تب‌های اولیه

غذایای ایرانی ــ قسمت ۹

فهیمه خضر حیدری

این قسمت نهم و پایانیِ غذایای ایرانی است. فهیمه خضر حیدری در این قسمت از رابطه‌ی یاد و خاطره با عطر و بو و مزه‌ی غذاها می‌گوید؛ مزه‌ها و بوها که بی‌فاصله، بی درنگْ یادها را زنده می‌کنند و خاطره‌های مبهمِ دور را احضار می‌کنند.

تلخ و شیرین نوستالژی

الیزابت اِسوُبودا

همان‌طور که پروست به خوبی دریافته بود، هر مرجع حس نوستالژیک ــ خواه بو باشد و خواه بخشی از یک آهنگ ــ جهانی را در درون ما زنده می‌کند که سرشار از جزئیات فراوان است. این تکه‌ی کوچک نماینده‌ی کلیت جهانی از دست رفته است: شخصیت‌های ساکن آن، باورهایی رایج و احساسات غالب در آن.

در جستجوی جان‌های از دست رفته

رسول بابکری

من پروست را بسیار دوست داشتم. در جوانی گمان می‌کردم شبیه او هستم. بیشتر عمر معلم بودم و در جایی زندگی کردم که کسی پروست را نمی‌شناخت. اگرچه کسی برای گفتگو درباره‌ی پروست نبود، او گویی در چشم‌های من نشسته بود. تصویر یگانه‌ی من از معلمی هم به یک روز جهنمی باز می‌گردد. کمتر از یک ماه از شروع مدرسه می‌گذشت...

در باب نویسندگی

وی. اس. نایپول

واقعاً نمی‌دانم چطور نویسنده شدم. می‌توانم به تاریخ‌ها و واقعیت‌های مشخصی درباره‌ی پیشه‌ام اشاره کنم. اما باز خودِ این فرایند مرموز می‌مانَد. برای مثال، معلوم نیست چرا ابتدا باید بلندپروازی-میل به نویسندگی و دستیابی به شهرت و افتخار- به سراغم آمده باشد، آن‌هم مدت‌ها پیش از این که چیزی برای نوشتن به فکرم برسد.