غذایای ایرانی ــ قسمت ۹
این قسمت نهم و پایانیِ غذایای ایرانی است. فهیمه خضر حیدری در این قسمت از رابطهی یاد و خاطره با عطر و بو و مزهی غذاها میگوید؛ مزهها و بوها که بیفاصله، بی درنگْ یادها را زنده میکنند و خاطرههای مبهمِ دور را احضار میکنند. چیزی به کوچکی یک طعم یا یک بو چهها که نمیکند. جرعهای از فنجانی مینوشی و ناگهان یادْ مثل کوسهای به سمتات برمیگردد ... فنجان از دستات میافتد و هزار لحظه میشود، هزار خاطره.
در این قسمت از غذایای ایرانی بیبی کسرایی، مؤسس مدرسهی آشپزی در سندیگو از تجربهی خود با طعم و بوها گفته؛ منیرو روانیپور، نویسنده، از دالعدس و ماهیهای جنوب گفته؛ فرشته حبیبی، منتقد سینما، از سکانس پر عطر و بوی آلبالوپلو در کافهترانزیت گفته؛ سوده راد، فرانک عمیدی، گلبو فیوضی، علیرضا صوتاکبر و نیکو خاکپور همه از عشقشان به ادویه و بشقابهای خاطرهانگیز زندگیشان گفتهاند.
القصه، درنهایت همه چیز تمام میشود و فقط عطر و بو میماند و خاطره.
ما با غذایای ایرانی بازمیگردیم، پیش از عید نوروز و با یک برنامهی ویژهی عید و بهار.