تب‌های اولیه

اسلام و دموکراسی؛ جذابیت نامتعارف یک پرسش نابجا

آصف بیات

یکی از دلمشغولی‌های اصلی نظریه‌پردازان اجتماعی قرن نوزدهم زدودن تمایز میان مذهبی و غیرمذهبی بود. اکنون، پس از افزون بر یک قرن مدرنیزاسیون، ناگزیریم میان مذهبی و مذهبی‌تر تفاوت بگذاریم. به نظر می‌رسد که این «دین‌داری بیش از حد» که با اصطلاحات بنیادگرایی، احیاگری، محافظه‌کاری، تعصب یا افراط‌گرایی از آن یاد می‌کنند، نشان‌دهنده‌ی روندی جهانی است که اکثرادیان بزرگ جهان را دربرمی‌گیرد. با این حال، این امر تفکر منفی خاصی را، به‌ویژه درباره‌ی جوامع مسلمان، شکل داده است.

وقتی کاتولیک‌ها مدرنیته را پذیرفتند

سارا شورتال

در دهه‌ی ۱۹۲۰، ستاره‌ی بخت و اقبال ژاک ماریتن در آسمان فلسفه‌ی کاتولیک در حال اوج گرفتن بود. مثل بسیاری از کاتولیک‌های آن دوره، او دنیای مدرن را چندان نمی‌پسندید. ماریتن در کتابی که در سال ۱۹۲۲ نوشت و به درستی آن را ضد مدرن نام نهاد، به «لیبرالیسم، آمریکا‌گرایی و مدرنیسم» و «اصول اعتقادیِ "پیشرفت ضروری" و "خوش‌بینی انسان‌گرایانه"» حمله کرد.