زوال زبان فارسی در شبهقارهی هند
زبان فارسی، با وجود ریشههای عمیقش در شبهقارهی هند، عملاً در این سرزمین دچار مرگ تدریجی شده است. در حال حاضر، اکثر دستنوشتههای فارسی در کتابخانهها و بایگانیهای هند، در پشت درهای بسته، بدون استفاده رها شدهاند. یک پژوهشگر ایرانی و آموزگار زبان فارسی دلیل این اتفاقات را در کلکته جستوجو کرده است.
امروزه تصور کردن زبان فارسی به عنوان زبانی رایج در هند مشکل است. با این حال، فارسی تا صدها سال زبان حاکم بر مکاتبات رسمی و دادگاههای عالی در سراسر این شبهقاره بوده است. این زبان در قرن دوازدهم توسط فارسیزبانان آسیای میانه به هند آورده شد، و نقشی شبیه آنچه زبان انگلیسی در هندِ مدرن دارد بر عهده داشت. به همین دلیل، در قرن هفدهم وقتی شیواجی، پادشاه مراتی، میخواست با جِی سینگِ راجستانی، فرمانده ارتش مغول در دِکّن سخن بگوید، هردو از زبان فارسی استفاده میکردند. نخبگان ایالت بنگال در قرن نوزدهم به دو زبان فارسی و بنگالی صحبت میکردند. راجا رامموهان رُوی در یک روزنامهی فارسی مینوشت و دبیری میکرد و شاعر محبوبِ دبیندرانات تاگور، پدر رابیندرانات تاگور، حافظ (شاعر ایرانیِ قرن چهاردهم) بود. تأثیرگذاری فارسی چنان شدید بود که زبان هندی، بزرگترین زبان کنونی هندوستان، نام خود را از کلمهای فارسی به معنای «هندوستانی» گرفته است. از زمان راجا تا کنون، انگلیسی جای فارسی را گرفته است، اما هنوز در گوشههایی از هند این زبان مورد استفاده است. آنچه در پی میآید بخشی از خاطرات یک آموزگار زبان فارسی در کلکته است:
این سومین بار است که از کلکته بازدید میکنم، و هنوز از دیدن فرهنگ شکوفای این شهر سرشار از خوشحالی میشوم. تضادهای شدید کلکته، محیطی روشنفکرانه در کنار محرومیت شدید، ترکیبی از شادمانی و دشواری را به وجود میآورد. تحصیلکردهترین دوستان من از بنگال هستند. من افراد تحصیلکردهی بسیاری مثل آنها در خیابانهای کلکته میبینم. هرروز، در راه رسیدن به محل کار خود، این افراد روشنفکر از کنار گروههایی از مردم عبور میکنند که مشغول دستفروشی هستند یا در زیر شیر آب تأمینشده توسط شهرداری حمام میکنند. در فصل باران، همه جا خیس است، با این حال دسترسی به آب موجب تسکین حال مردمی است که در خیابانها زندگی میکنند.
کلکته واقعیت خود را به توریستی که فقط از «یادبود ویکتوریا» یا «معبد بیرلا» دیدن میکند نشان نمیدهد؛ کلکتهی واقعی در خیابانها جای دارد. بخشی از این واقعیت هم در گورستان خیابان ساوت پارک دفن شده است. اینجا جایی است که سِر ویلیام جونز (۱۷۹۴-۱۷۴۶) بنیانگذار «انجمن آسیایی» و پدر شرقشناسی، و هنری لوییس ویویان دروزیو (۱۸۳۱-۱۸۰۹) دفن شدهاند. من یک آخر هفته به همراه گروهی از دانشجویان زبان فارسی، که در دورهی تابستانه در دانشکدهی لیدی برابورن شرکت میکردند، به این گورستان که در قلب شهر قرار دارد رفتم. دانشجویان در کنار مقبرهی سِر ویلیام جونز جمع شدند و به استاد خود که در مورد خدمات جونز به مطالعات شرقشناسی در مدت کوتاه زندگیاش در این شهر صحبت میکرد، گوش فرا دادند.
در حین تماشای آثار تاریخیِ ایرانی در این شهر، همین گروه دانشجویان به کلیسای سنت جان رسیدند که نوشتههای فارسی بر کتیبههای آن حک شده است. این نوشتهها به زندگی و مرگ کسانی همچون ویلیام همیلتون اشاره میکنند، جراحی که در زمان امپراتور فرّخ سیَر، در دهلی، به خدمت مشغول بود. فارسی به مدت چند صد سال زبانی اصلی در شبهقارهی هند بود. با این که بنگالی کلمات مشترک بسیار زیادی با فارسی دارد، امروزه در بنگال کسی که زبان اصلیاش فارسی باشد وجود ندارد.
هنوز در چند مدرسه در کلکته فارسی به عنوان یک درس اختیاری تدریس میشود. بعضی دانشکدهها مانند دانشکدهی لیدی برابورن و دانشکدهی مولانا آزاد، گروههای زبان فارسی دارند. شنیدن کلمات فارسی از درون کلاسهای درس این تصور را ایجاد میکند که گویا بنگالیزبانان فراموش کردهاند که چگونه کلمات فارسی را تلفظ کنند. دانشجویان نمیتوانستند نوشتههای کلیسای سنت جان را بخوانند، اگر چه اغلب آنها مسلمان بودند و با زبان اردو آشنایی داشتند.
در یک دورهی تابستانهی دو هفتهای در دانشکدهی لیدی برابورن، که توسط «مؤسسهی مطالعات هندی-ایرانی» ترتیب داده شده، ۵۴ نفر از دانشجویان از دانشگاههای مختلف کلکته برای نخستین بار امکان آشنایی با زبان فارسی را یافتند. بعضی از دانشجویان میتوانستند شعرهای فارسی بخوانند، اما من به عنوان کسی که فارسی زبان اصلی اوست، نمیتوانستم چیزی از حرفهای آنها بفهمم. برنامهی تدریس برای دانشجویان در دورهی کارشناسی، و همچنین آنهایی که در دورههای کارشناسی ارشد مشغول تحصیل هستند، به ناچار از الفبای فارسی شروع شد، تا تلفظ درست آنها را یاد بگیرند و بتوانند بین حروفی مانند «ف» و «پ»، که به علت لهجهی محلیشان به شکلی یکسان تلفظ میشد، تمایز بگذارند.
سپس، پیش رفتند و به ترکیب حروف برای شکل دادن به کلمات ساده و مرکب فارسی پرداختند، و خواندن متون فارسی را با تلفظ صحیح تمرین کردند. در روز چهارم، آنها شروع به حفظ کردن غزلیاتی از حافظ و ناصرخسرو و اقبال لاهوری کردند. آنها همچنین نگاهی گذرا به دنیای عظیم فردوسی، مولوی، حافظ، ناصرخسرو و دیگران انداختند. از نگاهی وسیعتر، من به این فکر میکردم که این اشعار چطور ممکن است زندگی آنان را تغییر دهد. آیا شناختی از عرفان در شعر فارسی آنها را انسانهای بهتری خواهد ساخت؟ ادبیات ممکن است نگاه آنها به جهان را تغییر دهد. اما چه چیزی ماندگارتر است؟ دستور یک زبان یا قوانین یک جامعه؟
مشغول تدریس زبان فارسی از طریق فیلم بودم تا دانشجویان را با زندگی روزمره در ایران آشنا کنم، و تواناییهای شنیداری آنان را تقویت کنم. اما در کمال تعجب متوجه شدم که دانشجویان مطالعات زبان فارسی دربارهی فرهنگ ایرانی چندان چیزی نمیدانند. آنها حتی با کارگردانان مشهور سینمای این کشور آشنا نبودند. برخی از پرسشهای من در خانهی رابیندرانات تاگور پاسخ خود را یافتند، مکان دیگری که دانشجویان زبان فارسی، به عنوان بخشی از برنامههای تکمیلی که در دورهی تابستانهی دانشکده تدارک دیده شده بود، از آن دیدن کردند. این خانه به یک موزه تبدیل شده، و بعضی اتاقهای آن به نمایش تبادلات فرهنگی میان وطن تاگور و برخی کشورها که او از آنها بازدید کرده بود اختصاص داده شده است. هریک از این اتاقها قرار است بازتاب پیوندهای فرهنگی میان هندوستان و کشوری باشد که او از آن بازدید کرده است. اما هیچ اتاقی به پیوندهای فرهنگی هندی-ایرانیِ تاگور اختصاص نیافته است؛ گرچه او در مدت دو سال دو بار به ایران سفر کرده بود. با توجه به چنین غفلتی از میراث هندی-ایرانی، عجیب نیست که سفارت ایران و مرکز فرهنگی ایرانیان در دهلی از دورهی تابستانهی زبان فارسی کلکته حمایت مالی اندکی کرده است.
شاید خانهی زبانِ فارسیْ ایران باشد، اما این زبان در کشورهایی مانند افغانستان و تاجیکستان هم رواج دارد. با آن که دولت ایران مدعی تملک زبان فارسی است، برای ترویج این زبان در بیرون از ایران کار اندکی انجام میدهد. در جایی مثل هندوستان، زبان فارسی نیازمند ترویج نیست؛ فقط کافی است که از آن حفاظت شود. بیشتر دستنوشتههای فارسی در هند در کتابخانهها و بایگانیها، در پشت درهای بسته، بدون استفاده رها شدهاند. کار ثبت، دیجیتالی کردن، و حفظ این دستنوشتهها بیش از توان مراکز فرهنگی ایرانی در هندوستان است.
آیندهی زبان فارسی در هندوستان مبهم است. اما قرار است کوششهایی از سوی پروفسور سید اختر حسین، رئیس «مؤسسهی مطالعات هندی-ایرانی»، برای احیای این زبان و همچنین فرهنگ هندی-ایرانی صورت بگیرد. آقای حسین به دوران پرشکوه زبان فارسی در شبهقاره اشاره میکند که در طول آن، کتابها، متون، و اسنادی باارزش تالیف شد. او میگوید: «مایهی تأسف است که نسلهای کنونی تا به حال به سراغ گنجینهی عظیمی از متون فارسی که در کتابخانهها و بایگانیهای بنگال حفظ شده، نرفتهاند.»
برگردان: پویا موحد
آنچه خواندید برگردان این نوشته است:
Maryam Papi, ‘Why Is Persian Dying Out in India, Despite Its Deep Roots? An Iranian Finds the Answer in Kolkata,’ Scroll, 7 September 2017.