههای دیگر واقعیت جاری حیات سیاسی و اجتماعی کشور ندارند.
در یک نمونهی حیرتانگیز، آلن مکلئود یک دروغ رسانهای را بررسی میکند که خبرگزاری رویترز در سال ۲۰۱۵ در بوق و کرنا کرد و باقی رسانهها از روی دست آن کپی کردند. این خبرگزاری در گزارشی در سال ۲۰۱۵ به نقل از توماس پائز، جامعهشناس ونزوئلایی، نوشت که از زمان به قدرت رسیدن هوگو چاوز در سال ۱۹۹۹ بیش از یک و نیم میلیون نفر از مردم ونزوئلا ناچار به ترک کشور شدند. توماس پائز یکی از چهرههای شناختهشدهی اپوزیسیون و به شکلی علنی مخالف سرسخت دولت ونزوئلا است. خود خبرنگاران حرفهای ونزوئلا هرگز به دادهها و آمار او ارجاع نمیدهند، چون به روشنی میدانند که او یک پژوهشگر صادق و بیطرف نیست. در همین مورد، آمار رسمی سازمان ملل متحد میگوید که حداکثر ۳۲۰ هزار نفر در فاصلهی زمانی ۱۹۹۹ تا ۲۰۱۵ ناچار به ترک ونزوئلا شدند. خب، ۳۲۰ هزار نفر کجا و بیش از یک و نیم میلیون نفر کجا! رویترز اما آمار دروغین را در بوق و کرنا و تیتر کردند و باقی رسانهها نیز به این خبرگزاری مهم و جریان اصلی ارجاع دادند و آمار سازمان ملل متحد گم شد و دیده نشد.
کتاب همچنین با اسناد و مدارک نشان میدهد که چطور سازمانها و اندیشکدههایی مثل «مرکز کارتر»، که به دنبال براندازی در ونزوئلا هستند، گزارشهایی پر از دادههای غلط دربارهی دولت ونزوئلا منتشر میکنند و در اغلب رسانههای جریان اصلی به گزارشهای این اندیشکدهها ارجاع داده میشود.
البته که نه نویسندهی کتاب و نه هیچ ناظر آگاه دیگری منکر این نیست که وضعیت اقتصادی ونزوئلا نابسامان است و سالها است که این کشور با تنش سیاسی جدی مواجه است. همهچیز هم «توطئه» یا «زیر سر دیگران» نیست. اما همانطور که نویسنده تأکید دارد، مهم است که آنچه در این کشور میگذرد به درستی روایت شود، و سویههای گوناگون پدیدههای سیاسی و اقتصادی کشور منعکس شود. طنز ماجرا هم این است که تا وقتی درک دقیق و درستی از واقعیت جاری نداشته باشیم، نمیتوانیم سیاستهای کارآمدی نیز چه از در دوستی و چه از در دشمنی اتخاذ کنیم.
خواندن این کتاب پژوهشی شاید برای ما ایرانیان جالبتر هم باشد، چرا که دههها است که نحوهی پوشش اخبار ایران و ایرانیان در رسانههای جریان اصلی آمریکا و بریتانیا یکسویه، جانبدارانه، مملو از کلیشهها، و براساس روایت رسمی سیاسی حال حاضرِ آمریکا و بریتانیا است. یکی از آخرین نمونهها شاید همین باشد که قبل از انعقاد برجام، تقریباً تمامی اخبار دربارهی ایران از سیاهی مطلق و فلاکت حکایت داشت و تصاویر گزارشها هم شامل زنی با چادر سیاه بود که از جلوی دیوار سفارت پیشین آمریکا و شعار «مرگ بر آمریکا» عبور میکند. بلافاصله بعد از برجام، اخبار جای خود را به «زیباییهای توریستی ایران» و «ده غذایی که در ایران باید بخورید» و تصاویر خنده و ورزش جوانان داد و زن جوانی با مانتو و شال رنگی که از جلوی دیواری منقش به کاشیکاریهای سنتی ایران عبور میکند! و هر ناظر آگاهی میداند ایران نه این است و نه آن، هم این است و هم آن، و بسیار متنوعتر و پیچیدهتر از هردوی اینها.