عبدالبهاء در انجمن عالم
پیشگفتار
آیدا حقطلب
یکصد سال قبل، در روز ۲۸ نوامبر سال ۱۹۲۱ حیفا، شهری در فلسطین، شاهد صحنهی کمنظیری بود. دههزار نفر از زن و مرد، پیر و جوان، از عرب و ترک و اروپایی، مسلمان، مسیحی و یهودی، از گروهها و اقشاری که شاید اغلب خود را با یکدیگر بیگانه میپنداشتند، در خیابانهای شهر برای تشییع پیکر یک ایرانی گرد هم آمده بودند؛ ایرانیای که تنها چند دهه قبل بهعنوان یک تبعیدی و زندانی به میانشان قدم گذاشته بود.
آنها تابوت کسی را با نهایتِ احترام و تقدیس به دوش میکشیدند که چهل سال قبل، وقتی با کشتیِ حامل تبعیدیان به عکا وارد شده بود، حتی برای پیادهشدنش سکویی فراهم نبود و برای رسیدن به ساحل و تهیهی وسیلهای برای پیادهکردن سایر مسافران مجبور شده بود که به گلولای آب تن دهد.
مردی که آن روز یتیمان و نیازمندان حیفا و عکا برایش اشک میریختند، شاعران و ادیبان شهر در مدحش قصیدهسرایی میکردند، رهبران دینیِ منطقه از خلوص و تقدیسش سخن میگفتند و حاکمان، کاردانی و حکمتش را میستودند،[1] یک ایرانی بود، ایرانیای که امسال یکصدمین سال درگذشتش در نقاط مختلف جهان به شکلهای مختلف گرامی داشته میشود اما همچنان برای بسیاری از هموطنانش ناشناخته است؛ ایرانیای که این کتاب سعی در بازنمایاندن گوشههایی از زندگی، اندیشه و اقداماتش دارد: عباس افندی؛ یا آنطور که خودش دوست داشت نامیده شود: عبدالبهاء.
***
نوشتن از عبدالبهاء دشوار است. بعضی او را رهبر یک جامعهی دینی، مفسر رسمی آثار بهائی، معمار ساختار اداری جامعهی بهائی و تجسم آموزهها و آرمانهای این دین میدانند. برخی او را اندیشمند و نظریهپرداز دینی، کنشگر و مصلح اجتماعی و مدافع حقوق بشر میخوانند و دیگرانی هم از او بهعنوان یک مربی معنوی، انسانی نیکوکار و پدر فقرا و یتیمان یاد میکنند. او همهی اینها هست و هیچکدام از اینها نیست و همین چندساحتیبودن شخصیت و زندگیاش است که نوشتن از او را دشوار میسازد.
از میان تمام پنجرههایی که میشد از آنها به زندگی و شخصیت عبدالبهاء نگاه کرد، انتخاب ما برای این کتاب، تمرکز بر اندیشهها و دیدگاههای اجتماعی عبدالبهاء و کوششهای عملی او برای تحول جهان اطرافش بوده است؛ اندیشهها و اقداماتی که هرچند در بسترهای گوناگون زمانی، جغرافیایی و فرهنگی جلوههایی متنوع داشتند اما اساسشان همواره باوری قاطع و خللناپذیر به یگانگی نوع انسان بود.
بخش مقدمهی کتاب به معرفی مختصر عبدالبهاء اختصاص داده شده است. فیروز کاظمزاده مروری بر وقایع و دورههای مختلف زندگی عبدالبهاء از کودکی تا درگذشت او دارد و امین بنانی آثار او را معرفی و طبقهبندی میکند و ویژگیهای نثر او را بر میشمارد.
مقالات بخش عبدالبهاء و ایران به ارتباط عبدالبهاء با وطنش و تلاشهای او در سطح اندیشه و عمل برای بهسازی جامعهی ایران اختصاص دارد. در آغاز، ایرج قانونی ضمن توصیف رابطهی عاطفی عبدالبهاء با ایران، نشان میدهد که چگونه تعلقخاطر او به وطنش، گرهخورده با تعلقخاطرش به منافع کل بشریت است و نه در تضاد با بشردوستی. «عبدالبهاء از آن حیث که ایرانی است، به این سرزمین و مردمانش و زبان و آیینهایش تعلقخاطر دارد و او را با ایرانیان خصوصیتی است زایلنشدنی اما این، چنان خصوصیتی است که با آنچه عمومی و متعلق به عموم بشر و مطلق انسان است، پیوند دارد.» در ادامه، مینا یزدانی مروری دارد بر مفاهیم مندرج در رسالهی مدنیه؛ اثری که عبدالبهاء در آن بهطور مستقیم با ملت ایران دربارهی توسعه و تجدد صحبت میکند. «دیدگاه رسالهی مدنیه روشن و پرامید است. اهل ایران را به طراوت و تازگی روحانی میخواند و در پذیرش این دگرگونگی عاملیّت را از آنِ خود ایشان مییابد.» در نهایت، سیامک ذبیحی مقدم در یک مطالعهی موردی، مدرسهی دخترانهی «تربیت بنات» را بهعنوان یکی از نتایج عملیِ تشویقها و رهنمودهای عبدالبهاء در مسیر ترویج آموزشوپرورش عمومی و ارتقای جایگاه زنان در ایران بررسی میکند.
بخش عبدالبهاء در شرق به ابعاد مختلف حضور عبدالبهاء در امپراتوری عثمانی و جهان عرب، بهویژه تعاملات او با حلقههای اندیشمندان و ترقیخواهان این جوامع، میپردازد. موژان مومن ارتباط عبدالبهاء با اصلاحگران نامدار قرن نوزدهم در جهان اسلام و میزان تأثیرگذاری این ارتباطات را بررسی میکند. «دغدغهی اصلی عبدالبهاء نه خودِ اقدامات اصلاحی بلکه نحوهی تغییر نظم اجتماعی است تا اصلاحات بتوانند مؤثر باشند.» نجاتی آلقان (Nejati Alkan) بهطور خاص بر رابطهی عبدالبهاء با چهرههای مطرح جنبشهای اصلاحی در امپراتوری عثمانی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم تمرکز میکند: «برخلاف فعالان سیاسی و مصلحان ایرانی که هیچگاه از تأثیر بابیان/بهائیان بر افکار و اقدامات خود سخنی به میان نمیآوردند، اصلاحطلبان عثمانی آشکارا دربارهی آنها صحبت میکردند و حتی به نیکی از آنها و افکارشان یاد میکردند.» یولیو ساوی (Julio Savi) شرحی از سه دورهی اقامت عبدالبهاء در مصر، فعالیتهای او و اهمیت حضور او را در این کشور ارائه میدهد: «فضای نسبتاً آزاد و روشنگرانهی قاهره و اسکندریه در آن زمان مسیر را برای بحث و گفتوگوهای صمیمانه و کاوشگرانه میان عبدالبهاء و چهرههای برجستهی جهان سُنی از جمله روحانیون، نمایندگان مجلس، مقامات اداری و اشرافزادگان فراهم کرد. افزون بر این، سردبیران و خبرنگاران روزنامهها و نشریات عربزبان که اطلاعاتشان در مورد آیین بهائی متأثر از گزارشهای مغرضانهای بود که از ایران و استانبول به دستشان میرسید، فرصت یافتند که خودْ درستی آن اظهارات را بسنجند.»
مقالههای بخش عبدالبهاء در غرب جنبههایی از سفرهای عبدالبهاء در اروپا و آمریکای شمالی را بررسی میکنند. ایرج قانونی با مرور محتوای دو سخنرانی عبدالبهاء در پاریس نحوهی حضور او در اروپا را با دیگر ایرانیان برجستهی آن عصر مقایسه میکند: «او برخلاف هموطنان خود پیام و معنا داشت. اندیشهی سعادت عموم انسانها در سر داشت. بهعبارت دیگر، عبدالبهاء به پاریس آمده بود که شور انگیزد و هستی و جان و دلها را به تکاپو وادارد. کاری که هیچ ایرانیای پیش از او، بهرغم خواست خود و با همهی تواناییهایی که داشته است، نتوانسته بود انجامش دهد.» در ادامه، رابرت اچ. استاکمن (Robert H. Stockman) تحلیلی از حضور هشتماههی عبدالبهاء در آمریکای شمالی ارائه میدهد و ضمن شرح جزئیات محتوای پیام و فعالیتهای عبدالبهاء، تأثیرگذاری این سفرها را بررسی میکند. «میتوان پیشبینی کرد که هرچه شمار بیشتری از ایرانیان از جزئیات این سفر باخبر شوند، سخنرانیهای عبدالبهاء را بخوانند و از تعالیم او دربارهی یگانگی بشر، صلح جهانی، برابری زن و مرد و حقوق بشرِ جهانشمول آگاه شوند، اهمیت فرهنگی این سفر افزایش خواهد یافت.» امین اخهآ (Amin Egea) در مقالهی پایانی این بخش بازتاب وسیع سفرهای عبدالبهاء در روزنامهها و نشریات غربی را مرور میکند. او با اشاره به ۱۷۰۰ مطلبِ منتشرشده در مورد عبدالبهاء در مطبوعات غربِ آن عصر میپرسد: «چند ایرانی دیگر در قرن بیستم، نه بهعلت وقایع سیاسی، انقلاب، یا غوغای ثروتمندان و اهل قدرت بلکه بهخاطر قیام برای ترویج صلح و دفاع از برابری نوع بشر به این درجه از شهرت رسیدهاند؟»
بخش عبدالبهاء و پرسشهای عصر ما به مواجههی عبدالبهاء با مسائل و پرسشهای دنیای مدرن میپردازد؛ مسائلی که فارغ از بروزاتشان در شرق و غرب، در نگاه عبدالبهاء ریشهای مشترک دارند. در ابتدا، جاناتان منون (Jonathan Menon) مروری دارد بر گفتار و رفتار ضدنژادپرستانهی عبدالبهاء و تلاشهای او برای از میان بردن تبعیض و تفکیک نژادی در آمریکای ابتدای قرن بیستم. «هیچکس انتظار نداشت که مرد ایرانی سالخوردهای که چهل سال در تبعیدگاه عثمانی زندانی بود، کاری بکند که دیگر بازدیدکنندگان خارجیِ مشهور نکرده بودند. اما عبدالبهاء، در حرف و عمل، با قاطعیت و استقامت با ایدئولوژیهایی که به تفکیک نژادی در زندگی آمریکاییها مشروعیت میداد، مبارزه کرد.» امین اخهآ اقدامات عبدالبهاء برای پاسخ به بحران جنگ جهانی اول را در سه زمینهی مشارکت او در گفتمانهای زمانه، شکلیدهی جامعهای مبتنی بر اصول روحانی و توجه او به نیازهای فوری ناشی از جنگ بررسی میکند و تفاوت آرای او را در این زمینه با سایر متفکران و جنبشهای پیشروِ عصر خود نشان میدهد. «همانطور که عبدالبهاء پیوسته در سخنرانیها و نوشتههایش تأکید میکرد، حل مشکلاتی که نوع بشر را مبتلا کرده نهتنها محتاج تغییر در شرایط مادی آدمیان است بلکه نیازمند تحولی در فهم ما است؛ تحولی در معنای انسانبودن، هدف هستی و چارچوبی اخلاقی که باید مبنای اقداماتمان قرار گیرد.» موژان مومن ضمن ارائهی دیدگاههای عبدالبهاء در مورد جهانیشدن، فعالیتهای او را برای تبدیل جامعهی بهائی به نمونهای از یک جامعهی متحد جهانی شرح میدهد. «میتوان گفت که راهبرد عبدالبهاء در رهبری جامعهی بهائی عبارت بود از هدایت نظاممند جامعهی بهائی بهسوی جهانیشدن: ابتدا با تأکید بر واقعیت و هنجار جهانیشدن در نوشتههای خود و سپس با تنوعبخشیدن جغرافیایی، قومی، نژادی و فرهنگی به جامعهی بهائی و با هماهنگکردن تعاملات اجتماعی فزاینده میان جوامع بهائی، و در نتیجه، شناساندن واقعیت ماهیت جهانیشدهی دنیا و آفرینش فرهنگ جهانیشدن در جامعهی بهائی.» مینا یزدانی دیدگاهها و اقدامات عبدالبهاء را در ارتباط با رفع نابرابری میان زنان و مردان، یکی از ریشهدارترین تبعیضهای جهان امروز، بررسی میکند. «عبدالبهاء بیش از یک قرن پیش دستیابی به برابری زن و مرد را محقق میدانست و استدلال میکرد که این تغییر لازمهی زمانه است. او معتقد بود که عصر، عصر زنان است و زنان باید ترقی کنند، برابری خود با مردان را آشکار کنند، در عرصههای سیاست و حکومت وارد شوند، در امور جهان مشارکت کنند و نیروی محرک صلح در جهان شوند.» آگوستو لوپز-کلاروس (Augusto Lopez-Claros) آرای عبدالبهاء مبنی بر ضرورت بازتعریف نظم اقتصادی موجود جهان را بررسی و برخی از راهکارهای پیشنهادی او برای رفع نابرابریهای اقتصادی را مرور میکند. «[عبدالبهاء] در دورانی که هدایت جامعهی بهائی را بر عهده داشت، بسیار کوشید تا ضرورت بازاندیشی نظام اقتصادی با نظر به ریشهکنساختن فقر و کاستن از اختلاف شدید درآمدها روشن شود و در همین راستا پیشنهادهایی مشخص و عملی برای مواجهه با این مشکلات ارائه کرد اما همواره تأکید او بر اصول معنویای بود که شالودهی این توصیهها محسوب میشد.» و در نهایت، پل هنلی (Paul Hanley) با تأمل بر فعالیتهای کشاورزی عبدالبهاء در ابتدای قرن بیستم در روستای عدسیه در اردن، اندیشه و اقدامات او در زمینهی توسعهی روستایی را مرور میکند. «اصول و روشهایی که عبدالبهاء در عدسیه به کار میبرد، همچنان نمونهای قابل اتکا از توسعهی روستایی پایدار و عادلانه با بهرهوری بالاست که میتواند در مورد یکسوم از جمعیت بشر، یعنی خردهکشاورزانی که اکثر مواد غذایی جهان را تولید میکنند، به کار گرفته شود.»
در آخرین مقالهی کتاب، محمود صباحی عبدالبهاء را شهروند و کنشگری جهانی معرفی میکند که تصویر «قدیس انزواطلب و گوشهنشین» را شکسته: «من عبدالبهاء را چونان سرمشقی نوین برای کنشگری فرهنگی و اجتماعی درمییابم؛ کسی که تلاش میکرد جهان را متوجه اوضاعِ اسفبارش کند و برای این کار خود را به هیچ روش یا زمینهی فرهنگیِ خاصی محدود نمیکرد و از همهی سرمایههای عقلی، علمی و دینی بهره میگرفت و بیش از همه با هر جامعهای به زبانِ فرهنگیِ خودش گفتوگو میکرد.»
***
میدانیم که بهرغم تلاش برای گنجاندن ابعاد مختلف اندیشهها و اقدامات عبدالبهاء در این کتاب، حرفهای بسیاری دربارهی او همچنان ناگفته میماند: جایگاه دینی عبدالبهاء برای بهائیان، نقش اندیشهها و اقدامات او در رشد و توسعهی جوامع بهائی در نقاط مختلف جهان و شکلگیری ساختارهای اداری این آیین، ویژگیهای شخصیتی و کیفیت تعاملات انسانی او و همچنین رفتار و منشهایی که از هرکدام، داستانها و حکایتهای متعددی برجای مانده است.
آنچه به ما امید میدهد این است که در یکصدمین سالگرد درگذشت عبدالبهاء شاید این کتاب فرصتی باشد برای آشنایی خوانندهی ایرانی با او و اندیشهها و آموزههایش؛ آموزههایی که او در یکی از سخنرانیهایش، ایرانیان را به آزمودن و زندگی بر اساس آنها دعوت میکند بیآنکه مجبور باشند خود را از پیروان او بدانند.
برای مطالعه یا دریافت این کتاب روی گزینههای «بخوانید» یا «دانلود» در بالای صفحه کلیک کنید.
[1] از جمله افرادی که آن روز در مراسم خاکسپاری عبدالبهاء سخنرانی کردند میتوان به این افراد اشاره کرد: یوسف الخطیب، سخنور مسلمان؛ ابراهیم نصر، نویسندهی مسیحی؛ محمد مراد، مفتی حیفا؛ عبدالله مخلص، فقیه مسلمان؛ شیخ یونس الخطیب، شاعر؛ اسقف باسیلیوس (Bassilious)، رئیس کلیسای کاتولیک یونانی حیفا؛ وادی بوستانی، نمایندهی جوانان شهر؛ و سالمون بوزاگلو (Salomon Bouzaglo) از جامعهی یهودیان حیفا.