تاریخ انتشار: 
1399/11/17

قتل‌های ناموسی؛ «چت می‌کرد، او را کشتم!»

فریبا داودی مهاجر

مرد چاقو را پیدرپی بر بدن همسرش میزد. همه جا را خون گرفته بود و او حتی صدای همسایهها را که فریاد میزدند و در ورودی را میکوبیدند نمیشنید. فریادهای زن به نالههای تلخ و سوزناکی تبدیل شده بود و چشمهایش آرام آرام بسته میشد، ولی مرد هنوز آرام نگرفته بود، تا این که به یکباره همسرش را بیجان دید.


این همان دخترکی بود که روزی با رخت سفید عروسی کنار او نشسته بود و، پر از هزار آرزو، به او بله گفته بود، همان دختر جوانی که سالها سرش را با او بر یک بالین گذاشته بود، و حالا شرحه شرحه زیر پاهای او افتاده بود. خیره خیره به زن نگاه میکرد که دیگر نفس نمیکشید، و همهی این خاطرات به سرعت از ذهنش میگذشت. مرد دوباره دیوانه شد. با هر خاطرهای یک چاقو به خودش میزد. میخواست بمیرد، تا در همان خون با زنش همبالین شود. 

مرد کنار زن بر زمین افتاد، و همسایهها که فهمیده بودند کابوس هولناکی در این خانه اتفاق افتاده است به پلیس منطقهی قلعه حسن خان (شهرکی در حاشیهی غرب تهران) خبر دادند. پلیس و امدادگران اورژانس و تیم بررسی پلیس آگاهی، همه آمدند. زن جان داده بود، و مرد نفسهای آخرش را میکشید. او را به بیمارستان بردند تا روزهای سخت‌تری را شب کند، و شبها را با رنگ خون صبح کند.

مرد در بیمارستان به افسر تحقیق پرونده می‌گوید: «التماس میکرد، ولی من در حال خودم نبودم. به آشپزخانه رفتم و چاقویی برداشتم. به سمتش رفتم. او التماس میکرد، التماس میکرد که رهایش کنم. اما دیگر تحمل نداشتم و آنقدر با چاقو او را زدم تا جان داد. دیگر نمیخواستم زنده بمانم و با همان چاقو ضربههایی به خودم زدم تا بمیرم، که نشد.»

یکی از همسایگان میگوید: «ما در مجتمعی در یکی از محلههای قلعه حسن خان زندگی میکنیم. ناگهان صدای فریاد شنیدیم. فریاد یک زن بود که التماس میکرد و جیغ میزد و کمک میخواست. از خانه که بیرون آمدیم، همسایههای دیگر را هم دیدیم که به خاطر فریادهای زن همسایه و سروصدای مشاجره بیرون آمده بودند. مقابل آپارتمان آنها جمع شدیم. هرچه در زدیم و فریاد زدیم، کسی در را باز نکرد. از صداها معلوم بود که دعوا بالا گرفته و شرایط خطرناک است. برای همین به پلیس زنگ زدیم و گفتیم که دیر برسید، بلایی سر زن میآید. ولی کار از کار گذشته بود. پلیس که رسید، حمام خون بود. همه جا خون بود. رد خون را دنبال کردیم، به اتاقی رسیدیم که زن و مرد هردو آن جا افتاده بودند و یک چاقوی خونین هم کنار آنها افتاده بود.»  

«قتل ناموسی» بدون شک بارزترین شکل خشونت علیه زنان و مصداق شدیدترین نوع «خشونت خانگی» است.

مرد جوان در توضیح این که چرا به چنین کاری دست زده به افسر تحقیق پرونده می‌گوید: «زنم تازگی عضو یک گروه تلگرامی شده بود و من نمیخواستم از این کارها بکند. روز حادثه دیدم با تلفنش دارد چت میکند. سر همین جروبحث کردیم. دعوا بالا گرفت و درگیر شدیم و من با چاقو به او حملهور شدم.» تحقیقات دربارهی این قتل، که شامگاه سهشنبه، ۱۷ مرداد امسال، رخ داد همچنان در ادارهی جنایی پلیس قلعه حسن خان ادامه دارد.

 

قتل و غیرت 

«قتل ناموسی» بدون شک بارزترین شکل خشونت علیه زنان و مصداق شدیدترین نوع «خشونت خانگی» است. بسیاری از خشونتهای جسمی علیه زنان در خانواده به جنایتهای ناموسی و قتل زنان منتهی میشود، جنایاتی که به دست مردانِ خویشاوند انجام میگیرد. این زنان به علت لکه‌دار کردن شرافت خانواده و یا به خاطر حفظ آبرو و غیرت مردانه مجازات میشوند. آن‌ها گاهی به دلیل خودداری از ازدواج اجباری، درخواست طلاق، یا شک مردان نسبت به رابطهی آن‌ها با جنس مخالف به قتل میرسند، و گاهی هم مثل حادثهی بالا به خاطر چت کردن با افراد غریبه به سینهی خاک میروند.

بیشترین قتلهای ناموسی در جوامع سنتی اتفاق میافتد، در جوامعی که زن ناموسِ مرد محسوب میشود، و مرد نسبت به زن احساس مالکیت می‌کند تا جایگاه و اقتدار خود در خانواده را حفظ کند. در چنین جوامعی معمولاً این نگاه به زن به وسیلهی قانون، رسانهها، و آموزش رسمی تبلیغ میشود، تا به شکل فرهنگ عمومی در فکر و رفتار مردم به امری پذیرفتهشده جا بیافتد، به شکلی که وظیفهی مرد حفاظت از این ناموس دانسته شود. چنین مردی باغیرت و شجاع نامیده میشود، و ناموسپرستی هم مایهی سربلندی مرد در جامعه تلقی میشود. اگر مردی چنین رفتاری نداشته باشد، بیغیرت نامیده میشود. در این جوامع، زنانی که در حاشیهی شهرها، در میان عشیرهها، یا در مناطق فقیرنشین زندگی میکنند و از ابزار قدرت خانگی مانند شغل، استقلال مالی، تحصیل، و منزلت اجتماعی محروم هستند، بیشتر در خطر قتلهای ناموسی قرار دارند.

شهین محمدی، فعال حقوق زنان که ساکن مریوان است، معتقد است: «وجود شاخصه‌هایی در مناطق کردنشین باعث شده است این طرز فکر (احساس مالکیت مرد بر زن) تقویت و تثبیت شود. در نوع زندگی عشیره‌ای و روستانشینی، که در آن قدرت و توان جسمانی در تأمین معاش و دفاع در برابر ناملایمات و تهاجم دیگران حرف اول را می‌زند، و این قدرت و نیروی جسمانی هم به مرد تعلق دارد، زن هرچه بیشتر به حاشیه رانده و منزوی می‌شود. به همین دلیل در جوامع سنتی، زن وابسته به مرد است. این وابستگی در روندی اجتماعی منجر به نوعی بردگی شده است، به طوری که کل وجود زن و حتی زندگی او را در اختیار مرد قرار میدهد، و مرد در ارتباط با سرنوشت زن حق تصمیم‌گیری دارد.»

پروین ذبیحی، که در مورد قتلهای ناموسی تحقیقاتِ میدانی کرده و از نزدیک با این معضل در کردستان آشناست، میگوید: «چند سال پیش با موردی روبه‌رو شدم که همچنان در ذهن من مانده و اثر آن کمرنگ نمیشود. آن مورد به دختری به نام فرشته مربوط می‌شد. فرشته دو سه سال بود که از شوهرش جدا شده بود و زندگی مشترکش هم تنها سه چهار ماه طول کشیده بود. او تنها ۱۹ سال داشت. وقتی هم که به دنیا آمده بود، پدرش او را به یک طرف پرت کرده و گفته بود: دختر نمی‌خواهم! پدر فرشته آنقدر مادر او را زده بود و آزار داده بود که الان در آسایشگاه روانی است. فرشته بعد از طلاق، یک خواستگار دیگر داشت و تصمیم گرفته بود که این بار، با انتخاب خودش ازدواج کند. پدرش ساعت سهی نیمه‌شب سر فرشته را برید. بعد در پزشک قانونی معلوم شد که او باکره بوده. یعنی حتی در ازدواج اول‌اش، با شوهرش رابطه‌ای نداشته است. فرشته واقعاً مظلومانه قربانی خشونت شد.»

به عقیده‌ی این فعال حقوق زنان، بدون قوانین درست و فرهنگسازی لازم، قتل ناموسی در کردستان همچنان قربانی میگیرد. چنین قتلهایی در مناطق حاشیه‌ای و جنوبی کشور نیز اتفاق میافتد، و با پدیدهی مهاجرت و سکونت در حاشیهی شهرها، چنین فرهنگی بازتولید شده و در گوشه و کنار رشد می‌کند، آن هم در شرایطی که قانون نه تنها کنترلی بر قتلهای ناموسی ندارد بلکه به طور ضمنی زمینه‌ساز بروز آن می‌شود. در این شرایط، هیچ راه حلی به جز تغییر قانون به عنوان اولین گام، ممکن نیست.

 

قانون و قتل‌های ناموسی 

بر اساس مادهی ۲۲۰ «قانون مجازات اسلامی»، پدر و مادر از مجازات قصاص معاف هستند. همچنین، اگر دختری به دست برادر، عمو، و یا دیگر بستگان نزدیک خود کشته شود، اولیای دم باید پیگیر قضیه باشند. معمولاً در این حالت، اولیای دم پیگیر قضیه نخواهند شد، چرا که پای آبرو و شرفشان در میان است، و چه بسا خودْ آتشبیار معرکه شده باشند تا از خود و خانواده رفع ننگ کنند. با چنین قانونی، قتلهای ناموسی رواج پیدا کرده و قاتل بدون ترس از مجازات، به قتلی اقدام میکند که برایش افتخار هم میآورد. 

بیشترین قتلهای ناموسی در جوامع سنتی اتفاق میافتد، در جوامعی که زن ناموسِ مرد محسوب میشود، و مرد نسبت به زن احساس مالکیت می‌کند تا جایگاه و اقتدار خود در خانواده را حفظ کند.

سرهنگ بارونی، رئیس پلیس بوشهر در سال ۱۳۹۰، گفته بود: «تنها در چهار ماه اول امسال، شش قتل ناموسی در این منطقه رخ داده که در یکی از آنها پسر ۲۱ ساله‌ای خواهر ۱۶ ساله‌اش را صرفاً برای این که پسری در راه مدرسه با او حرف زده بود با ضربات متعدد چاقو به قتل رساند. حتی متهم خودش هم اعتراف کرده که خواهرش حرفی نزده و پسر همسایه با او حرف زده است، ولی او که غیرتش به جوش آمده بود خواهرش را کشت و دختر بی‌گناه جان خود را برای هیچ از دست داد.» اما قانون در مورد زنی که شوهر دارد، در مادهی ۶۳۰، چنین میگوید: «هرگاه مرد همسر خود را در حال زنا با مرد اجنبی مشاهده کند و علم به تمکین زن داشته باشد، می‌تواند در‌‌ همان حال آنان را به قتل برساند؛ و در صورتی که زن مکره (مجبور) باشد، فقط می‌تواند مرد را به قتل برساند.» یعنی قانون به مرد اجازهی قضاوت و داوری و اجرای حکم میدهد، و قانون‌گذار هم او را از مجازات قتل معاف میکند.

مشکل زمانی تشدید میشود که هیچ آمار درست و دقیقی برای تحقیق درباره‌ی این موضوع وجود ندارد. تنها میتوان از اخبار جسته و گریختهای که به بیرون درز میکند به عمق فاجعه پی برد. حتی زمانی که به خانوادههای قربانیان این قتل‌ها مراجعه میکنید، اطلاعاتی در اختیار شما قرار نمیدهند و تمایلی به شرح ماجرا ندارند. از سوی دیگر، معمولاً افرادی که به چنین پروندههایی رسیدگی میکنند هم توضیحی نمیدهند. در همین حال، با توجه به محدودیت‌های موجود برای فعالیت سازمانهای غیردولتی در جهت فرهنگسازی و حساسسازی دولت نسبت به این موضوع، امید چندانی به پیشگیری و مقابله با پدیدهی قتلهای ناموسی در ایران نیست؛ در حالی که با فعالیت همه جانبه و سیاستگذاری عمومی میتوان از شدت وقوع این‌گونه حوادث کم کرد.

 

حفاظت از خود در مقابل خشونت

خشونت خانگی پدیدهای نیست که یکباره اتفاق بیافتد یا یک بار اتفاق بیافتد. افرادی که اقدام به خشونت در اَشکال مختلف میکنند، به خصوص خشونت جسمی که به ضرب و جرح وسیع منجر میشود، اغلب قبلاً نیز مرتکب چنین رفتارهایی در سطوح دیگر شدهاند. بنابراین، قربانیان باید اطلاعاتی دربارهی نحوه‌ی حفاظت از خود در مکانهای متفاوت و حتی ساعتهای مختلف داشته باشند. 

اگر قربانی به هر دلیلی نمیتواند از چرخهی خشونت خارج شود، باید راههای حفاظت از خود یا کودکان و حتی سالمندان و افراد کم‌توانی را که در خانه زندگی میکنند بیاموزد، هرچند که خروج از چرخهی خشونت بهترین و قطعیترین راه است. گاه سهلانگاری قربانی در آشنا شدن با شیوههای حفاظتی قابل جبران نیست. بنابراین، نکات زیر را در زمانی که احتمال خشونت وجود دارد، همواره باید در نظر داشت:

۱. علائم و نشانههایی را که موجب رفتار خشونت‌آمیز فرد خشونتگر میشود بشناسید و همواره گوش به زنگ باشید.

۲. اگر فرد خشونت‌گر جروبحث را شروع کرد، به اتاقهای کوچک و مکانهایی که راه فرار ندارند نروید. برای مثال، از رفتن به آشپزخانه یا حمام خودداری کنید.

۳. در چنین مواقعی، به اتاقهایی بروید که دسترسی به تلفن یا در و پنجره وجود دارد.

۴. همیشه برای گریز از موقعیت‌های خشونت‌بار آمادگی داشته باشید. مدارک مهم مثل شناسنامه، پول، لباس، و شماره تلفنهایی را که به آن‌ها نیاز دارید در دسترس خود و در مکان امنی قرار دهید تا بتوانید، در صورت لزوم، به سرعت از خانه خارج شوید.

۵. اگر دارای فرزند هستید، و یا فرد سالخوردهای در خانه با شما زندگی میکند که ممکن است جان او نیز در خطر باشد، به شیوه‌ی نجات آنها فکر کنید، تمرین کنید، و با این مسئله برخورد سهل‌انگارانه نکنید.

۶. اگر امکان دارد، به پلیس زنگ بزنید؛ و یا به همسایه، فرزند، یا فردی که با شما در یک خانه زندگی میکند و مورد اعتماد شماست، بسپارید که نیروی انتظامی را در جریان قرار بدهند. 

۷. در نهایت، به خاطر بسپارید که هیچ فردی شایستهی زندگی توأم با خشونت نیست. بنابراین، برای خروج از زندگی در کنار فردی که شما را مورد خشونت قرار میدهد اقدام کنید. نسوزید و نسازید؛ برای تغییر وضعیت اقدام کنید.