جامعه و سلامت روان
دبیر مجموعه: ارکیده بهروزان
آیا میشود اضطراب و افسردگی را بدون درک مسائلی چون فقر، سرکوب سیاسی، نژادپرستی یا زنستیزی مداوا کرد؟ بیماریانگاری رنجها و معضلات شایع روانی به سود جامعه است یا به سود نظام حاکم؟ تجربهی مواجهه با بحرانهایی نظیر استبداد، استعمار، جنگ و آوارگی، و فشار اقتصادی چه آثاری بر سلامت روان میگذارد؟ تروماهای فردی و اجتماعی ناشی از فعل و انفعالات بیولوژیک هستند یا حاصل سیاستهای حکومتها؟ آیا برای ارزیابی سلامت روانی فرمولی استاندارد وجود دارد؟ برای درمان باید به ریشههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی توجه کرد یا به عارضههای بالینی و زیستشناختی؟ نقطهی تعادل کجاست؟ چگونه میتوان رویکردی به سلامت روان داشت که هم به واقعیت زیستهی رنج فرد بپردازد و هم به علایم زیستشناختی بدن؟ این مبحث به تحلیلها و تجربههای مختلف دربارهی سلامت روان در جامعهی گرفتار گسست و بحران میپردازد.
مجموعه مقالات این مبحث را در اینجا میتوانید دریافت کنید.
زخم جنگ اصیل است اما ارزش اقتصادی زخم در بازارهای مختلف نوسان دارد. یک زخم «مفید» برای پروندهی پناهجویی زخمی است که هم مدرک قابل رؤیت دارد، هم بار سیاسی و اجتماعی، و هم تداعی رنجی حادتر میکند.
روانکاوان فلسطینی با نوع دغدغههای بیماران فلسطینی آشنا هستند. نوعی ترس، احساس خفگی، و میل به مرگ در بین مراجعین مشترک است. مشکلات سلامت روان آنها گرچه در خلال درگیریهای خانوادگی و شخصی بروز مییابند اما با زندگی زیر سایهی اشغال تشدید میشوند
چه باعث میشود که زنی بدون دسترس به هیچ نوع آموزهی فمینیستی، پس از سالها سکوت و تحمل در تنهایی خودش به جایی برسد که بگوید اطاعت از آزارگر بس است و باید افسار زندگی خویش را از دیگران پس بگیرد؟
زندانیان سیاسی و خانوادههایشان انواعی از رنجها را در سکوت تجربه میکنند. تداوم رنج تحملش را دشوارتر میکند، شبیه زخمی که باز مانده است. ترومایی که به خانواده وارد شده به شیوههای غیرروایی به نسلهایی منتقل میشود که پس از واقعه به دنیا آمدهاند
تجربهی جنگ بسیاری از فرضهای جنسیتی در جامعه سوری را درهمشکست. زنان سوری از مصیبت جنگی فرصتی برای شکستن سدهای پدرسالاری ساختند، نقشهای اجتماعی و شغلی بیشتری به عهده گرفتند و حس عاملیت قویتری پیدا کردند
جریانهای سیاسی روانپزشکی در آرژانتین را دو شقه کردند: گروهی از روانپزشکان مترقی و رادیکال بیماری روانی را عمدتا حاصل شرایط سیاسی و سرکوب دولت میدیدند. گروهی دیگر روانپزشکان محافظهکاری بودند که مراکز روانکاوی را به بازداشتگاه تبدیل کردند و بر شکنجه و آزار روانی مخالفان نظارت داشتند