حذف گزینهی «سایر ادیان» از ستونِ مذهبِ سایتِ ثبتِ نام کارت ملی هوشمند را میتوان شکلی از رویکرد روشمند و غیرمستقیمِ بخشی از حکومت ایران دانست که در طی دو دههی گذشته غالباً مورد استفاده قرار گرفته تا حقوق شهروندی دگراندیشان از جمله بهائیان را سلب و در نتیجه حذف ایشان از صحنهی جامعه را عملی کنند.
جریان بابیه اگر چه به نهان رفت و به جنبشی زیرزمینی مبدل شد، اما در عین حال تنها جریان مخالف دین و دولت بود که تا اواخر نیمهی دوم قرن نوزدهم و حتی در دوران مشروطه به عنوان صدای متفاوت وجود داشت.
نزدیک به ۱۷۰ سال پس از آن که باب در برابر جوخهی آتش قرار گرفت، شبح او همچنان بر فراز ایران در گردش است. روزی نمیگذرد مگر آن که در رسانههای دولتی، نیمهدولتی و شبهدولتی، بر بالای منابرِ مساجد و حسینیهها و حوزهها، در صفحات روزنامهها و... در شبکههای اجتماعی، از باب سخن نگویند. چرا این شبح ناپدید نمیشود؟
هر چند در فاصلهی سالهای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۸ تبعیض مذهبی در خلیج فارس در کل اندکی کاهش یافت اما در تفسیر این امر باید بهشدت محتاط بود. این کاهش را میتوان ناشی از حملهی آمریکا به عراق دانست. در دوران حکومت صدام حسین، تبعیض بسیار زیادی علیه شیعیان وجود داشت که به تبعیض علیه شیعیان در عربستان شبیه بود.
نسخهی اصلیِ فارسیِ این کتاب که بیش از یک دههی قبل با عنوان صد و شصت سال مبارزه با آیین بهائی منتشر شد، به سرعت به یک اثر تاریخیِ بسیار مهم تبدیل شد. اکنون بسیاری از صاحبنظران این کتاب را معتبرترین منبع تاریخی دربارهی بهائیستیزی در ایران میدانند. اکنون به لطف گروهی از مترجمان و ویراستاران، ترجمهی انگلیسیِ دقیق و آراستهای از این کتاب در دسترس خوانندگان سراسر دنیا قرار گرفته است، آن هم در زمان مهمی که عدهی زیادی از جهانیان اخبار مبارزهی ایرانیان برای دموکراسی و حقوق بشر را با علاقه دنبال میکنند.
آن روزها من بیم و امیدهای زیادی داشتم، در یک میتینگ شاهد بودم که مردم دو پلاکارد در دستشان گرفته بودند، در یکی نوشته شده بود «بهائی، برادر، برابر» و در دیگری نوشته شده بود «برادر بهائی ما با تو کار نداریم». این برای من خیلی جالب بود. البته در همان زمان خبر میرسید که در سعدیه شیراز به دستور و تهدید ساواک یک ملای ساواکی مردم را علیه بهائیان تحریک کرده بود و یک فاجعهای در آنجا بهوجود آمد.