شوهر هاجره حسینبُر، زن ۲۰ سالهی بلوچ او را کشت و نزدیکان شوهرش گفتند که مسئله ناموسی بوده است. وقتی خانوادهی هاجره به بیمارستان رسیدند، پزشک بیمارستان به آنها گفت که دخترشان زجرکش شده است. شوهرش، پیکر نیمهسوختهاش را به بیمارستان رسانده و گفته بود که اتوموبیل تصادف کرد و شعلهور شد و هاجره در ماشین سوخت. اما چنین قتل فجیعی نه در اخبار مطرح شد و نه توانست توجه افکار عمومی را به قتلهای ناموسی، بهویژه در سیستان و بلوچستان که یکی از بالاترین آمار زنکشی به بهانهی ناموس را دارد، جلب کند.
«بارها در سفر به شهرهای مختلف ایران، وقتی میفهمیدند من عرب هستم، تعجب میکردند و میگفتند از کجا آمدهای؟ مگر ایران هم عرب دارد؟» آمنه هانی، زن عربی که مددکار اجتماعی بهزیستی اهواز بوده، تنها کسی نیست که بارها در برابر چنین سؤالهایی توضیح داده که شماری از مردم ایران، عرب هستند و تعجب کرده که دیگران چیزی دربارهی مردم عرب هموطنشان نمیدانند.
به نظر من، ایران آینده، ایرانی است که در آن اثری از تبعیض نژادی و ستم ملی و پلشتیها و بیدادگریها و تبعیضها نیست و همهی اینها جای خود را به برابری نسبی میان عربها و دیگر ملیتها با ملیت غالب میدهد. این ــ البته ــ امر محالی نیست و در دنیای معاصر نمونههای فراوان دارد و در ایران گذشته نیز معمول بوده است.
به زندانیان قرص میخورانند و آمپول میزنند. کارکنان زندان به آنها میگویند هدف از این کار پیشگیری از بیماری است اما در واقع موش آزمایشگاهی به شمار میروند و سرگرم انجام آزمایشهای پزشکی روی آنها هستند. قوای ادراکی بسیاری از زندانیان کاهش یافته است. برخی از مردان عقیم شدهاند. به زنان مرتباً تجاوز میشود.
دادستان پیشین دیوان بینالمللی لاهه با نگاهی گذرا به سرگذشت سوگناک بومیان کانادا نشان میدهد که مجادله بر سر تعریف حقوقی دقیق "نسلکُشی فرهنگی"، آشتی ملی و تحول واقعی در این کشور را به تعویق میاندازد.