تب‌های اولیه

زن، زندگی، آزادی؛ همراه با خون و خیال و خاطره

کاوه کیان‌فر

و تو در آن روزی که خواهد آمد، پیراهن سرخ بر تن، رها کرده گیسوان سیاه در باد، با همه‌ی شور زندگی در رنگ صدایت، و مزین به چشمانی بی‌نهایت مهربان، آرام و زمزمه‌وار از من خواهی پرسید: به‌راستی آنان‌که در آن شب سیاه بر ما ستم کردند چه شدند و کجا هستند در این روز فیروز آزادی؟

زیستن در روزگارِ وجدان

کاوه کیان‌فر

گرچه قتل ژینا امینی نخستین جنایت نبود، اما انگار برای مردمان هر سرزمینی زمانی فرا می‌رسد که خود را در آینه می‌بینند و شر، آن شرِ پنهان و همراهیِ ناخودآگاه با شر، را در وجودِ خود مشاهده می‌کنند و وجدانشان از ستم و قتل بی‌گناهان برانگیخته می‌شود.

در گذار از افسانه‌ها به نوروز

سوما نگهداری‌نیا

او که در پی گفتگوی پدر و مادرش در مدح شجاعت برای یافتن بهار، راهیِ کوهستان شده در نهایت و بعد از سه شبانهروز نبرد با کولاک و سرما از زمستان شکست میخورد و در آخرین لحظات عمرش پس از ناامیدی از یافتن بهار با صخرهای که بر پشتش بسته است ضربهی محکمی بر زمین میکوبد و جان میدهد. شدت ضربه‌‌ به قدری است که بهار را که در اعماق زمین پنهان است از خواب بیدار می کند...

بودا که بود؟

الکساندر وین

آیا، به موازات پیدایش و پیش‌رفت صورت‌های غربی آیین بودایی، امکان دارد که مجالی برای پرداختن به بودای واقعی، حکیم ازدست‌رفته‌ای از هند باستان، فراهم شود؟ آیا امکان دارد افسانه را از واقعیت جدا کنیم، و خود بودا را دوباره به شکل موضوعی برای مکالمات کنونی‌مان درآوریم؟

خداناباوران ارزش‌های‌شان را از کجا می‌آورند؟

پاتریک فرِین

خداناباوری جدید حرف تازه‌ای ندارد و آنچه در آن است نوعی تکرار طوطی‌وار شکل‌هایی از خداناباوری است که در قرن نوزدهم به طرزی جالب‌تر ارائه شده بود. در خداناباوریِ به اصطلاح جدید افراد در مقابل گزینه‌ای دوتایی میان خداناباوری، تو گویی که فقط یک نوع خداناباوری وجود دارد، و دین، تو گویی که فقط یک نوع دین وجود دارد...

اگر صلح نوعی جایزه بود

سلمان رشدی

امروز که برای دریافت جایزه‌ی صلح اینجا ایستاده‌ام، از خود می‌پرسم: «دنیای قصه‌ها و افسانه‌ها درباره‌ی صلح به ما چه می‌گوید؟»