حراج تهران؛ نمایشِ نابرابری
iranart
حدود یک هفته پس از آنکه هواپیمای اوکراینی را با موشک زدند، رضا کیانیان چکش به دست روی سکویی در تالار هتل پارسیان آزادی در تهران ایستاده بود و بالاترین قیمت پیشنهادی برای خرید تابلوها را با صدای بلند اعلام میکرد: ۳.۲ میلیارد تومان برای نقاشی «قوس آبی نیلگون» از حسین زندهرودی، ۱.۹ میلیارد تومان برای تابلوی «طبیعت بیجان» از منوچهر یکتایی، ۱.۶ میلیارد تومان برای «خوابم یا بیدارم» از فرهاد مشیری و ...
این دوازدهمین دوره از حراج هنری معروف تهران بود. اولین دورهی آن در سال ۱۳۹۱ برگزار شد. در ابتدا این حراج سالی یک بار برگزار میشد اما از سال ۱۳۹۵ دو بار در سال برگزار میشود. برگزارکنندگانِ حراج تهران میگویند هدف حراج «معرفی بهترین نمونههای هنر مدرن و معاصر ایران، از هنرمندان پیشگام و نامآشنا تا جوانان به مجموعهداران هنری و مخاطبان جهانی» است.
در حراج تهران آثار هنرهای تجسمی مثل نقاشی، مجسمه، نقاشیخط و عکس به مزایده گذاشته میشود. در بیشتر موارد صاحب اثر کارهای نیست. گالریها و کلکسیوندارها آثاری را به حراج ارائه میکنند و گردانندگان حراج از بین آثار ارائه شده تعدادی را برای مزایده دستچین میکنند. نه معیارهای گزینش مشخص است، نه اسم داورانی که گزینش میکنند و نه ضابطهی تعیین قیمتها. هرچند این آخری از بقیه شفافتر و برای اهل اقتصاد بازار آشناتر است: قیمت هر چیز همان قدر است که کسی حاضر است برایش بپردازد.
امسال متولیان حراج تهران مراسم را زنده از اینستاگرام پخش کردند. ما هم چند دقیقهای به این پخش زنده وصل شدیم و با ناباوری به قیمتهایی که چکش میخورد چشم دوختیم. دوربین اغلب آقای کیانیان را نشان میداد، بازیگری که به عنوان مجری پای ثابت این حراج است. گاهی هم تابلوی دیجیتالی سالن را نشان میداد تا تصویرِ اثرِ به مزایده گذاشته شده و آخرین قیمت پیشنهادی برای آن را ببینیم. ما خیره نگاه میکردیم. انگار درِ دنیای دیگری به رویمان باز شده بود. حالا که گذاشته بودند از راه دور این دنیا را تماشا کنیم، دلمان میخواست چهرهی خریداران را هم ببینیم. کسانی که اغلب دو سه برابر قیمت اولیه پیشنهاد میکردند. اما دوربین فقط پشت سرشان را به ما نشان میداد.
از خود میپرسیدیم اینها چه کسانی هستند؟ اگر فهرستی از ثروتمندان ایرانی منتشر شود، آیا نام کسانی را که برای خرید اثر دست بالا میبرند، خواهیم دید؟ کسی که ۳.۲ میلیارد تومان برای یک تابلو میپردازد چقدر ثروت دارد که به راحتی چند میلیارد برای خرید یک تابلو میپردازد؟ چگونه این ثروت را اندوخته است؟ دوازده دوره از حراج تهران برگزار شده اما تا به حال هیچ اسمی از خریداران منتشر نشده است. فقط دوربینها تصاویری از هنرپیشهها، ورزشکاران و مهمانان مشهور این رویداد را ثبت کردهاند که معلوم نیست جزو خریداران بودهاند یا نه.
از دور که به این رویداد نگاه میکنید، انگار برگزارکنندگان، مهمانان و خریداران از دنیای دیگری آمدهاند. امسال حراج تهران در روزهایی برگزار شد که جامعهی ایران در شوک کشته شدن ۱۷۶ مسافر و خدمهی پرواز اوکراینی به سر میبرد، هنوز داغ اتفاقات آبان و کشتهشدن صدها معترض در خیابانها زنده بود، تورم در بالاترین حد خود و خطر جنگ همچنان در کمین بود. اما ۲۰۰-۳۰۰ نفر در گوشهای امن، انگار بیاعتنا به همهچیز در حال داد و ستد آثار هنری بودند.
برگزارکنندگان میگویند در این سالن هنر قدر میبیند. میگویند با حراج تهران ارزش واقعیِ هنر نمایان شده و خریداران به شأن و منزلت واقعیِ هنر پی بردهاند، چون همانطور که میبینید میلیاردها تومان برایش خرج میکنند. بنیانگذار حراج تهران در مصاحبهای میگوید: «بسیاری از کسانی که وارد حراج تهران میشوند دیگر دورهی فخر فروختن به پورشه و مازراتیشان را گذراندهاند و فهمیدهاند که این قبیل کالاها نه تنها چیزی برای افتخار نداشته بلکه نزد دوستان و همتایان فرهیختهشان ممکن است باعث سرافکندگی و ایجاد تلقی نوکیسگی بشود. این تنها یک شیء هنری، فرهنگی و معنوی است که میتواند موجب فخرفروشی بشود.» (مصاحبه با ایران آنلاین، مرداد ۱۳۹۶)
حراج تهران یکی از مهمترین بازارهای خرید و فروش هنر در ایران است. در سال ۱۳۹۸ حدود ۷۴ میلیارد تومان در این حراج دست به دست شد ــ نزدیک به ۳۲ میلیارد تومان در حراج زمستان و ۴۲ میلیارد تومان در حراج تابستان.
حراج تهران یکی از مهمترین بازارهای خرید و فروش هنر در ایران است. در سال ۱۳۹۸ حدود ۷۴ میلیارد تومان در این حراج دست به دست شد ــ نزدیک به ۳۲ میلیارد تومان در حراج زمستان و ۴۲ میلیارد تومان در حراج تابستان. اما چه شد که در این بخش از هنر بازاری چنین پررونق پدید آمد؟ توضیح که زیاد میشنویم پولشویی است. اما این اتهام بزرگی است و برای من قابل اثبات نیست. در عوض، وقتی به تاریخ بحرانهای اقتصادی در جهان نگاه میکنیم، به توضیح معقولتری برای اشتیاق سرمایهداران میرسیم. این که در دورههای بحران، سرمایهگذاری در بازار هنر نسبتاً مطمئن است. بازار آثار هنری هیچگاه زمین نخورده و تقریباً همیشه رشد کرده است. حراجیهای بزرگی مثل کریستیز و سادبیز که مدام در حال گسترش شعبههای خود در نقاط مختلف جهاناند به تثبیت این وجه تجاری هنر کمک کردهاند.
در این حراج، هنر کالایی شده که نه از دست تولیدکننده بلکه از دست واسطهها به دست خریداران میرسد. آنچه عاید مردم عادی دوستدار هنر میشود چیزی نیست جز تماشای این خرید و فروش. اگر بینندهی از راه دورِ این حراج باشیم، این آثار برای لحظاتی در مقابل دیدگانمان ظاهر میشوند و بعد به کلکسیون شخصی خریداران و دیوار خانههایشان میرسند. نصیب ما از این هنر همینقدر است. پس چرا باید در جریانش قرار بگیریم؟ چرا باید شاهد فخرفروشیای باشیم که بهانهاش هنر است؟ برای خرید پورشه و مازراتی مهمان دعوت نمیکنند و مراسمش را زنده پخش نمیکنند چون نوعی معاملهی شخصی است. در حراج هنری هم، هنر امری کاملاً تجاری و شخصی شده است و قرار نیست که عامهی مردم از آن نفعی ببرند، پس هدف از نمایشِ عمومی این معاملهها چیست؟ هرچه بیشتر نمایان کردن شکافی که بین فقیر و غنی در جامعهی ایران وجود دارد؟
برگزارکنندگان میگویند درست است که همهی آثار به حراج تهران راه داده نمیشوند و درست است که در این حراج آثار هنرمندانِ پا به سن گذاشته یا درگذشته رونق دارند، اما این رویداد تأثیر مثبتی بر اقتصاد هنر گذاشته و سبب شده که قیمت دیگر آثار هنری هم افزایش یابد و مردم برای این آثار راحتتر پول خرج کنند. مثلاً وقتی یک شهروند مرفه (اما نه ثروتمند) میبیند که در حراج تهران اثری سه میلیارد تومان و بیشتر خرید و فروش میشود، بیشتر احتمال دارد که ده میلیون تومان برای اثری از یک نقاش گمنام که بر دیوار یک گالریِ نه چندان مشهور در تهران دیده و پسندیده است بپردازد. استدلال دیگر این است که حراج تهران سبب شده تا آثار ایرانی در حراجهای بزرگ دنیا دیده و خرید و فروش شود.
اما چرا باید خود را به آن راه بزنیم و وانمود کنیم که همهی فکر و ذکرمان تعالی هنر ایرانی یا معرفی هنرمند ایرانی به جهانیان است؟ این دغدغه با روزگاری که در آن زندگی میکنیم چه تناسبی دارد؟ در کشوری که جمعیت بزرگی به زیر خط فقر رفتهاند، ارزش مادی پیدا کردن هنری که فقط ثروتمندانِ یک کشور از آن نصیب میبرند و مسئولان برگزاری به چند و چون آن خط میدهند، در اولویت چندم است؟ برگزارکنندگان، فروشندگان و خریداران انگار در سالن هتلی پنج ستاره کاملاً محصور شدهاند و خبری از بیرون به آنها نمیرسد. در کشوری که میلیونها نفر از بالا رفتن قیمت بنزین به وحشت میافتند و صدها نفر به نمایندگی از آنها در خیابانها کشته میشوند، حراجی که در آن تابلوهای نقاشی به قیمت میلیاردها تومان خرید و فروش میشوند، نمایشِ دیگری از نابرابری و شکاف عمیق است.