همهی ایرانها
صفحهی ویژهی همهی ایرانها برای طرح پرسشهای بنیادی دربارهی ایران و چشماندازهای گوناگونی است که هر یک از ما برای آیندهی ایران داریم. هدف این است که ببینیم دیدگاهها و آرزوهای پراکندهی ما چه امکانی برای همزیستی دارند، و چه توان و تجربههایی از گذشتهی ایران به کار امروز ما خواهد آمد.
ایران همچون تمامی دولت-ملتهای موجود در جهان امروز واقعیتی سیاسی-تاریخی است. این بدین معناست که بهرغم ارجاع به موجودیتی به نام ایران در زمانهای دور، ایرانی که امروز میشناسیم در برههی تاریخی مشخصی و به تبع ارادهای سیاسی «خلق» شده است.
اگر نخواهیم ایران را در خاک و آب خلاصه کنیم تعبیر هویت انسانی و هویت مرزی را نباید نادیده گرفت اما اگر ایران را به مفهوم کل کلاسیک آن یعنی دربرگیرندهی جغرافیا، ساختار سیاسی و جمعیت، پیشفرض قرار دهیم، در این صورت ایران را نمیتوان فراتراز آب و خاک پنداشت.
تبعیض و پیامدهای آن هرگز به یک گروه محدود نمیماند و مانند یک بیماری خطرناک رشد کرده و به کل بدن سرایت میکند. امروز میتوان نشانههای بیماری را در همهی اعضای بدن ایران مشاهده کرد
برای من ایران، مکانی منطبق بر مرزهای مدرن نیست و معتقدم ما همواره باید با بحرانیساختن مفهوم ایران، از انطباق کامل آن با تعاریف دولتی جلوگیری کنیم. ایران حوزهای جفرافیایی-تمدنی است که در طول تاریخ دستخوش تغییرات جغرافیایی و تمدنی شده است تا جایی که امروزه به سختی میتوان از یکسو آن را محدود به مرزهای رسمی کرد و از دیگر سو آن را به همهی جاهای این محدودهی مرزی گسترش داد.
ایران برای من یعنی «مردم»، یعنی «انسان»هایی که در جزیرهای محصور شده در ناملایمات، با توان شگفتانگیزی همچنان به زندگی ادامه میدهند. اعتراف میکنم که موقع فکر کردن دربارهی ایران، نه موقعیت ویژهی جغرافیایی و استراتژیک آن به ذهنم خطور میکند و نه ویژگیهای تاریخی و فرهنگی.
ایران زادگاه من است و چه بخواهم چه نخواهم بخش عمدهای از زندگیام با آن گرهخورده. سرزمینی است که خاطرههایم در آن ساخته شده، پس فراتر از آب و خاک است اما دیگر «وطن» نیست.