تاریخ انتشار: 
1400/03/26

دیوارهای تهران: زنان و زنده‌ها غایب، مردان و مرده‌ها حاضر

غزل صدر

مورال یا نقاشی دیواری شهری، به مثابه‌ی بوم نقاشی بزرگی در معرض دید روزمره‌ی شهروندان، محصول نهایی دایره‌ی نفوذ قدرت حاکم و نمایش باورهای آن است. آنگاه که دایره‌ی قدرت به مناسبات برابر اجتماعی برای شهروندان جامعه اعتقاد داشته باشد، تصویر زنان در نقاشی‌های دیواریِ شهری ضرباهنگی متناسب با حضور آنان در جامعه خواهد داشت.

در تهران پس از انقلاب، چهره‌ی عمومی شهر یک‌باره به نمایش مضامین انقلابی-اسلامی و ایدئولوژیک گرایید. سازمان‌هایی تشکیل شدند تا با استفاده از نقاشی دیواری به عنوان شکل اجتماعی و متعهد هنر اسلامی، شهروندان را مقید به یادآوری مفاهیم و لزوم انقلاب اسلامی و تقدس ادامه‌ی جنگ کنند. در سال‌های پس از آن نیز این روند ادامه یافت. نقاشی دیواری همواره در بستری ایدئولوژیک نقش یادآوری مفاهیم به شهروندان را ایفا کرد. در ابتدای انقلاب، زنان هم در نقاشی‌های دیواری تصویر می‌شدند اما هنرمندان دگراندیش، نقاشانی که در ابتدای انقلاب تصویر زنان را در نقاشی‌های خود می‌آوردند، از حلقهی نقاشان «مجاز» حذف شدند.

نوشین احمدی خراسانی، فعال حقوق زنان، در «غیبت زنان در هنر خیابانی» می‌نویسد: «اگر در اوایل انقلاب، زن منفعل و مصیببت‌زده در حاشیه‌ی تابلوها، بخشی از فضای انقلابی را به خود اختصاص می‌داد، اما در نقاشی‌های دهه‌ی دوم و سوم انقلاب، که "گروه نقاشان انقلاب اسلامی" به طور انحصاری و بی‌رقیب بر دیوارهای شهر ترسیم کردند، زنان به طور کلی غایب می‌شوند. برای نمونه در نقاشی‌های مربوط به دهه‌ی دوم و سوم که مربوط به دیوار سفارت آمریکا در تهران (خیابان آیت‌الله طالقانی) است، می‌بینیم که هیچ زنی حتی در پس‌زمینه هم وجود ندارد. موضوع غیبت زنان در نقاشی‌های میدان فلسطین (کاخ سابق) یا در خیابان سپهبد قرنی و یا در آثاری که گروه نقاشان انقلاب اسلامی در برخی از شهرها از جمله در خرمشهر بر دیوار نگاشتند به چشم می‌خورد.»

 

تهران شهری است با دیوارهایی آکنده از تصاویر مردان. رهبران حکومت از همان ابتدای انقلاب به عنوان امام و پیشوا به بزرگی در مرکز نقاشی تصویر میشده‌اند. دیگر محتوای مورد علاقه‌ی میدان قدرت در زمان جنگ ایران و عراق و پس از آن، ثبت تصویر مردانی بوده است که در جبهه‌ها جنگیده و به مقام «شهادت» رسیده‌اند.

اگر شهر عرصه‌ای عمومی است، طبیعی است که زنان بر دیوارهای تهران نقشی متناسب با جامعه‌ی آماری‌شان بر دیوارهای شهر نداشته باشند. چون بنا بر باورهای حکومت، زنان جزئی از مایملک مردان و متعلق به حوزه‌ی خصوصی‌اند. احمدی خراسانی می‌نویسد: «از دلایلی که زنان در نقاشی‌های دیواری کمتر به تصویر آمده‌اند، شاید این است که اصولاً شهر (به عنوان حوزه‌ی عمومی) و رفتوآمد در فضای شهری، از منظر ایدئولوژی پدرسالار، به طور انحصاری متعلق به مردان است، در حالی ‌‌که زنان متعلق به حوزه‌‌ی خصوصی قلمداد می‌شوند.»

اما میان حضور و فعالیت گسترده‌ی زنان در عرصه‌های اجتماعی و غیاب تصویر آنان بر دیوارهای شهر تناقضی وجود دارد. شهلا شفیق، جامعه‌شناس و نویسنده، تباین موجود را این‌طور می‌بیند:

«میان حضور وسیع زنان در جامعه‌ی ایران امروز در تمام عرصه‌ها و غیاب تصویر آنان در نقاشی‌های دیواری شهر، تناقضی اساسی و جدی وجود دارد. این تناقض از آنجا می‌آید که پروژه‌ی اسلامیستی طی فرآیند ایدئولوژی ساختن از مذهب، مدلی اجتماعی به نام جامعه‌ی ایدئال اسلامی ارائه می‌دهد که در واقع مدلی تمامیت‌خواه بنا شده بر پایه‌ی سرکوب جنسیتی است. سرکوب جنسیتی به حفظ و استمرار سلسلهمراتبی کمک می‌کند که از خانواده‌ای با پدری قدرتمند شروع می‌شود. به این وسیله ولایت فقیه توجیه و مشروعیت پیدا می‌کند: ولیِ قادر و قاهری که بر صدر می‌نشیند و نظام را رهبری می‌کند. تصادفی نیست که مدل ضد دموکراتیک جمهوری اسلامی، کاملاً با نظام پدرسالاری و آلت‌سالاری هماهنگ است. در فرآیند سرکوب جنسیتی، تصویر دوگانه‌ای از زن ارائه میشود. در لایه‌های زیرینِ همه‌ی فرهنگ‌های پدرسالار تصویر دوگانه‌ی روسپی و مادر نقش بسته است. نزد همه‌ی اینان، مادر در چارچوب خانواده مقام ارجمندی دارد. اما زن آزاد با روسپی یکسان به شمار می‌آید و آزادی جنسی با روسپیگری یکی می‌شود. در حالی که مفهوم آزادی جنسیِ زنان در نظام‌های دموکراتیک به معنای فروش تن نیست بلکه بر عکس به معنای مالکیت زن بر جسم و جان خویش است و شایسته‌ی احترام. اما در همه‌ی فرهنگ‌های پدرسالار، این را که زن صاحب اختیار بدن خود باشد، به چشم بد می‌نگرند. اسلامیست‌ها نیز چنین دیدگاهی را تبلیغ می‌کنند تا نظم و نظام ارتجاعی مورد نظر خود را بر جامعه تحمیل کنند؛ نظم و نظامی که در آن گویا قادر مطلق جایگاه زن و مرد را از پیش مشخص کرده است. در چشمانداز اسلامیستی این نظم و نظام باید در تمامی عرصه‌های زندگی برقرار شود تا تمام‌گرایی (توتالیتاریسم) به نام خدا استقرار یابد. سلسلهمراتب جنسیتی، ستون فقرات نظام مبتنی بر اطاعت جامعه از قدرت مسلط و نفی فردیت شهروندان است، و اسلامیست‌ها خواهان استقرار چنین نظامی هستند.»

دیوارهای شهر تهران به عنوان پایتخت حکومت اسلامی، از وجود زنانی با هویت مستقل خالی است. زنان اگر حضور دارند یا در نقش مادر ترسیم شده‌اند یا در نقش همسر و مادر و دختر شهید یا سرآسیمه در پی مردان. زنان حامل هیچ هویت فردی، جدای از «دیگری»، و دارای هیچ نقش قائم به ذات و مستقلی نیستند. از این روست که می‌گویند میدان قدرت، پیام نقاشی دیواری را تعیین و مرزگذاری و رمزگذاری می‌کند. در تریبون‌های رسمی زنان شهروندان درجه‌ی دو و متعلق به اندرونی شمرده می‌شوند. وظیفه‌ی آنان فرزندآوری و پرورش فرزند و شراکت در استحکام پایه‌های جامعه‌ی ایدئولوژیک است.

نابودی «شخصیت و هویت فردی» هدف غایی حکومت‌های تمامیت‌خواه است. تمام موجودیت‌های متکثر باید همانی باشند که به تأیید دایره‌ی قدرت رسیده‌اند و تصویر زن مستقل، بیآنکه «دیگری» همراه او باشد خلاف ایدئولوژی حاکم و درخور حذف است. تمامیت‌خواهی وظیفه دارد که بسترهای هویتی، از جمله جنسیت و زبان و فرهنگ، را یکسان‌سازی کند و از پرورش هویت‌های فردی و قائم به ذات جلوگیری کند. تمامی اینها به قصد کنترل اجتماعی هرچه بیشتر انجام می‌شود. هدف نابودی آزادی است.

اجبار حجاب برای زنان که قرار بود دیواری به دور تن زنانه ایجاد کند تا منجر به حذف بدن آنان از حوزه‌ی عمومی شود، کفایت نمی‌کرد. زنان به عنوان حداقل نیمی از جامعه باید فاقد کوچکترین سهمی از فضای نقاشی دیواری باشند. هدفی که پس از گذشت بیش از چهار دهه سرکوب سیستماتیک به مقصد نرسید. تصویر دختری که خلاف باورهای قدرت حاکم، در شهری مردسالار دوچرخه‌سواری می‌کند و حرکتش هیج سنخیتی با نقاشیِ پشت سرش ندارد گویای شکست هدف حذفی ایدئولوژیک است.