خاستگاه مقاومت
آیا میتوان از ادبیات اوکراینی حرف زد، وقتی که این سرزمین در حال جنگ است، وقتی که مردان و زنان زندگی خود را برای دفاع از آزادی خویش به خطر میاندازند؟ آیا زشت نیست که خود را دلمشغول هنر و سینمای اوکراینی کنیم وقتی که محققان جرمشناس گورهایی دستهجمعی را در مناطقی کشف میکنند که پیش از این غارتگران پوتین آنجا را اشغال کرده بودند؟ بوچا [Bucha]، ایزیوم [Izium]، اولنیوکا [Olenivka]، بالاکلیا [Balakliia]... این مکانهای وحشت در خاطرهی جمعیِ مردم اروپا حک شده است. هر ماه که میگذرد، فهرست این اسامی طولانیتر میشود. شواهد شکنجه، تجاوز، اعدام غیرنظامیان و دیگر جنایات جنگی تأسفبار است. در چنین شرایطی، آیا سزاوار است که توجه خود را به هنر معطوف کنیم؟
در جنگ جهانی اول، ویلهلم فون بوده [Wilhelm von Bode] مورخ هنر این عبارت را رواج داد: «در دوران جنگ موزهها ساکتاند». او به هنرها بهمنزلهی یک زبان جهانی میان ملتها اشاره میکرد. اما برای نویسندگان، موسیقیدانان، فیلمسازان، ناشران و نقاشان اوکراینی، جنگ تهاجمیِ روسیه این مفهوم را غیرقابلتصور میکند. در چنین دورانی، هنرها نقش دیگری دارند. آنها بیان فرهنگ یک جامعه در گذشته و حالاند؛ بیان خاطرهی مشترک؛ بیان هویت محلی، ناحیهای و ملی؛ بیان همبستگی. هنرها خاستگاهی هستند که جامعهی اوکراینی خواستِ خودمختاری و روحیهی مقاومتش برای رویارویی با متجاوز را از آنجا اخذ میکند.
نتیجه آن است که نه تنها میتوانیم بلکه باید از فرهنگ و هنر اوکراینی در طول جنگ حرف بزنیم. فرهنگ خاستگاه روشنگری دربارهی کشوری است که دههها مغفول واقع شده، فراموش شده، سرکوب شده و جزئی از روسیه تلقی شده است. تاریخ پیچیدهی اوکراین به این بدفهمی ــ بهویژه در آلمان، اما نه فقط در اینجا ــ دامن زده است. نواحی مختلف اوکراین زمانی به امپراتوریهای چندملیتیِ گوناگونی تعلق داشت: خاندان رومانف، خاندان هابسبورگ، خاندان عثمانی و سرزمینهای پیشین جمهوری لهستان [Rzeczpospolita]. جنبش ملی اوکراین در اواسط قرن نوزدهم جنگ برای استقلال را آغاز کرد، در همان زمانی که امثال و اقرانِ آلمانی یا ایتالیاییاش این کار را شروع کردند. اما فرایند ملتسازی اوکراین ناموفق بود و با بیرحمی، مخصوصاً توسط امپراتوری روسیه، سرکوب شد. حتی اعضای طبقهی روشنفکر لیبرال روسیه حق اوکراین بهعنوان یک کشور مستقل را انکار کردند.
اوکراینیها بر ویرانههای امپراتوریهای قبل از جنگ نه یک دولت بلکه دو دولت تأسیس کردند. صرفنظر از تفاوتهای ایدئولوژیکی، سیاسی و ناحیهای، این دو دولت ــ «جمهوری مردمی اوکراین» و «جمهوری مردمی اوکراین غربی» ــ در یک چیز مشترک بودند: آنها فاقد نیروی نظامی برای دفاع از خود بودند. هر دو دولت از میان رفتند: توسط ارتش سرخ از جانب شرق و توسط ارتش لهستان از جانب غرب. این شکست دوجانبه آب به آسیاب کسانی ریخت که معتقد بودند اوکراینیها فاقد توان تشکیل دادن یک ملت هستند، کسانی که ملت اوکراین را دستِ بالا موضوعی متعلق به تاریخ تلقی میکردند.
اما عصر تأسیس دولت در عین حال زمانی بود که استقلال فرهنگی اوکراین شکوفا شد. بلشویکها از این جنبش حمایت کردند، و آن را راهی برای تحکیم اتحاد شورویِ جوان دانستند. دههی ۱۹۲۰ دورهی خلاقیت خیرهکننده در فنون، نقاشی، هنر گرافیک و طراحی کتاب بود. هنر آوانگارد شوروی تا حد زیادی اوکراینی بود. پیشرفت مشابهی در موسیقی و، مهمتر از همه، در ادبیات رخ داد. نویسندگان و هنرمندان خود را نمایندگان فرهنگ ملیِ اوکراینی میدانستند.
عمر این شکوفایی کوتاه بود. در دوران حکومت استالین، استقلال فرهنگی و زبانی سرکوب شد و از کوچکترین ابتکارات ممانعت شد. صدها نویسنده، شاعر و هنرمندِ «رنسانس اوکراینی» کشته شدند و آثارشان نابود شد، و تا دههها ممنوع بود و در سکوت مخفی شد. حزب کمونیست اوکراین در محو فرهنگ ملی اوکراین سهیم بود.
پس از استقلال در سال ۱۹۹۱، اوکراینیها کشف دوبارهی میراث فرهنگیشان را آغاز کردند. دهها چاپخانهی جدید آثار نویسندگان، هنرمندان، تصنیفسازان، آهنگسازان و طراحان گرافیک دههی ۱۹۲۰ را دوباره منتشر کردند. آنها به عرضهی سریالها و انتشار مجموعههای آثار پرداختند. اما این وضعیت دشواری بود. بازار کتابهای اوکراینی کوچک بود و قدرت خریدِ مردم کم. رواج گستردهی زبان روسی در اوکراین، سلطهی شرکتهای روسی، واردات غیرقانونی و نشر غیرمجاز، مشکلات اصلی برای صنعت نشر و فیلم اوکراینی بود.
دو رویداد سیاسی به تغییر این وضعیت انجامید: انقلاب نارنجی در سال ۲۰۰۴ نخستین سلاح برای مقاومت و استقلال بود؛ یورومیدان (موج اعتراضات مردمی اوکراین در میدان استقلال کییف برای یکپارچگی بیشتر با اتحادیهی اروپا) و الحاق کریمه در سالهای ۲۰۱۳/۲۰۱۴ وقایع سرنوشتسازی بودند. از آن زمان، تغییری در نگرش و ذهنیت در جریان بوده است. تعداد فزایندهای از اوکراینیها سرانجام به معنای خودمختاریِ سیاسی و فرهنگی پی بردهاند. این امر به تغییر جهت و جدا شدن از روسیه شتاب بخشیده و فرهنگ اوکراینی را تقویت کرده است. بازار کتاب به سوددهی رسیده است. اما جنگ این وضعیت را بیش از پیش دشوار کرده است.
هدف رژیم نوامپریالیستی و تجدیدنظرطلبانهی ولادیمیر پوتین نابودی اوکراینِ خودمختار، سرنگونیِ رژیم آن و محروم کردن مردم از استقلال و آزادی است. اما بهرغم گلولهباران، در زاپوریژیا [Zaporizhia] و خارکیف کنسرتها اجرا میشوند و کتابها چاپ میشوند. این نه بیان و نشانهی قهرمانگرایی و نه تحقیر مرگ است. هر نُتی و هر آوازی، و هر کتابی در استقلال فرهنگی سهیم است.
برگردان: افسانه دادگر
مَنفرد ساپر سردبیر نشریهی اوستیوروپا است. فولکر وایکسل یکی از دبیران همین نشریه است. آنچه خواندید برگردان این نوشته با عنوان اصلیِ زیر است:
Manfred Sapper and Volker Weichsel, ‘Source of resistance’, Eurozine, 19 October 2022.