با اینهمه انکار و چشمپوشی، که گاه از سر ناتوانی، گاه از سر سهلانگاری و گاه از سر عافیتطلبی رسم ما شده است، چه میتوان کرد؟ اینهمه انکار و چشمپوشی با ما چه میکند، چهها کرده است؟
«تاب آوردن اوین»، نمایشگاهی که انوشه آشوری حدود دو سال پس از آزادی، با حمایت سازمان عفو بینالملل در لندن ترتیب داده است، دریچهای هر چند کوچک به درک آن چیزی باز میکند که او و افرادی در وضعیت مشابه وی از سرگذراندهاند.
فرهنگ کنونیِ ما، از چیدمانهای هنری تا مقالههای شخصی و رمانهای مبتنی بر راویِ اول شخص، دلمشغول ایدهی تجربهی شخصیِ افراد است.
بازیابی یا خلق هویتی شخصی و جمعی در مواجهه با تبعیض و فرودستانگاری، یکی از دغدغههای تاریخیِ سیاهپوستان است.
وقتی «گوستینوس آمبروزی» مجسمهساز نامدار پیکرهی فردوسی را در آنجا [رم] دید، شگفتزده شد و به یادگار نوشت: «دنیا بداند من خالق مجسمهی فردوسی ــ ابوالحسن صدیقی ــ را میکلآنژ ثانی شرق شناختم. میکلآنژ، بار دیگر در مشرق زمین متولد شده است.»
نخستین نمایشگاه دوسالانه در ایران که «بیینال تهران» نام گرفت در ۲۵ فروردین ۱۳۳۷ در کاخ ابیض برپا شد.